جایگاه زن در ایران باستان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
اوضاع اجتماعی عهد ساسانیان بر طبق قوانین مدنی مفصلی اداره میشد، که مبتنی بر احکام زند و اوستا بود... اصل تعدد زوجات اصل تشکیل خانواده به شمار میرفت. در عمل، تعداد زنانی که مرد میتوانست داشته باشد، به استطاعت او بستگی داشت. ظاهراً مردمان کم بضاعت به طور کلی بیش از یک زن نداشتند. رییس خانه (=کدگ خودای) از حق ریاست دودمان بهره مند بود.(1) یکی از زنان، سوگلی و صاحب حقوق کامله محسوب شده و او را "پادشاه زن" یا "زن ممتاز" میخواندند. از او پست تر زنی بود که عنوان خدمتکاری داشت و او را "زن خدمتکار" یا "چاکر زن" میگفتند. (2) حقوق قانونی این دو نوع زوجه مختلف بود. (3) ظاهراً کنیزان زرخرید و زنان اسیر جزء طبقه چاکر زن بوده اند. معلوم نیست که عده زنان ممتاز یک مرد محدود بوده است یا خیر، اما در بعضی از مباحث حقوقی از مردی که دو زن ممتاز دارد سخن به میان آمده است. (4)
زنانی که عنوان "چاکر زن" داشته اند، فقط اولاد ذکور آنان در خانواده پدری پذیرفته میشده اند. (5) اهتمام در پاکی نسب و خون خانواده یکی از صفات بارز جامعه ایرانی به شمار میرفت، تا به حدی که ازدواج با محارم را جایز میشمردند و چنین وصلتی را "خویدوده" میخواندند. این رسم از قدیم معمول بود، حتی در عهد هخامنشیان. مثلاً کمبوجیه دو خواهر خود را در عقد ازدواج داشت، که یکی از آنها آتوسا نام داشت. داریوش دوم، خواهر خود پریساتیس را به زنی گرفت. اردشیر دوم با دو دوختر خود آتوسا و آمستریس و داریوش سوم با دختر خود استاتئرا ازدواج کرد. بهرام چوبین خواهر خود گردیگ را گرفت و مهران گشنسب نیز پیش از اینکه مسیحی بشود خواهر خود را عقد کرده بود. در کتاب حقوق سریانی که راجع به ازدواج است گوید: عدالت خاصه پرستندگان اوهرمزد به نحوی جاری میشود که مرد مجاز است با مادر و دختر و خواهر خود مزاوجت کند و مثالهایی آورده است که زرتشتیان برای تایید و تقدیس این امر روایت میکرده اند. (6) در آیین زرتشتی ازدواج با اقارب به هیچ وجه زنا محسوب نمیشده، بلکه عمل ثوابی بوده که از لحاظ دینی اجری عظیم داشته است.
هنگام تولد طفل پدر باید شکر خدای را با انجام مراسم دینی خاص و دادن صدقات به جای آورد، صدقه پسر بیش از دختر بود. (7) بایستی طفل خردسال را از آسیب چشم بد محفوظ بدارند و مواظبت کنند، تا زن حایض نزدیک او نشود، زیرا که پلیدی شیطانی آن زن را موجب بدبختی طفل میپنداشتند. (8) شیطان را به وسیله آتش و روشنایی دور میکردند، خصوصا در سه شب اول تولد طفل و شیردادن گیاه هوم به طفل میدادند و روغن بهاری به او میچشانیدند. (9) تعلیم مذهبی دختر را مادر به عهده میگرفت، لکن حق شوهر دادن او به پدر اختصاص داشت. (10) اگر پدر در قید حیات نبود، شخص دیگری اجازه شوهر دادن دختر را داشت. این حق نخست به مادر تعلق میگرفت و اگر مادر مرده بود، متوجه یکی از عموها یا داییهای دختر میشد. دختر خود مستقلا حق اختیار شوی نداشت. (11) از طرف دیگر پدر یا شخص دیگر، که ولی دختر به شمار میرفت مکلف بود به مجرد رسیدن دختر به سن بلوغ او را شوهر دهد، زیرا منع دختران از توالد گناه عظیمی به شمار میآمد. (12)
مراسم نامزدی قالبا در سن طفولیت به عمل میآمد و ازدواج در جوانی صورت میگرفت. در پانزده سالگی دختر باید شوهردار میشد. (13) معمولاً وصلت به وسیله یک نفر واسطه به عمل میآمد، مهر را تعیین میکردند. بعد شوهر مبلغی به پدر آن دختر میپرداخت، ولی میتوانست آن پول را در بعضی موارد مطالبه کند، مثلا: اگر بعد از عروسی معلوم میشد که زن ارزش آن مبلغ را ندارد. ظاهراً مقصود این است که زن عقیم باشد. (14)
معمولاً پدر خانواده، که صاحب اختیار همه خانواده بود، در عواید اموال خاص همسران و غلامان خود تصرف میکرد. در موارد طلاقی که با رضای زوجه واقع میشد زن حق نداشت اموالی را که شوهر در موقع عروسی به او داده بود نگاه دارد. هرگاه شوهری به زن خود میگفت: از این لحظه تو آزاد و صاحب اختیار خود هستی، زن به این وسیله از نزد شوهر خود طرد نمیشد ولی اجازه مییافت به عنوان "چاکر زن" شوهر دیگری اختیار کند! (15) این رسم باعث دغل بازیهای بسیاری شده بود. در صورتی که شوهری زن خود را طرد میکرد، بی آن که صریحا اختیار او را به خود او بسپارد و زن شوی دیگری اختیار میکرد، فرزندانی که در ازدواج جدید در زمان حیات شوهر اولش میزایید، از آن شوهر اول بود، یعنی زن تحت تبعیت شوهر اول باقی میماند!
شوهر حق داشت، یگانه زن خود را یا یکی از زنانش را (حتی اگر از زنان ممتاز او محسوب میشد) به مرد دیگری بسپارد! تا این که مرد از خدمات آن زن استفاده کند! رضایت زن شرط نبود! در این صورت شوهر دوم حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزندانی که در این ازدواج متولد میشدند، متعلق به شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب میشدند! (16) این قرار که شاهد دیگری از مشابهت قضایی وضعیت زوجه و کنیز است، با انعقاد پیمان رسمی صورت میگرفت، که در طی آن شوهر جدید همه گونه مواظبت و نگاهداری زن را در مدت این ازدواج تعهد میکرد. این عمل را از اعمال خیر میدانستند! و کمک به یک هم دین میشمردند.
زنان حایض نجس و شیطانی محسوب میشدند، و موجب آلودگی و نجاست محیط به شمار میرفتند. به همین دلیل دخمههای مخصوصی را در زیر زمین خانهها برای زنان حایض میساختند. این اتاقکها پنچرهای به بیرون نداشت زیرا نور و روشنایی از عناصر مقدس به حساب میآمد و زنان حایض آن را آلوده میکردند. زنان دوران حیض خود را باید به تنهایی در این دخمه میگذراندند و از لمس کردن اعضای دیگر خانواده و نزدیک شدن به آتش خودداری میکردند. اگر احیانا زن حایض کسی را لمس میکرد، آن شخص برای پاک شدن باید با ادرار گاو غسل میکرد. پس از پایان دوره حیض، زن از آن اتاقک خارج میشد و خود را میشست و با ادرار گاو غسل میکرد تا پاک و طاهر شود! (17)
[ویرایش] منابع
1- بارتلمه، دادستان، ص 8؛ حقوق ساسانی، ج 1، ص 31، ج 2، ص 21
2- حقوق ساسانی، ج 1، ص 31
3- بارتلمه، زن در حقوق ساسانی، ص 13
4- آمیانوس، کتاب 22، بند 6، فقره 76
5- وست، متون پهلوی، ج 1، ص 142-143
6- وست، متون پهلوی، ج 2، ص 389
7- دینکرد، کتاب 8، فصل 31، فقره 13-14
8- همان، همان، همان، فقره 21-22
9- همان، همان، فصل 38، فقره 6-7
10- همان، همان، فصل 43، فقره 10
11- همان، همان، همان، فقره 11
12- همان، همان، همان، فقره 20
13- همان، همان، فصل 20، فقره 20
14- همان، همان، همان، فقره 95
15- دادستان، ص 13
16- حقوق ساسانی، ج 1، ص 29
17- وندیداد، فرگرد 16