کاربر:محمد صالح مباشر

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

حاج محمد صالح مباشر كدخداى كوخرد


حاج محمد صالح مباشر يكى از تجّار معروف كوخرد بـودند و علاوه بر شفل تجارت، كدخداى كوخرد نيز بودند. ايشان همجنين صـاحب قـلـم نسخـى بـودنـد، نامبرده با مـركب ( جوهـر ) و يا دوات و قلم كـوبى ( نوعى قلم كه از چـوب نى ساخته شده بود ) نامه مى نوشتند و گاهى اوقات هم با بَر مُرغ ( ريش ) كار نوشتن را انجام مى دادند. قـلـم هـاى نى از درختى كـه بـزبان محلى كِتُه مى گــويـنـد مـى تــراشـيـدنــد، ايـشان خــودشان و بـا دست خـودشان اين قلم هـا را تـهـيـه مى كـردنـد.


مردم براى داد وستد و براى نوشتن نامه، سند و امـلاك به نزد او مى رفتند و به قـضاوت بين مردم معـروف بودنـد. مـردم در اثـر اعتماد واحترام واعتقاد بـه حـق گـويى و صـداقت ايشان بـه نزدش مـى رفـتـنـد واخــتـلاف بين آنـان در خــانـــه ايـشان حــل و فــصـل مـى شـد. با وجود حاج محمد صالح مــردم بــه مــراكــز دولـتـى و بــه پــاسگـاهـهـاى ژانـدارمــرى كمـتـر احـساس نـيـاز مـى كــردنــد، و تــمـام مشكـلات در خـانــه كـد خـدا حـل و فـصـل مـىشد. كـدخـدا مـالك اراضى زراعى وسيعـى بـودنـد، اين اراضى بـه وسيلـه ي چاه چـرخ گاوى ( گاو و گوچـه به لهـجـه ى محـلى ) آبيارى مى شده است. آثـار چـاه كدخدا حاجى محمد صالح مباشر تا زماني كه من به خاطر دارم هم وجود داشته است. اين چاه در جنوب كُور أرمنى و در جنوب شرقى جـاخـرمـن كِرتـُو واقــع بــود و دشـت جــوكار آن تـا دشت پاراو ادامـه داشت، و در دشت وسيع آن جـو و گندم و محـصولات پاييزى و تابستانى مى كاشتند. درآن زمـان 30 حلقه از اين نوع چـاه ها در كـوخـرد دايـر بـوده است و به وسيله ى چرخ گاوى از آنها بهره بـردارى مى شده است و از آب شيرين آنها سبزيجات زيادى به دست مى آمده است، چناكه شاعر مى گويد:


چاه عالى با سه بند از گاو نـر مى كشيدندآب زلال،چون شكر

به گفتاره شاعر بزرگ و معاصر كوخرد در آن زمان به كوخرد: بغداد گرمسير فارس مى گفتند.

هنـوز در زيـر ده آثـارى از اين گـونـه چـاه ها بـه چشم مـى خـورد و چـاه مــذكـور به نام چـاه محمـد صالح مباشر مـعـروف بـوده است. اراضى مـذكور از طـرف جنوب دهستان كـوخـرد واقـع بـود.

اما آقاى حاج احمد على جاويد در مورد كدخدا چنين مى نويسد: چند كلمه درباره ى گـذشته هاى حـاج محمـد صالح مبـاشر كـدخـداى كوخرد رحمة الله عليه: من دوران جـوانى ايشان را به ياد ندارم، ولى روايت مى كنند كه ايشان مردى با كرم و شخصى مهمان نـواز بـودند و هميشه درب خانه اش به روى مردم و عـابـرى السبيل باز بـود. ايـشان مـردى باسـواد و صـاحب قـلم نسخى بــودنــد. در آن دوران در كـوخـرد آدم بـا سواد خيلى كـم وجــود داشته است و ايشان مـردى باسواد به تمام مـعـناى كلمــه بــودنــد. ايشان مـردى با تـقـوا و عبـادتكار بـودنــد، وداراى امـلاك واراضـى نـيـز بــودنــد، آن زمــان كار و كاسـبـى مـــردم از چــاه و چـارودارى بــود و بعضى از مردم هم به خارج از كشور براى كسب معيشت سفر مى كردنـد، آن روزهـا شغل تـجارى چندانى در كوخرد نبود. فقط تعدادى از مـردم دكان خـرده فروشى داشتند و به تجارت مشغـول بـودنـد. از جملـه اين دكان داران: حـاج محمـد صـالـح مبـاشر، عبدالـرحيم شرف الديـن، احمـد گـرگ و حـاج يوسف جعفر بودند. حاج محمد صالح مباشر در دوران حكومت پهلوى، مباشر ( كـدخـدا ) شد و در أيـام دوران ظـلـم و حـكـم خـوانـيـن بستك بـر چيده شد. ايشان در سال 1250 يـا 1251 در كوخرد ديده به جهان گشودند وتـعاليم دينــى خــودرا در مكتب خـانــه هاى كـوخـرد فـرا گـرفتند و صاحب قـلم نسخى ونـويسنده مرموقى درآمـدنـد. الحمدلله حاج محمد صالح تا آخـرين ايام حياتش از نعمت بينايى ( بـصـر ) مـحروم نشدند و حــواسشان هـم جـمـع بــود و تـقـريـبـا حــدود 101 سال عمر آورد و در سال 1351 يـا 1352 شمسى ايـن دار فانى را بـدرود گفتند.


تحقيق و جمع آورى محمد محمديان كوخردى