ادبیات شفاهی آذربایجان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

ادبیات بسیار گسترده شفاهی و زنده‌ای در آذربایجان رایج است. این ادبیات شامل منظومه ها، اشعار، بیاتی ها، ترانه‌ها و غیره می‌شود. یکی از خصایص این ادبیات حالت پویائی و متغیر این ادبیات است. عاشق‌ها بنا به موقعیت‌های مختلف اجتماعی و زمانی ابعاد جدیدی به این حماسه‌ها یا داستان‌های رمانتیک اظافه می‌کنند و در نتیجه زبان این داستان‌ها و مضوع آنها در حد امکان همراه با تحولات جامعه پیش می‌رود ولی عناصر و شخصیت‌های اصلی آنها در بطن منتقل می‌شود. خصوصیت دیگر این ادبیات نزدیکی قهرمانها و شخصیت نقشها به آمال و آرزوهای توده‌های مردم است، چنانکه گاه آنها در نقش قهرمانی مردمی همچون کوراوغلی هستند که با خانهای ظالم در می‌افتد و یا در نقش یک عاشیق هنرمندی که دلباخته دختر خان شده.

یکی از نقشهای اصلی این داستاها انتقال ارزشهای اخلاقی و احیای هویت گروهی هستند. تأثیر این ادبیات در سده‌های پیشین کمتر از تأثیر دین و فرهنگ عامه در ایجاد سجایای اخلاقی و تربیتی نبوده است. البته با تأثیر روز افزون آموزشهای رسمی و رسانه‌های عمومی این تأثیر را کمتر نموده.

[ویرایش] منظومه‌ها

منظومه‌هایی همچون کور اوغلی، اصلی و کرم، عاشیق غریب، شاه صنم عمدتاً به وسیله نوازندگان مردمی آذربایجان عاشیق‌ها نقل می‌شوند. بسیاری از داستان‌ها مانند کور اوغلو مر بوط به اسطوره‌ها و حماسه‌های قدیمی قبایل ترک است که با تغییرات اندکی در بعضی از دیگر زبان‌های ترکی نیز و جود دارند. ادبیات شفاهی هرملت به دسته ای از متلها ومثلهای وقصه ها وکلماتی قصاری اطلاق می گردد.که یک ملت در یک جعرافیای خاص باشرایط مکانی واقلیمی یکسان ودر حیطه یک فرهنگ و زبان با توجه به نیازهای انسانی خودو جامعه اقدام به ایجاد وتولید آن می کند آن مئ کنند.که امروزه در علم ادبیات به آن انگاره های کهن الگویی می گویند.استفاده از عناصری مانند زبان وفرهنگ غالب بومی نقش کلیدی درساختار این نوع ادبیات دارد .به این معنا که یک زبان قوی وبا تعداد کلمات وافعال بیشتر است که می تواند سطح ادبیات شفاهی آن فرهنگ راتعیین می کند .بشر همیشه باتوجه به نیازهای خود فکر میکند وبا سعی و اندیشه خود در برطرف کردن نیاز خویش چاره ها را می یابد وبایدها ونباید هایی رامی سازد. زبان نیز نمونه بارز این نوع ابداعات بشر می باشد این باید ها ونباید ها به مرور زمان تبدیل به یک فرهنگ ودر سطح گسترده نسبت به تراکم جوانب وامور حاکم برجامعه قانون را می سازد. چگونه که بشر جهت آرد کردن گندمهای خود آسیاب ساخت برای ارضای نیاز های روانی وایجاد تعادل در رفتار اجتماعی خود با استفاده از ذوق ذاتی و خدادادیش وتجارب اکتسابیش ادبیات را آفرید .نوع اول این ادبیات همانکه منظور نظر ماست ادبیات شفاهی است .این همان چیزی بود که نخبه های اولیه حاضر درجوامع بشری جهت ارضای نیاز های روانی جامعه آن روز شدیدا محتاج آن بوداند.یعنی راحل مسائل وهمچنین ارایه نظریات وتجارب خود را در قالب حرفها داستانها وکلمات وجملات قصار انجام می داد .البته ناگفته نماند این ادبیات چون راه دست بشر بوده با گذشت زمان وهمچنین نیاز روز افراد دستخوش تغییر گردیده است .یعنی بشر در دوران وقرون مختلف آن را آنگونه که نیازش بوده تغییر واستفاده نموده است.اما چهار چوپ اصلی که به زمانهای بسیار دور می رسد همچنان باقی وپابرجاست .استفاده از انگاره های کهن الگویی یا همان ادبیات شفاهی مردم در دوره های مختلف توسط نویسند گان وشاعران

[ویرایش] شعرها و دوبیتی‌ها

قسمت دیگر این ادبیات شامل اشعار، و دو بیتیها است که به آذربایجانی بیاتی نامیده می‌شوند. تعداد بسیار زیادی ترانه، متل و ا,فسانه نیز سینه به سینه در طول قرن‌ها از نسلی به نسل دیگر منتقل گشته است.

در جمهوری آذربایجان این ادبیات به نحو علمی تحقیق و تا حدودی ثبت شده. شمار این گونه پژوهش‌ها در ایران چندان زیاد نبوده است.


فرار از تنهایی وعدم توانایی در مقابله با خطرات و عوامل خارجی در دوران اولیه زندگی بشر  او را مجبور ساخت تا در اجتماع زندگی کند پس می بایستی با دیگران در آمیزد ومقصود خود را به آنها بفهماند واز منظور آنها مطلع شود. نیاز مندی های متقابل اورا مجبور ساخت تا از سمبولها واشاره ها کتبی ولفظی وقردادی که بین او وسایر اعضای اجتماع مشترک است استفاده نماید سیستمتیک ساختن این دلالتها وقرار داد ها که اکثرا  نیز آوایی بود اورابه ابداع زبان توده رهمون ساخت .پس زبان مجمو عه از نشانه ها ودلالتها وقرارداد هایی است که افراد جامعه بوسیله آن افهام وتفهیم می کنند وبه وسیله آن فعالیتهای اجتماعی وضرورت های باهمی را هموار می نماید. اینکه زبان درچه زمانی بوجود آمده و تکامل یافته است اطلاع کامل در دست نیست. هرچه درین مورد گفته میشود فرضی بوده مبنی بر نظریاتی است که بشر شناسان و زبانشناسان ابرازداشته اند. درین مورد بحثهای زیادی کرده شده. از جمله بشرشناسان عقیده دارند که نوع بشر در عالم از 200000 سال پیش بوجود آمده و قریب 100000 هزار سال قبل آلات و افزار تمدن را بکار برده است. پس مبداء پیدایش زبان را از 150000 هزار سال پیش میدانند."

"در باره مبداء اصلی زبانهای بشر که از کجا نشأت کرده است, بعض آسیای وسطی, جمعی سواحل رود ولگا , برخی سواحل دریای بالتیک و عده ای شبه جزیره اسکاندناویا نظریه دارند. عقایدی هم وجود دارد که شاید زبان در چند نقطه مختلف و میان جوامع مختلف بشری پدید آمده است" " پس از نظر زبانشناسان زبان مجموعه از دلالتها و علامه های قراردادی صوتی است که موجب تشکل نظم و نسق اجتماعات بشری میگردد "(1) "علمای زبانشناسی ازنظر اشتقاق وساختمان صرفی و نحوی تمام زبانهای عالم را به سه بخش عمده تقسیم کرده اند: اول) زبانهای یک هجایی: Monosyllabic Languages زبانهای چینی, تبتی, وسیامی را ازین دسته زبانها میدانند دوم) زبانهای التصاقی (مرکب): Agglutinative Language ترکی عثمانی, ترکی نو وزبانهای تاتاری که در آسیای مرکزی بدانها گفتگو میشده است. ترکی آزربایجانی, چغتایی, کاشغری, ازبیکی, قرقیزی, چوواشی, غازانی و یاقوتی. ازین دسته زبانها میدانند سوم) زبانهای منصرف: (Inflectional Languages)" زبانهای قبطی (Egeyptian), قبطی کهن, عبری, آرامی کهن, تلمودی, آرامی, بابلی, حمیری, عربی شمالی, عربی جدید, فنیقی, کلدانی, سریانی حبشی و آشوری ازین دسته زبانها میدانند" مقدمه آشنایی با ادبیات شفاهی

ادبیات شفاهی هرملت به دسته ای از متلها ومثلهای وقصه ها وکلماتی قصاری  اطلاق می گردد.که یک  ملت در یک جعرافیای خاص باشرایط مکانی واقلیمی یکسان ودر حیطه یک فرهنگ و زبان  با توجه به نیازهای انسانی خودو جامعه اقدام به ابداع  آن مئ کند.که امروزه در علم ادبیات  به آن انگاره های کهن الگویی می گویند(که به یکی از مهترین شگرد های غنی سازی معنایی زبان ادبی  تبدیل گردیده است )..استفاده از عناصری مانند  زبان وفرهنگ غالب  بومی نقش کلیدی  درساختار این نوع ادبیات دارد .به این معنا که یک زبان قوی وبا تعداد کلمات وافعال  بیشتر است که می تواند سطح ادبیات شفاهی آن فرهنگ راتعیین   می کند .بشر همیشه باتوجه به نیازهای خود  فکر میکند وبا سعی و اندیشه خود در برطرف کردن نیاز خویش چاره ها را می یابد   وبایدها ونباید هایی رامی سازد. زبان نیز نمونه بارز این نوع ابداعات بشر می باشد  این باید ها ونباید ها به مرور زمان تبدیل به یک فرهنگ ودر سطح گسترده نسبت به تراکم جوانب وامور حاکم برجامعه قانون را می سازد. چگونه که بشر جهت آرد کردن گندمهای خود آسیاب ساخت برای ارضای نیاز های روانی وایجاد تعادل در رفتار اجتماعی خود با استفاده از ذوق ذاتی و خدادادیش  وتجارب اکتسابیش ادبیات را آفرید .نوع اول این ادبیات همانکه منظور نظر ماست ادبیات شفاهی است .این همان چیزی بود که نخبه های اولیه حاضر درجوامع بشری  جهت ارضای نیاز های روانی  جامعه آن روز  شدیدا محتاج آن بوداند.یعنی راحل مسائل وهمچنین ارایه نظریات وتجارب خود را در قالب حرفها داستانها وکلمات وجملات قصار انجام می داد .البته ناگفته نماند این ادبیات چون راه دست بشر بوده با گذشت زمان وهمچنین نیاز روز افراد دستخوش تغییر گردیده است .یعنی بشر در دوران وقرون مختلف آن را آنگونه که نیازش بوده تغییر واستفاده نموده است.اما چهار چوپ اصلی که به زمانهای بسیار دور می رسد همچنان باقی وپابرجاست .استفاده از انگاره های کهن الگویی یا همان ادبیات شفاهی مردم در دوره های مختلف توسط نویسند گان وشاعران مورد استفاده قرار گرفته است .