سید علی اکبر فال اسیری
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
آیت الله سید علی اکبر فال اسیری
وی در سال ۱۲۵۶ در اسیر متولد شد وبا پرورش در خانوادهای از سلسله جلیل سادات و تحت آموزش آیت الله شیخ محمد اسیری رشد و پرورش یافته دروس مقدماتی وقسمتی از دروس تکمیلی و عالی را نزد آن مرحوم در حوزه بزرگ اسیر فراگرفت.
استاد او به او پیشنهاد رفتن به شیراز که در آن زمان دارالعلم نامیده می شد کرد که حوزههای علمیه آنجا با وجود مراجع و علمای دانشمند از جمله مراکز مهم علمی تشیع به شمار می رفت و وی در چهارده سالگی راهی شیراز شده و در محضر درس استاد شیخ مهدی کجوری متوفی به سال ۱۲۹۳ حاضر شده واز شاگردان برجسته ایشان به شمار می آید .
شیخ آقابزرگ تهرانی در کتاب طبقات اعلام شیعه جلد چهارم می نویسد :
او ازفقهای برجسته و علمای بزرگ شیراز بود در شیراز نزد شیخ مهدی کجوری در همان شهر تلمذ نمود سپس به عتبات عالیات مهاجرت نموده ودر نجف اشرف در محضر درس شیخ میرزا حبیب الله رشتی و دیگران حاضر شده و به کسب کمالات پرداخت .
فال اسیری قصد اقامت دایم در نجف داشت لکن استاد او رشتی از وی خواست به شیراز بازگردد تا مردم از دانش و فضل او بهره مند شوند رشتی به خط خود در وصف کتاب المیراث ایشان نوشت و به علو مرتبه و ارزش والای فال اسیری در دو زمینه علم وعمل اشاره نمود واین نوشته را به مهر خویش (حبیب الله) ممهور ساخت.
نسخه دست نویس کتاب المیراث ایشان در حال حاضر در کتابخانه سید عبدالله خویی در نجف نگهداری میشود. وی مشاور وداماد آیت الله میرزای شیرازی صاحب فتوای معروف تحریم تنباکو ومرجع بزرگ شیعه می باشد
میرزای شیرازی که او را به دامادی پذیرفت شخصیت والایی بود .مرجع بزرگ دینی در نامههای خود خطاب به وی با القابی شایسته از او یاد می کرد علل اعزام او به شیراز توسط استاد تنها به دلیل کفایت علمی وفقهی او و نیز شایستگی و آگاهی سیاسی واجتماعی سید بوده است .اجتهاد او مسلم است ودر شیراز صاحب فتوا بود ورساله عملیه ایشان در حال حاضر در کتابخانه شهید آیت الله دستغیب شیراز موجود است ودارای نکات برجسته و ویژهای است که در رسالههای قبل از ایشان کمتر بدان پرداخته شده است از جمله دارای مسایلی در مورد تعیین قبله مصارف زکات وحق فقرا و مساکین وتوضیحاتی در باره اصول دین ودیگر مسایل ضروری است
ایشان درپی مبارزات وارشادات مردم یک بار به اصفهان وبار دیگر به عراق تبعید میشود.بعد از قضیه قرارداد تنباکو او از اولین کسانی است که در شیراز دست به اعتراض می زند ودر برابر این اقدام استعماری ایستادگی می کند.یک روز در مسجد وکیل بر بالای منبر حاضر شده واعلام می کند:ای مردم موقع جهاد عمومی است بکوشید تا جامه زنان نپوشید وشمشیری از زیر عبا بیرون آورده اعلام میکند که هر بیگانهای که برای انحصار دخانیات بیاید شکمش را با این شمشیر پاره خواهم کرد
[ویرایش] فال اسیری وحافظ
مرحوم فال اسیری علاقه زیادی به خواجه اهل راز حافظ شیراز داشت ودر اکثر مواقع به منظور راز و نیاز وشب زنده داری به محلی در نزدیکی آرامگاه حافظ می رفت که بعدها این محل آرامگاه ابدی ایشان نیز شد.
ایشان سه بار که بعضیها قصد ساختن بقعهای بر آرامگاه حافظ داشتند مخالفت کرده و آن را خراب نمود یک بار که عدهای از زرتشتیان قصد ساختن مقبره را داشتند که بلافاصله او دستور تخریب آن را صادر کرد.
در چهارشنبه ۲۰ جمادی الاول ۱۳۱۷که حکومت قصد ساختن مقبره حافظ را داشت حاج سید علی اکبر بر روی منبر رفته فریاد می زند اگر شاه بسازد و هزار مرتبه بسازد من خراب می کنم این بار قرار بودبا پول یک زردشتی وبا حمایت شاه ساخته شود که به نظر فال اسیری کار درستی نیست.
بار سوم نظام الملک برای ساختن مقبره آهن وتخته داده بود که بسازند حاج سید علی اکبر خبر دار میشود که در فلان دکان آهن وتخته برای مقبره درست میکنند با عدهای به آنجا رفته آهن و تخته ها را با خود می برند و اصلاً حکومت به روی خود نمیآورد
سرانجام فال اسیری خود مقبرهای برای حافظ شیراز بنا کرده و در آخر پس از درگذشت ایشان در سال ۱۳۱۹در مقبرهای در جوار خواجه شیراز به خاک سپرده شد
منبع:سيماي يك مجاهد تاليف سيد فخر الدين فال اسيري