بحث:ناصرخسرو
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
[ویرایش] درخواست ترکیب
از صفحهی دیگری با عنوان ناصرخسرو. باید ترکیب شود:
ناصرخسرو بلخی (481–394 هـجـری) يكي از نابغه هاي فكري و شاعر مشهـور ادب فارسي دري در قـرن پنجـم هجري ( يازدهـم ميلادي ) محـسوب ميگـردد. ابو معين ناصـر پسـر خسـرو پسـر حـارث قبادياني، شـاعـر، حكيـم، نويسـنده و سياح مشهـور و داعي بزرگ اسماعيلي در كيش اسماعيلـي معروف به حجـت خـراسـان در سال 394 هـ. در قباديان بلـخ ( در شمـال افغانستان امروزي ) بدنيا آمد است. ناصـر خسـرو در آعاز زندگي در دربار پادشـاهان غـزنوي اشتغال داشت ، امـا در سال در اثر خوابيكـه ديده بود به قول خودش از خواب غفـلت بيذار شـد، شغـل ديواني را كنار گذشـت و در جستجوي خقـيقـت ، معـرفـت و كمـال به مسـافرت پرداخت، تا سال 444 هـجري در مسـافـرت يسـر برد. وي مدت هفـت سال سرزمين عـربستان و شمال شرقي و جنـوب غـربي و مـركزي ايران و آسيـاي صغـير و شام و سـوريـه و فـلسـطين و مصـر و قيـروان و سـودان را سيـاحـت كـرد. مـدت سـه سـال در مصـر بماند، درين مسـافـرت هفت ساله با حكمـا و دانشـمندان ئ عـلـماي اديان مـختـاـف ملاقات كرد و مبـاحثات آراست در مصـر با الـمـويد فـي الدين شيرازي مـلاقات نموده و از طـريق وي در مصـر بديدار خـليفـة فـاطمـي ( امـام اسماعيـلـي ) المـستنصـربالله مشـرف گـرديد ، او كيش اسماعيلي را مـوافـق ميل و آرزوي خود يافت و بدان پيوست و عنـوان حجـت خـراسان را دريافت نمود. و در سال 444 هـ. كه حـدود پنجـا سال داشت به خـراسـان بر گشت و به بلـخ زادگا اصـلي خويـش فرود آمـد، و بدعـووت مـردم به كيش اسماعيلي پرداخت. امـا با خصـومت امـراي سلـجـوقي ترك مـواجـه شـد. امـراي سلجوقي شايد هم با اشـاره خـلفـاي بغـداد ( عباسيان) كه دشمنان خوني اسماعيليان ميباشنـد عـوام و عـلماي اهـل سنت را عليـه وي تحريك كـرده ، باب خصـومت را باز نمودند. عـوام در تباني با ملاها دست به آشـوب زده به خانه اش هجـوم برده به آتش كشيدند. آخـر نا گـزير خانه و كاشانه را ترك نموده متواري گشـت، ايتـدا به مازندران رفت و بعـد به گرگان و بالاخـره به ( يـمـگـان ) بدخشـان ( افـغـانستان ) پنـاهنـده شـد و بقـية عمـر خود را در آنجـا گذراند. ناصـرخسـرو بقـيه عمر خود در بدخشـان به تحقيق و تصنيـف و تآليـف پرداخـت، تا آنكـه در سال 481 هجـري پدرود حيات گفت.
1 - سـفـرنامه ( شـرح مسـافـرت هفـت سالـه)
2 - زاد الـمسـافـرين ( عـقـايد فـلسفـي او را توضيح ميدهـد .) 3 - وجـه دين ( در بارة احـكام شـريعـت به طريقـة اسمـاعيلـه .) 4 - خـوان الاخـوان 5- روشـنايي نامـه 6 - سـعـادت نامـه 7- دلـيل الـمتـحـرين 8 - ديـوان اشعـار 9-جـا مـع الـحـكـمتيـن و كتب چند ديگري منسوب به ناصـرخسرو ميباشنـد كه به مرور زمان از بين رقته اند و يا شايد در مناطق كوهستاني بدخشـان در نزد اشخاص و افراد محفوظ ميباشند.
حكيم ناصرخسرو داراي تآليفات زيادي بوده مه برخي از آنها به مرور زمان نابود گشته شوربختانه به دوران ما نرسيده اند. چنانچه خود در بارة تاليفات و تصنيفاتش گويد:
منگر بدين ضعيف تنم زانكه در سخن
زين چرخ پر ستاره فزون است اثر مرا
اين كتابها عبارت اند از:
1 - ديوان اشعار به دري
2 - ديوان اشعار عربي كه در دست نيست. خود در مورد دو ديوان پارسي و عربي خويش گويد:
بخوان هر دو ديوان من تا ببيني
يكي گشته با عنصري بحتري را
يا:
اين فخر بس مرا كه با هر دو زبان
حكمت همي مرتب و ديوان كنم
3 - جامع الحكمتين - رسالة است به نثر دري در بيان عقايد اسماعيلي.
4 - خوان الاخوان - كتابي است به نثر دري در اخلاق و حكمت و موعظه.
5 - زادالمسافرين - كتابي است در حكمت الهي بزبان دري.
6 - گشايش و رهايش - رساله ليست به نثر دري شامل سي سوال و جواب آنها.
7 - وجه دين - كتابيست به نثر دري در مسايل كلامي و باطن عبادات و احكام شريعت.
8 - دليل المتحرين - مفقود.
9 - بستان العقول - آنهم مفقود.
10 - سفرنامه - كتابيست كه خلص محتواي سفر هفت ساله اش را در بر دارد.
11 - سعادت نامه - رساله ايست منظوم شامل سيصد بيت.
12 - روشنايي نامه - اين هم يك رساله منظوم است.
به غير از اينها كتب و رسالات ديگري نيز منصوب به حكيم ناصرخسرو ميباشند كه ازين قرار اند:
اكسير اعظم، قانون اعظم، دستور اعظم، كنزالحقايق، رسالة الندامه الي زادالقيامه و سرالاسرار.