بحث:ساسانیان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

در شاهنامه نام آزرمی‌دخت به صورت آزرم‌دخت آمده‌است. (احتمالا برای آنکه در بحر تقارب بگنجد).به‌آفرید ۱۲:۲۳, ۱ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)

  • این نام باید در بن آزرمی دخت(=دختر با شرم)بوده باشد.برای شاهنامه من آگاهی نداشتم،باید آزرم دخت باشد.شاید بد نباشد که توضیحی در جلوی آذرم دخت یا آزرم دخت نوشته شود که این همان آزرمی دخت است.--Ariobarzan ۲۱:۵۶, ۱ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)

این توضیح در خود مقالهٔ آزرمی‌دخت خواهد آمد.به‌آفرید ۲۲:۰۸, ۱ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)

هرچند جایش اینجا نیست ولی بهتر است به این نکته هم اشاره کنم: معنی آزرم دقیقاً برابر شرم نیست. کسروی در کتاب زبان پاک می‌گوید: «آزرم آنست که کسی به نیکی و آراستگی خود دلبستگی نماید و در بند نام نیک باشد.» در مورد اتیمولوژی (ریشه‌شناسی) نام آزرمی‌دخت: صورت پهلوی آن آزرمیگ‌دخت است و ایرانیکا آن را «دختر شخص محترم» (daughter of the respected one) معنی می‌کند که با معنی‌ دقیقی که کسروی از آزرم می‌دهد هم‌خوانی دارد. به هر حال منظور آنکه آزرمی در این کلمه صفت نیست بلکه مضاف‌الیه است.به‌آفرید ۲۲:۳۴, ۱ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)

  • آنچه با هم تفاهم داریم نویسش آزرمی دخت است.دربارهء دیدگاه کسروی من بدان احترام می گذارم.ولی تا آنجا که می دانم شرم در زبان عربی از آزرم گرفته شده است.البته شاید پس از راه یافتن به تازی دچار دگرش معنایی شده باشد.به هر روی از راهنماییتان سپاس گذارم.--Ariobarzan ۲۲:۴۵, ۱ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)
    • آهان! من تازه الآن متوجه شدم که در متن مقاله آزرم‌دخت را آذرم‌دخت نوشته بودم. البته در یکی از پیغامهای قبلی هم این اشتباه تکرار شده بود ولی هر دو اشتباه لپی بود (به علت کثرت استعمال کلمهٔ آذر ناخودآگاه انگشت چنین زد). برای همینست که وقتی شما آذرم‌دخت را به آزرمی‌دخت تبدیل کردید من فقط ی را حذف کردم (یعنی ز را به ذ برنگرداندم.)(یعنی در واقع فقط فکر کردم که از آنجا که نام صحیح‌تر آزرمی‌دخت است شما آزرم‌دخت شاهنامه را هم آزرمی‌دخت کرده‌اید). الان مدتی بود که به این جملهٔ «آنچه با هم تفاهم داریم نویسش آزرمی دخت است» خیره بودم و از خود می‌پرسیدم. «جل‌الخالق! مگر من هرگز نظری خلاف این داده‌ام». تا اینکه بالاخره دوزاری مبارک افتاد و به تاریخچه صفحه رجوع کردم و دیدم شما آذرم‌دخت را آزرمی‌دخت کرده‌اید. به هرحال این دو اشتباه لپی پشت سرهم این شائبه را ایجاد کرده بود که من سر «ذ» و «ز» هم مناقشه دارم که البته هرگز چنین نبوده‌است. از سوء تفاهم پیش‌آمده پوزش میطلبم.به‌آفرید ۲۳:۵۹, ۱ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)

شرم علی‌رغم ریشهٔ سه‌حرفی‌اش کلمه‌ای فارسی است و در پهلوی هم بوده‌است. برای نمونه نگاه کنبد به فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشتهٔ دیوید مکنزی.به‌آفرید ۲۲:۴۸, ۱ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)

این را هم اضافه کنم که در همین فرهنگ کوچک زبان پهلوی کلمه‌های شرمگین و شرمگاه به همین معنای امروزی‌ آمده‌اند.
  • همکنون چک کردم؛حق با شما بود.سپاس گذارم دوست گرامی.--Ariobarzan ۲۳:۰۹, ۱ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)
  • اشتباه لپی همیشه پیش می آید.ارزشش را داشت که من ریشه آزرمی دخت را بیابم.--Ariobarzan ۰۰:۱۰, ۲ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)

.

«اصطخر» معمولاً برای نام شهر به کار می‌رود و «استخر» برای مکان شنا!

  • نخستین باری که نام استخر را به این ریخت اصطخر دیدم همینجا بود؛به گمانم برداشت عربی از نام استخر باشد.دلیلی ندارد که چون عربها اینگونه نام این شهر ایرانی را می نویسند ما هم پیروی کنیم؛اگر نه که تهران هم باید طهران نوشت.--Ariobarzan ۲۲:۵۰, ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)
    • عجیب است! چون ضبط اصیل کلمه به صورت «اصطخر» است.

برای نمونه نگاه کنید به اینجا یا اینجا. اینکه بخواهیم املای کلمات اصیل فارسی را فارسی‌تر کنیم البته حرف دیگری است: مثل تهران و طهران. اما معمولاً برای کلمات هم‌گون که دو معنی متفاوت دارند املاهای مختلف به کار می‌برند: مثلا طبری برای اهل طبرستان و تبری برای منسوب به تبر (برای چوب‌بری). صد برای عدد صد و سد برای سد رودخانه. به همین منوال اصطخر برای شهر و استخر برای مکان شنا.به‌آفرید ۰۰:۴۶, ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)

  • نوشته های به جا مانده از پیشینیان از راه بازنویسی به جای مانده اند؛کشش به عربی نویسی چندین سده ایران را فراگرفته بود و شگفت نیست تهران طهران و استخر اصطخر شود.از این در گذر گرامیا به جان یک واژه افتادن به بهانه هم آوا و هم ریخت بودن با واژه ای دیگر نمی دانم تا چه اندازه کار درستی باشد؛آیا باید از فردا برای چندمعنا بودن واژه ای چون گاز؛بیاییم و یکی از مهناهای آن را به گونه گاض یا گاظ بنویسیم؟!آیا واگذاری این امر به صفحه ابهام گذاری گزینه بهتری نیست؟--Ariobarzan ۰۰:۵۹, ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)
    • با درود! من آنچه در میان اهل فن مرسوم است را گفتم. با علل تاریخی آن کار چندانی ندارم. در کتابهایی که منتشر می‌شود شهر استخر را غالباً به صورت اصطخر می‌نویسند. به نظرم بهتر باشد رویه‌ای را که در خارج از این دنیای مجازی مرسوم است پیش بگیریم. می‌توانیم در صفحهٔ ابهام‌زدایی یا در مقالهٔ مربوط به کلمه علل تاریخی املای نه‌چندان درست آن را ذکر کنیم. به هرحال مته به کونهٔ خشخاش گذاشتن نه آنقدرها برای صاحب‌مته دلپذیر است و نه برای صاحب خشخاش. من فقط من باب تذکر نکته‌ای را گفتم. با درود دوبارهبه‌آفرید ۰۱:۱۷, ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)
  1. به هر روی از شما از برای نکته گویی هایتان سپاسگذارم.--Ariobarzan ۰۱:۳۰, ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۵ (UTC)

به عنوان يکی از اهل فن جسارتا" اشاره می کنم که استخر صحیح است و نه اصطخر. هرچند که همانطور که گفته شد، بعضی از منابع قديمی اين کلمه را به صورت اصطخر ضبط کرده اند، امروزه نوشتن استخر در بین مورخین معمول تر است. در هرصورت کلمه ایست که از فارسی ميانه ساسانی می آید و به صورت stxr آوانگاری می شود و در خط پهلوی هم ص و ط نداشته ایم و همانطور که اشاره شد، مانند مثال تهران و طهران، باید به صورت استخر نوشته شود.--خداداد ۱۵:۰۴, ۷ سپتامبر ۲۰۰۶ (UTC)

[ویرایش] مشکل حق تکثیر 00:29, ۳۰ ژانویه ۲۰۰۶ (UTC)

مشکل حق تکثیر داشت. کپی از www.hamidpars.blogfa.com.به‌آفرید 00:29, ۳۰ ژانویه ۲۰۰۶ (UTC)

[ویرایش] Translation from en.wikipedia

الگو:Trans-fa-en