بحث:یهودیگری

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

يهوديان، بني‏ اسرائيل يا كليميان، پيروان دين يهود و شريعت ابلاغ شده (تورات) از خداوند به حضرت موسي كليم‏الله (در حدود 3300 سال پيش) هستند. تشكيل قومي به نام بني ‏اسرائيل به پيش از حضرت موسي كليم‏الله و به ايام حضرت ابراهيم (ع) (حدود 3750 سال پيش) باز مي‏گردد. يكي از فرزندان حضرت ابراهيم، حضرت اسحاق و پسر وي حضرت يعقوب(ع) يا اسرائيل مي‏باشد كه دوازده پسران او اسباط بني‏ اسرائيل را تشكيل مي‏دهند كه بعد از مهاجرت آن حضرت با خانواده‏شان به مصر، دوران زندگي بني‏اسرائيل در مصر شروع مي‏گردد كه در آن جا به بردگي و بيگاري گرفته مي‏شوند. با ظهور حضرت موسي كليم‏الله بني ‏اسرائيل با بسياري از امت‏هاي مظلوم ديگر از مصر، نجات مي‏يابند. پيروان حضرت موسي كليم‏الله ، پنجاه روز پس از خروج از مصر، در كنار كوه سينا تجمع كرده و ده فرمان اصلي تورات را از جانب خداوند دريافت كردند كه از اين تاريخ دين يهود و يهوديت شكل گرفت. بدين شكل دين يهود با قوم يهود اشتراكاتي دارد ولي كاملا برهم قابل انطباق نيستند. قوم يهود پس از خروج از مصر يهوديت را پذيرفتند ولي همه يهوديان از بني‏اسرائيل نمي‎‏باشند. پس از درگذشت حضرت موسي كليم‏الله ، جانشين ايشان حضرت يوشع (ع)، يهوديان را به سرزمين مقدس (1272 ق.م) وارد كرد. كه در آن جا به زندگي و تشكيل حكومت و ساخت معبد بيت‏المقدس در دوران حضرت سليمان (ع) پرداختند. يهوديان پس از حدود 850 سال سكونت در آن سرزمين به دنبال شكست حكومت يهود توسط نبوكد نصر پادشاه بابل به اسارت برده شدند و پس از حدود 70 سال با حكم كوروش پادشاه ايران اجازه بازگشت به سرزمين خود و بناي مجدد معبد بيت‏ المقدس را پيدا مي‏كنند. معبد دوم پس از حدود 420 سال (68-70 ميلادي) توسط روميان ويران گرديد و يهوديان در سراسر دنيا پراكنده شدند.


يهوديت اولين دين توحيدي از اديان ابراهيمي مي‏باشد و براساس وحي و الهام الهي بر حضرت موسي كليم‏الله استوار است. بنابراين ديني مبتني بر وحي و «نمونه اعلاي دين آفريده خداوند» است. يهوديت بر اين اصل ايماني تأكيد مي‏كند كه خداوند با پيامبران ايشان سخن مي‏گويد و نشانه‏هاي راهي را كه هر فرد بايد بپيمايد، به ايشان مي‎‏نماياند.


مهمترين سند و پيامي كه خداوند به وسيله حضرت موسي كليم‏ الله به بني‏ اسرائيل ابلاغ كرد ده فرمان الهي به شرح ذيل است:

1- من خداوند خالق تو هستم كه تو را از اسارت و بندگي مصر آزاد ساختم.

2- تو را معبود ديگري جز من نباشد. هيچ تصويري از آنچه در آسمان و يا بر روي زمين و يا در آب است، نساز و آنها را پرستش ننما....

3- نام خداي خالقت را بيهوده بر زبان نياور (از آن سوءاستفاده نكن)....

4- روز شنبه را به ياد داشته باش تا آن را مقدس بداري....

5- پدر و مادرت را احترام بگذار....

6- قتل نكن.

7- زنا نكن.

8- دزدي نكن.

9- در مورد همنوعت شهادت دروغ نده.

10- چشم طمع به مال و ناموس ديگران نداشته باش ...

بر اين اساس، دين تنها مجموعه‏اي از اندرزها و نصايح اخلاقي و مسائل مربوط به زندگي شخصي و خصوصي نيست بلكه دين مجموعه‏اي از قوانين حيات و برنامه فراگيري است كه تمامي زندگي انسان‏ها مخصوصا زندگي اجتماعي را نيز دربرمي‏گيرد.

دين يهود سه ركن و محور اصلي دارد: 1- خداوند(خالق جهان هستي)، 2- ميثاق (قبول توحيد و عهد و پيمان با خدا و رعايت فرامين او) 3- تورات (كه فلسفه يهود وشريعت و فرامين خداوند در آن آورده شده است). دين يهود، ديني توحيدي و بر اين باور است كه دين‏داري شامل هيچ چيز نيست مگر رعايت عهد (ميثاق) با خداوند و پيروي از دستورات و قوانين او كه مجموعه آن در كتب مقدس آورده شده است.


كتب مقدس يهود (تَنَخ) كه معمولا به نام «عهد عتيق» شناخته مي‏شوند از سه بخش تشكيل شده است:

الف – تورات

تورات كتاب آسماني براساس نبوت حضرت موسي كليم‏الله به معناي شريعت، يا قانون كه اساس اعتقادات و فلسفه و شريعت دين يهود مي‏باشد كه متشكل از 5 كتاب يا «سِفر» است:

1- پيدايش 2- خروج 3- لاويان 4- اعداد 5- تثنيه

تورات با آفرينش جهان آغاز مي‏شود و با مرگ حضرت موسي كليم‏الله پايان مي‏‎يابد همه دستورها و فرمان‏هايي كه يك يهودي موظف به اجراي آنهاست (613 فرمان)، از فرامين مندرج در تورات نشأت گرفته‏اند.

ب - نِويئيم (انبيا)

دومين بخش از تنخ و متشكل از نبوت پيامبراني است كه پس از درگذشت حضرت

موسي كليم‏الله تا اوايل آبادي معبد دوم بيت‏المقدس در مدتي نزديك به هزار سال به هدايت و ارشاد مردم بر اساس دستورات تورات پرداختند. انبياي يهود 55 نفره بوده كه 48 نفر آنها مرد و 7 نفر زن هستند (طبق تفاسير، انبياي يهود بسيار زياد بوده‏اند ولي اين 55 تن، انبيايي هستند كه نبوت آنها نه تنها براي مردم دوره خود بلكه براي ساير نسل‏ها نيز مفيد و ضروري بوده است). كتب انبياء در مجموعه عهد عتيق عبارتند از : يُوشَع ، داوران، سموئيل، پادشاهان، يِشَعيا (اِشَعْيا)، ييْرمِيا (اِرميا)، حزقيال، هٌوشَع، يُوئِل، عامُوس، عوُوَديا، يُونا (يونس) ميخا، ناحوم، حَبَقوق، صِفنيا، حَگَي، زِخَرْيا (زكريا) و مَلآخي(ملاكي).

ج – كتوبيم (مكتوبات)

به سومين بخش تنخ گفته مي‏شود كه شامل:

مزامير (زبور) حضرت داوود (ع)، امثال سليمان، جامعه ، سرود سرودها، كتاب ايوب، روت، مراثي ارميا، كتاب استر، دانيال، عِزْرا، نِحِمْيا، تواريخ ايام.

سيزده اصول ايمان يهودي كه براساس اصول مندرج در تورات مقدس به وسيله موسي‏ابن‏ميمون «هارامبام» در قرن دوازده ميلادي استخراج و تنظيم شده است عبارتند از:

1- خداوند متبارك در همه جا موجود (حاضر) و ناظر است.

2- او واحد و يكتاست.

3- او جسم ندارد و شباهتي هم به جسم ندارد.

4- او مقدم بر هر موجود قديمي در جهان است.

5- عبادت موجودي به غير از او جايز نيست.

6- او از نيت و افكار انسان‏ها آگاه است.

7- نبوت حضرت موسي كليم‏الله سرور ما، حقيقت دارد.

8- حضرت موسي كليم‏الله به لحاظ نبوت از ديگر انبياي بني‏اسرائيل برتر است.

9- تورات مقدس از آسمان (از جانب خداوند) وحي شده است.

10- تورات در هيچ زماني تغيير نيافته و نخواهد يافت.

11- خداوند، شريران را مجازات خواهد كرد و پاداش و اجر نيكوكاران را خواهد پرداخت.

12- ماشيَح پادشاه (منجي جهان) خواهد آمد.

13- مردگان در آينده زنده خواهند شد.

از زمان نزول تورات به حضرت موسي كليم‏الله همراه با فرامين مختلف بيان شده در متن تورات، نحوه اجراي آن دستورات و سنت‏ها، به صورت شفاهي به بني‏اسرائيل توسط آن حضرت آموزش داده شد كه «تورات شفاهي يا هَلاخا» نام گرفت. زيرا در بسياري از موارد، خداوند در تورات – كتبي – دستوري مي‏دهد، اما نحوه انجام دادن آن را به طور صريح بيان نمي‏كند. نحوه صحيح اجراي دستورات خداوند را حضرت موسي كليم‏الله طي چهل سال به بني‏اسرائيل آموزش داد كه اين آموزه‏ها به صورت شفاهي، سينه به سينه از استاد به شاگرد يا از پدر به فرزند منتقل مي‏گرديد تا اين كه پس از ويراني معبد دوم بيت‏المقدس و پراكندگي يهوديان و سختي در اين گونه نحوه آموزش در حدود 1800 سال پيش توسط دانشمند بزرگ يهودي «ربي يهودا هناسي» با همكاري بسياري از علماي زمانه اين مجموعه در شش جلد شامل 63 رساله بنام «ميشنا» جمع‏آوري گرديد.

ميشنا طوري تنظيم نشده بود كه بتواند به تمام پرسشهاي عامه مردم دربارة قوانين دين يهود پاسخ قطعي بدهد، بلكه ‎براي آن تدوين شد تا كمكي جهت دانشمندان يهود به هنگام تصميمگيري و صدور فتوا درباره يك مسأله ديني باشد.

ميشنا، قوانين و نتيجة بحث‏هاي دانشمندان را به صورت كوتاه، مختصر، مفيد و بدون ذكر استدلال و اثبات آنها بيان ميكند. بنابراين به زودي پس از تدوين ميشنا، گردآوري تفسيرهايي كه حاوي توضيح مطالب ميشنا و اثبات قوانين آن با استفاده از آموزه‏هاي تورات كتبي در دانشگاه‏هاي ديني آن زمان شروع شد و سرانجام، كتابي به نام «گِمارا» (مكمل) در دسترس دانشپژوهان قرار گرفت. مؤلفان گمارا را « ِامُورا» (توضيح دهنده يا مفسر) ميگويند.

به مجموعه ميشنا و گمارا، «تلمود» گفته ميشود كه به معناي آموزش و تعليم است. دو تلمود وجود دارد:

1 - تلمود يِروشَلْمي كه در مدتي كمتر از 100 سال پس از تدوين ميشنا در بيتالمقدس (اورشليم) تدوين شد.

2- تلمود بابِلي‎‎ كه نزديك دو قرن پس از تلمود يروشلمي و در حدود 1500 سال پيش

در37 جلد در منطقه بابِل (بين‏النهرين كه در آن زمان مركز فلسفه و تفكر يهودي بود و مراكز ديني و حتي دانشگاه‏هاي مذهبي يهود در آن جا فعال بودند) و ايران گردآوري و تأليف شد. تلمود بابلي مُفصلتر و در بحث‏ها، غنيتر از تلمود يروشلمياست، بنابراين بيشتر مورد مطالعه قرار ميگيرد.

با تأليف تلمود، مطالب تورات شفاهي كه از زمان حضرت موسي كليم‏الله ، پيامبران و رهبران مذهبي يهود، آن را از نسلي به نسل ديگر منتقل كرده بودند، تدوين گشت و احتمال نابودي و فراموش شدن آنها از ميان رفت.

چنان كه در تورات (سفر تثنيه 17: 8-13) نوشته شده پس از پيامبر، مرجع حل اختلاف براي امور ديني، مجمع علماي شرع مي‏باشد. كه با استناد به اصول راه‏هاي تفسير تورات و استفاده از عقل انساني در محدوده فرامين الهي مي‏توانند به پاسخگويي به پرسش‏ها بپردازند. براساس تورات و سنتي كه از حضرت موسي كليم‏الله به ما رسيده اصول و شيوه‏هاي خاصي براي تفسير تورات وجود دارد كه معروفترين آنها در دسته‏بندي‏هاي مختلفي در 13 روش يا 32 اصل در تلمود گنجانده شده‏اند. واضح است كه هر فرد براساس ديدگاه خود مي‎‏تواند برداشت يا تفسيري از كتاب مقدس داشته باشد كه با اصول شرع همخواني داشته يا نداشته باشد و تنها تفسيري پذيرفتني است كه از اصول و مبناي توراتي تخطي نكرده باشد.

خدا

در تورات وجود خدا بديهي و مسلم انگاشته شده است. تورات با اين آيه آغاز مي‏شود: «در ابتدا خدا، آسمان‏ها و زمين را آفريد»، نيز در فرمان نخست ده فرمان چنين آمده است: «من خداوند، خداي تو هستم كه تو را از اسارت و بندگي مصر آزاد كردم» (خروج 20:2).

خداي تورات، خداي يگانه است. در اين كتاب بيش از هر چيز بر يگانگي خدا تاكيد شده است. «اي بني‏اسرائيل گوش كنيد : تنها خدايي كه وجود دارد، خداوند ماست، شما بايد او را با تمامي دل و جان و توانايي خود دوست بداريد». (تثنيه 6 : 4 و 5 )

برطبق دين يهود، خدا متشخص است، نه به آن معنا كه مانند انسان‏هاي معمولي شخصيت دارد، بلكه به اين معنا كه او داراي آگاهي و اراده است به گونه‏اي كه هر چيزي برطبق خواست و اراده او انجام مي‏گيرد. او با مردم سخن مي‏گويد و به دعاهايشان پاسخ مي‏دهد. درك مفهوم خداوند به عنوان پروردگار عالم با مفهوم قدرت و كمال مطلق آميخته است.

خداوند در يهود داراي صفات بسياري است كه بيش از همه خدايي آكنده از صفات اخلاقي همچون عدالت، رحمت، بخشندگي و بالاتر از همه تقدس است. خداوند، خالق و فرمانرواي عالم است. آنچه وجود دارد مخلوق او و هر آنچه رخ مي‏دهد معلول خواست و اراده اوست. او جاودانه است و آغاز و انجامي ندارد. قدرت‏هاي او نامحدود است، اما به اراده خود، آنها را محدود مي‏سازد و به انسان‏ها آزادي و اختيار اعطا مي‏كند. او متعال و همه جا حاضر است. تعالي او به دو معنا مورد تأكيد قرار مي‏گيرد. به معناي اين كه وجود و هستي او فقط محدود به اين عالم نيست و نيز به اين معنا كه وجود او غيرقابل ادراك و براي فهم بشري ناشناخته و اسرارآميز است. ذات و افعال او فراتر از ادراك و شناخت آدمي است.

خداوند بندگان خود را دوست دارد و گناهانشان را مي‏آمرزد، او با بردباري در انتظار اصلاح همه مردم جهان و قوم خود است. محبت خداوند به مردمش و علاقه او به اصلاح و رستگاري آنان از اين حقيقت روشن مي‏شود كه او راه نجات يعني تورات را به بني‏اسرائيل تعليم داده است. اگر چه خداوند بردبار و بخشنده است اما در نهايت به بندگان خود پاداش و جزا مي‏دهد. او همزمان خداي محبت و خداي جزادهنده است. رحمت و عدالت هر دو به او نسبت داده مي‏شود و از اين رو، در يهوديت در يك زمان او هم پدر و هم پادشاه (نشانه‏هاي محبت و قدرت) خوانده مي‏شود.

انسان :

انسان وجودي جسماني و روحاني در طبيعت و اعجاز بزرگ آفرينش است. خلق انسان در آخرين روز آفرينش دليل بر اهميت و شأن و مقام اوست. از اين رو، انسان در دين يهود از قدر و ارزش مخصوصي برخوردار است. خداوند از انسان مي‏خواهد در تحقق هدف او كه استقرار نهايي خير بر روي زمين است با او شريك باشد. بدين منظور، وظيفه اساسي آدمي تقليد و پيروي از خداوند است. خداوند ذاتاً مقدس است بنابراين انسان نيز بايد مقدس باشد پس وظيفه هر يهودي رعايت اصول تورات است كه از طرف خداوند فرستاده شده است. زندگي توأم با رفتار درست كه به رعايت قانون اخلاقي مقرر شده از سوي خداوند اختصاص يافته و خيرخواهي شفقت‏آميز نسبت به همنوعان خود مهمترين خواسته‏هاي دين است.

خداوند قادر مطلق است، اما با محدود كردن قدرتش به اراده خود به انسان آزادي اراده داده است بنابراين انسان نسبت به اعمال خويش و جامعه‏اي كه در آن زندگي مي‏كند، مسئول است و در قبال گناهانش مقصر مي‏باشد. خداوند، داور اعمال اوست. چون خداوند بخشنده است انسان را براي گناهي كه انجام داده به سرعت مجازات نمي‏كند او منتظر مي‏ماند تا ببيند آيا انسان به راه راست باز مي‏گردد يا نه؟ از اين رو، اگر گناه به عادت تبديل شود خداوند او را كيفر مي‏دهد. اما با توبه خالصانه، خطاهاي انسان مورد بخشايش قرار مي‏گيرد.

ارتباط خداوند با انسان در يهوديت، بسيار پرهيزكارانه است. اين ارتباط براساس حس مشاركت و همكاري قرار دارد و هميشه آكنده از عشق و بخشايش است. انسان شريك فعال خداوند در حاكميت يافتن اخلاق بر جهان است.

انسان به واسطه خلقت اساساً روحاني خود مي‏تواند با توسل به خداوند به ابديت دست يابد. آدمي مي‏تواند با اعمال نيك و صالح خود به ابديت برسد. از ديدگاه دين يهود، هدف خداوند از آفرينشِ روح انساني آن بوده است كه آفريده‏اش را از خوبي‏هاي خود بهره‏مند سازد، اما اگر روح انساني بدون زندگي جسماني و هيچ تلاش و زحمتي از ابتدا به طور مستقيم در معرض فيض و خوبي‏هاي بي‏پايان پروردگار در جهان آخرت قرار مي‏‏گرفت دچار شرم و خجلت ناشي از عدم بروز شايستگي پاداش مي‏شد و نمي‏توانست به طور كامل از نور و رحمت الهي بهره‏مند شود. لذا مي‏بايست كه آن روح در لباس مادي جسم و تن آدمي به اين جهان وارد شود و مدت زماني را در آزمايش‏هاي گوناگون و گاه سخت و دشوار بگذارند تا با كوشش و تلاش، وفاداري خود را به خداوند و دستورات او نشان دهد و پس از آن با فرا رسيدن مرگ جسماني و در صورت موفقيت از آزمون‏هاي متفاوت زندگي بتواند با افتخار بر سر سفره فيض الهي بنشيند و با لذت كامل و بدون خجلت از آن بهره‏مند شود.

يهوديت معتقد به روز قيامت و جهان آخرت است. چنان كه در اصول سيزده‏گانه يهود اشاره شد، روزي مردگان زنده خواهند شد و براساس اعمال و رفتارشان مورد قضاوت الهي قرار مي‏گيرند. گروهي مستوجب كيفر و گروهي ديگر مستوجب پاداش در جهان آخرت خواهند بود. در زندگي نهايي كه درستكاران به آن دست مي‏يابند، نه جسم انساني وجود دارد و نه هيچ كاركرد جسماني. موجودات انساني در آن جا به صورت‏هاي روحاني محض در صلح و آرامش و آسودگي كامل به سر مي‏برند. درباره اين زندگي گفته مي‏شود كه «در آن جا نه خوردني وجود دارد و نه آشاميدني و نه توليد مثل، نه خريد و فروش و نه حسادت و تنفري و نه رقابتي، بلكه انسان‏هاي صالح و درستكار با تاج‏هايي كه ناشي از اعمال و رفتار نيك بر سر دارند، از فروغ و درخشش نور الهي لذت مي‏برند».

مسئله رابطه عقل و وحي يكي از عميق‏ترين مباحث فكري تاريخ بشر است. از ابتداي تدوين تورات تاكنون، جدال بر سر تقدم و تأخر عقل يا وحي مطرح بوده اما روال اين جدال بدين سياق بوده كه در دوران اوليه عهد عتيق، وحي به عنوان يگانه منبع تفسير زندگي قلمداد مي‏شد و تلاش‏هاي اندكي براي فهم عقلاني وحي صورت مي‏پذيرفت. چنين تلاشي در دوران قرون وسطي ارجي شايان يافت. اين عقل‏انديشي در دوران پس از قرون وسطي شكوفايي يافت. يهوديان دوران متقدم وحي الهي را عامل اصلي زندگي بشري مي‏دانستند و معتقد بودند كه در سراسر كتاب مقدس، خداوند تمام برنامه‏ها و نيات خود را از طريق كلمات و حوادث بيان نموده است.

از ديدگاه تلمود، در همان دوران اقتدار وحي نيز، تورات با عقل شناخته مي‏شود عقل مطلقي كه پيش از خلقت وجود داشته و نشانه اراده خداوند براي خلق جهان بوده است. فيلون (قرن اول ميلادي) اولين متفكر بانفوذي بود كه سعي در ايجاد توافق بين وحي و عقل داشت. از ديدگاه مذهبيون يهود چنان كه ابن‏ميمون متفكر و فيلسوف قرن 12 ميلادي بيان مي‏دارد عقل محدود است البته منظور از محدوديت عقل اين نيست كه باب نظر مسدود است و عقل حجيت ندارد زيرا عقل نسبت به آن چه در حوزه ادراك آدمي است همواره حجت است.

موعود :

انديشه نجات‏بخشي و انتظار براي موعودي كه خواهد آمد و نظامي منطبق با قوانين الهي و آسماني برقرار خواهد كرد يكي از مهمترين بخش‏هاي اعتقادي و مشترك در اديان مختلف است.

انتظار جوهره اصلي يهوديت و موجب پويايي انسان در همه زمان‏هاست. انسان درجهاني كه خداوند آن را در نهايت كمال خلق كرده، روبه آينده‏اي دارد كه ظهور منجي موعود در آن، نشانه برقراري عدالت الهي است. در دين يهود، نجات‏بخش نهايي، ماشيَح به معناي «مسح و تدهين شده» نام دارد و به تصريح متون ديني يهود از خاندان داود پيامبر است. يكي از پايه‏هاي اساسي و اصول مهم آيين يهود، ايمان به ظهور ماشيح و دوره نجات است طبق نظر هارامبام (موسي‏ابن‏ميمون)، هر فرد يهودي كه به ماشيح اعتقاد نداشته باشد يا چشم به راه آمدن او نباشد، منكر سخنان حضرت موسي كليم‏الله و ديگر انبياء بني‏اسرائيل است زيرا موضوع ماشيح به كرات در متون مقدس عنوان گشته است و در مقاطعي كه آزار، شكنجه، رنج و مشقت يهوديان توسط مشركين به علت اعتقادات مذهبي و توحيدي آنها به اوج خود رسيده، ايمان به ماشيح و نجات بوده كه جرقه‏هاي اميد را در درون آنها زنده نگاه داشته و باعث شده تا يهوديان بدترين و هولناك‏ترين مصيبت‏هاي تاريخ را تحمل كنند و به انتظار روز قضاوت الهي باشند. روزي كه حق بر ناحق پيروز شده و صلح و صفا، برادري و صميميت برجهان حاكم شود و «تمامي زمين از دانش الهي مملو گردد» و «تمامي انسان‏ها نام خدا را خوانده و او را يكسان عبادت خواهند كرد».

بخشي از وقايع عصر نجات نهايي (ظهور ماشيح) عبارتند از:

1- احياي سنت‏هاي اوليه عبادت يهود شامل آبادي بيت‏ المقدس و تقديم قرباني‏ها.

2- پايان بدي و گناه.

3- درك الهيت و آگاهي واقعي از وجود خداوند توسط همه انسان‏ها.

4- پرستش و ستايش جهاني خداوند: در آن روز خداوند يكتا و نامش يگانه خواهد بود.

5- همزيستي مسالمت‏آميز و صلح جهاني.

6- بركت و سعادت و پايان بيماري‏ها و حوادث ناگوار.

7- وقوع معجزاتي عظيم‏تر از معجزات زمان خروج بني‏اسرائيل از مصر.

8- و نهايتاً رستاخيز مردگان.

شخصيت ماشيح:

در اعتقاد يهود ماشيح انساني خاكي از اولاد بشر كه به گونه‏ عادي متولد شده است. اصل و نسب او به حضرات داود و سليمان (ع) مي‏رسد. صداقت و پارسايي او از بدو تولد به بعد، مدام در حال افزايش بوده و به سبب فضيلت و اعمال شايسته خود به عالي‏ترين و والاترين درجات تكامل روحاني دست خواهد يافت.

امكان آمدن ماشيح در هر دوره وجود دارد. در هر دوره فرزندي از خاندان يِهودا (يكي از فرزندان حضرت يعقوب (ع)) به دنيا مي‏آيد كه براي مقام ماشيح، برازنده است. روزي كه زمان نجات فرا رسد، روح مخصوص و از قبل آماده ماشيح، به آن فرد صديق اهدا خواهد شد.

در مورد صفات او، يشعياي نبي مي‏فرمايد: «روح خداوند بر او خواهد آمد، روح و عقل و فهم، روح تدبير و توانايي، روح دانش و ترس الهي. و او با ترس الهي الهام مي‏گيرد با ديد چشمانش قضاوت نخواهد كرد و با شنيده گوشهايش فتوا نخواهد داد. تهيدستان را با عدالت داوري كرده و براي افتادگان زمين با تساوي حقوق تصميم خواهد گرفت و (ظالمان) زمين را با عصاي (سخن) دهان خود مي‏كوبد و شريران را با نفس لب‏هاي خود از بين خواهد برد».

عوامل تسريع ظهور ماشيح عبارتند از : توبه و بازگشت به سوي فرامين خداوند، مطالعه و آموزش تورات و علوم ديني، نگهداري مراسم روز مقدس شنبه، صدقه دادن و برقراري اتحاد و دوستي بين افراد جامعه.

حضرت يعقوب (ع) به فرزندان خود مي‏گويد: گرچه معلوم نيست كه روز نهايي قضاوت الهي چه موقع خواهد بود ولي من به شما مي‎‏گويم كه هر گاه شما گردهم آمده و با هم متحد و يكدل شويد، نجات خواهيد يافت.