بحث:دین
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] دوستان با درود و سلام
این مقاله به شدت از دین جانبداری می کند و اصل بیطرفی در آن رعایت نشده است. به غیر تعریف روحانیون و آیةالله ها از دین تعاریف علمی تر، گسترده تر، جامع تر بی طرفانه تری وجود دارد که در این مقاله مقاله گنجانیده نشده است و من پاراگراف کوتاهی را که اشاره به "علم و منشأ دین" داشت و حذف شده است برمی گردانم.
با سپاس.Diyako ۱۷:۲۸, ۴ نوامبر ۲۰۰۵ (UTC)
عزیز من تعریف دین است نه تعریف ماتریالیسم شما لااقل می تونستید بگید بعضی ها این طور اعتقاد دارند با تشکر ابراهیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دوست نا دیده مهربان؛ با درود پارسی وسلام عبری،عربی: پیش از هر سخن از شما برای این پزوهش تشکر میکنم.باوری دارم شما بایسته است به این نکته توجه داشته باشید که در واژگان شناسی دین نخست به پیشنه این واژه پیش اژ اسلام وپس آن نگاه ژرف داشته باشید،و برای این مهم بایسته است،ضمن بوم شناسی آوایی واژگی به زبانهای سانسگریت،دیوستانی،اوستایی،پهلوی،فرس کهن،آرامی(بابلی وآشوری ،کتدانی وایلامی)،عبری،یونانی.وذرپس اسلامی عربی را باز نگری فرمائید. لیکن واژگان دین از کلمه دَیَنَ عربی در امروز در بین خواص وعوام مسطلح است که معناومفهوم آن در واژگان قرض، دِین، را در مدیون بودن به آنچه باور دارند،را گویا است. با گرامی گویی بر شما ( ٍٍٍٍٍ ٍ ٍ ٍ)
[ویرایش] هفتاد و دو ملت
دوستان عزیز خواهش میکنم هم و تلاش خود را بر هرچه پربارتر کردن ویکیپدیا بگذارید . این صفحات می تواند گنجینه بسیار با ارزشی برای افراد جویای حقیقت باشد (یک تابلوی اعلانات عمومی). مجموعه عظیمی از عقاید گوناگون. پیروز باشید.
باسلام و درود به شما که دارای سعه صدر و دارای روانشناسی خیر و تحول خواهی هستید. ارادتمند مشایخی taraz110@yahoo.com
[ویرایش] دقت کنیم
بحث در مورد دین نا خود اگاه به سمت بنیاد گرایی سوق پیدا میکند. گیدنز خصلت بنیاد گرایی را احتراز از گفتگو می داند. فراگرد تغییرات اجتماعی تغییرات نهاد دین را نیز به همراه داشته دارد و خواهد داشت . ریشه یابی لغوی به اندازه کار کرد سیبنتریک یک کلمه نمیتواندسود مند باشد .پس بپذیریم دین در روند تحول خود نتوانسته به سمت کمال نسبی حرکت کند . نماد های رونما در فعالیت های مذهبی فردی اگر چه رو به گسترش دارد اما کار کرد دین در تکامل روابط اجتماعی هنوز ثابت نشده است .
ارزش ان را دارد که ثابت کنید.
-
- اجازه دهید ابتدا بفهمیم دین چیست. چه رابطه، یا تفاوتی با علم دارد. حوزه و گستره آن تا کجاست. و بالاخره ما چقدر از تنفس در فضای دینی آزاد هستیم بخصوص که از خداپرستی تا شیطان پرستی همه رادین می دانند!
با سلام مجدد- ذاکر
[ویرایش] کلی گویی نکنیم
می شود گفت که در بحث کردن دو رویکرد کلی وجود دارد : یکی " برنده شدن" و دومی " جستجو و یافتن حقیقت " ، از این منظر گمان می کنم آنچه اینجا می گذرد بیشتر شبیه به تلاش موافقان و مخالفان دین برای برنده شدن است، و بهترین راه برای برنده شدن در این موضوع طرح اشکالات کلی و تاخت و تازهای کم پشتوانه است . پیشنهاد می کنم عزیزانی که حرفی برای گفتن در این مقاله دارند اشکالات و سوءالات خود را شفاف و با پرهیز از کلی گویی مطرح کنند تا بحث به حاشیه کشیده نشود و به هدف اصلی نزدیکتر شویم .
--مسعود 05:33, ۲۰ فوریه ۲۰۰۶ (UTC)
-
- مسعود عزیز
حقیقت را با دو مشخصه می شناسیم اول آنکه پاسخگوی انسانی( عقلی- ایمانی) آدمها باشد دوم آنکه معطوف به عدالت باشد. مثلاً بگوید که چرا ریختها و قیافه ها متفاوت است؟!
- چرا عده ای بی گناه فلج به دنیا می آیند.
چرا همیشه در پی تخریبهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اخلاقی و تجاوزهای بی پایان جنسی زلزله طبیعی یا زلزله های سیاسی و نظامی دیده می شود؟ چرا پس از سازندگی و در حین خدمت نشاط حادث می شود و با روانشناسی بد بینی و سلطه گری در عین ثروت و مکنت اما نشاطی نیست و نگرانیها از آینده اما پایانی ندارد؟ تا کی باید به تئوریها و نظریاتی که هرآن امکان دارد رد بشوند و ابطال پذیرند ارجاع شویم؟ آیا به پایان خروج از هیاهوهای سیاسی و ایدئولوژیک و علمی (علم مصطلح ) دوره ای با تاریخ مصرف مشخص و محدود نرسیده ایم؟ آیا گستره دین در حیطه اعمال فردی معتقد است؟ آیا هر کسی که در حال خدمت علمی و اقتصادی و ... است در جغرافیای دین واقع نیست؟ اگر چه زبان و نژاد و کشور و آگاهیهای او با من متفاوت باشد؟ . آیا زندگی ما به همین یکصد سال کمتر و بیشتر محدود است. آیا زندگی قبل از جنین در زندگی جسمی من تاثیری ندارد؟ و ... پاسخ سوالات من چیست؟ آیا پاسخی ندارند؟ اگر پاسخی نداشت چرا طرح می شوند؟ البته نمی خواهم پاسخ بدهید می خواهم توجه آنها که خیلی راحت خود را آگاه به همه امور سیاسی و دینی می دانند جلب کنم تا توجه کنند که ابتدا باید سکوت کرد و فقط پرسید. پرسید و پرسید تا به آگاهی و از آنجا به انتخاب برسیم. تازه از کی پرسید؟ از کسانی که خود نمی دانند! از آنها که مطمئن نیستند تا فردا نظرشان رد نشود یا باقی بماند! چرا سوالات خود را از حکیم عالم نپرسیم چرا از علیم و از نور نپرسیم؟ چه اصراری هست که خدا حرف نزند و از او پرسیده نشود؟!
- آیا راهی هست تا نظر خدا را بپرسیم؟
در این رابطه با افراد و کتابهای زیادی و با سخنان فراوانی رو برو شدم اما نظر خدامداران برایم جالبتر بود اگر چه هنوز در حال تحقیق و پرسیدن و تفحص هستم.
- خدامداران می گویند:
آیا می شود خدا با بنده اش رابطه یا رابطی نداشته باشد و توقع اطاعت داشته باشد؟ وقتی می پرسی راه رابطه با خدا چگونه است و امروزه چه کسی رابطه دارد؟ آنها سوره شورا آیه 51 را مطرح می کنند که
- می فرماید ما از سه طریق با بشر( نگفته با پیامبران) حرف می زنیم
- 1- از طرق پیامبران
- 2- از ورای حجاب (که عارفان می یابند و می فهمند)
- 3- مستقیم ( در صحبتی که با امثال مریم مادر حضرت عیسی داشت و اصحاب کهف و مادر موسی و ...)
خدامداران می گویند: ما که پیامبر نیستیم اما می توانیم با گناه نکردن و تسلیم پاکی و سازندگی و خدمت کردند مشمول دونوع رابطه دیگر بوده و سوالات علمی خود مثلاً سوالات فیزیک و پژشکی و ... و سوالات عبادی خود را از خدا بپرسیم.
- آنها می گویند: در قرآن در سوره شمس خدا یازده قسم خورده تا بگوید و ما باور کنیم که هر آنچه به ما می رسد الهام است. و چون خدا از اعلا تا دون جلوه کرده پس ما به نسبت اعلا تا دون بودن، الهامات الهی را کانالیزه و گزینش می کنیم.
خدامداران می گویند: آیا وقت شنیدن پیام خدا و دین که فقط یک پیام است نه دهها و صدها پیام از طریق پاک بودن یا رابطه با پاکان فرا نرسیده است؟
- از آنها می پرسیم چه کسی یا کسانی پاک هستند؟ آنها که معلومات دینی دارند- آنها که تعلیم دین می دهند - آنها که ادعای دینی دارند یا آنها که دین را زندگی می کنند اگر چه نجار، چوپان، اُمی یا روحانی و یا قاضی باشند؟
- خدامداران می گویند آنها که دین را زندگی می کنند و چه خوب است که یک انسان پاک با علوم مصطلح هم آشنا باشد. و به ما می گویند که شما هم بگوئید و بنویسید که آنچه گفته اند و نوشته اند غلط است جز آنچه حافظ بگفت و مولوی و خواجه عبدالله و خواجه نصیرالدین آنهم نه به تمامه! و می گویند:
- زمان زمان شنیدن دین و علم از خداست. بیائیم از سر راه خدا کنار برویم تا خدا مدیریت کند نه ما! خدا قضاوت کند نه ما! تا خدا دانش ابطال ناپدیر را بگوید نه ما! و این ممکن نیست مگر پاکان را بیابیم و در ولایت ولی امر که " مهدی" است و از آنجا در ولایت "ولی خدا" که از طرف خدا همیشه بوده و خواهد بود و او از میان پاکان اما بوسیله خدا و نه هیچ گروه و اجلاسی انتخاب شده در آئیم.
- خدامداران معتقدند ولی خدا کسی است که دین را زندگی می کند همانطور که زهرا دین را نفس کشید و حسن آن را شمشیر زد. آنها می گویند خدا در طول تاریخ در ولی خود که بخاطر ارتقای رتبه، گاه نام پیامبر و گاه نام امام به خود گرفته تجلی داشته و دارد.
- خدامداران می گویند خود عرفا و با سوادها می دانند که انسان می تواند به جایی برسد که حرف او حرف خداعمل او از جمله قضاوت و مدیریت او تیر انداختن او ؛قضاوت خدا، مدیریت خدا و جهاد خدا باشد.
می توانیم برای آشنایی بیشتر با نظرات آنها از طریق فهرست الفبائی مطالعات خود را با دنبال کردن تیر خدامداری دنبال کنیم
"ذاکر"
[ویرایش] مفهوم دین ساده است
دوستان سلام. من تحصیلات دانشگاهی ندارم و کلمات قلمبه سلمبه ایکه فلاسفه با آنها نان در میاورند را نمیشناسم. اما..... حکایت دین حکایت قاضی و داروغه ی تند روی است که بجای داروغه میانه رو بر سر کار آمد و هم نان خود را برید , هم نان قاضی را و آخرین جمله ای را که قاضی به داروغه تندرو گفت این بود: اگر دزد نباشد , اگر شرور نباشد من و تو از کجا نان بخوریم .(خلاصه کفتم ,خودتان داستان را حدث بزنید).به اصول همه ادیان که بیاندیشیم میبینیم همه یکی است ,و هیچ فرقی با هم ندارند.و آن این است: ساده زندگی کنیم, کسی را آزار ندهیم , با هم دوست و برادر باشیم,به فقرا کمک کنیم, صادق باشیم گذشت داشته باشیم , عادل باشیم و موارد ساده ای از این قبیل که در سرشت هر انسانی وجود دارد و نیازی به مربی ندارد.فقط کافیست انسان رفتار اجتماعی رابیاموزد , مسئله را حل کرده. به زائران خانه خدا در حال نماز خواندن نگاه کنید ,جواب خود را خواهید گرفت. خدا, نقطه پرگار است. ادیان شعاعهای متحدالمرکز هستند. مهم نیست در کدام شعاع قرار بگیری , تمام شعاعها به مرکز ختم میشود. فقط این شاخه اون شاخه نپرید. هر کس شاخه خاصی را به شما نشان داد اهمیت ندهید زیرا میخواهد بگوید این راه از آن راه بهتر است . در صورتی که چنین نیست و همه راهها یکی هستند . آن شخص فقط میخواهد وقت شما را تلف کند که دیر تر به مقصد برسید.
موفق باشید angel right--84.11.38.68 ۱۰:۴۰, ۸ ژوئیه ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] نقایص
پاراگراف های علم و منشأ دین و نیاز انسان به دین حق کاملا جانبدارانه نوشته شده و حاوی جملاتی هستند که حقيقت مسلم نيستند. همه مردم به آسانی می پذيرند که دو بعلاوه سه پنج می شود ولی بسياری در درستی گزاره های زير شک دارند:
از این رو انسان نیازمند برنامهای است که تضمین کننده سعادت مادی و معنوی و حیات فردی و اجتماعی او باشد و چنین برنامهای دین حق است که احتیاج به آن ضرورت فطرت انسان است.
و يا اين جمله:
دین از عجز انسانهای اولیه در یافتن توجیه علمی برای پدیدههای طبیعی همچون طوفان ،صائقه، زلزله، مرگ و غیره... سرچشمه گرفت بدین ترتیب که سعی در نسبت دادن دلیل این پدیدهها به موجود یا موجوداتی به نام خدا نمود .
اين عبارات در ويکیپديا جايی ندارند. --کاربر:Hassanagha
[ویرایش] جانبداری شدید
این مقاله به طرز وحشتناکی جانبدارانه بود. متاسفم و به همه ویکیپدیانویسان و ادیتورهایی که تا به حال هیچ فکری به حال صفحه نکردهاند جداً تسلیت میکم! این چه وضعیه بابا! به نظر من و خیلیهای دیگه دین مهمترین و تاثیرگذارترین عاملیه که باعث اکثر بدبختیهای بشر از ابتدای تاریخ تاکنون بوده و هست. همهی جنگها و مشکلات و بدبختیها، همهی عقبماندگیهای علمی و اجتماعی و فرهنگی از دین نشات گرفتهاند. اگر دین نبود بشر به این بدبختی که امروز دارد نمیافتاد. من نمیدونم سند و مدرک ویکیپدیا پسند این حرفها کجا پیدا میشه ولی مطمئنم بالاخره یک آدم منطقی پیدا میشه که این بحث رو در صفحه اصلی به طرز مناسبی تعدیل و اصلاح کنه. امضا: بیدین ویکیگذر