شهرستان عجبشیر
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
شهرستان عَجَبشیر در ۹۵ کیلومتری مرکز استان آذربایجان شرقی و در کنار دریاچه ارومیه قرار دارد. مرکز آن شهر عجبشیر است.
[ویرایش] مناطق دیدنی
یکی از مناظر زیبای این شهرستان بندر رحمانلو میباشد که زیبایی خاصی به این شهرستان بخشیدهاست. مسجد شیرلو و قلعه ضحاک از دیگر آثار تاریخی این شهرستان می باشد. designer :reza sheykholeslami www.amazonfa.com www.ajabshir.net « عجبشير مرواريد چيچست»
شهر عجبشير از نظر موقع رياضي در جنوب غربي استان آذربايجانشرقي و در بين 45 درجه 53 دقيقه و 45 ثانيه طول شرقي، 37 درجه و 28 دقيقه 39 ثانيه عرض شمالي واقع شده، زاويه انحراف قبلهاشً33 و َ38و19 است. ارتفاع آن از سطح دريا 1300 متر، اختلاف ساعتش با تهران 21 دقيقه و 26 ثانيه، فاصله هوايي 521 كيلومتر و زميني 720 كيلومتر است و اين فاصله با مركز استان (تبريز) حدود 95 كيلومتر است.
موقع نسبي: اين شهر با قرار گرفتن در 8 كيلومتري كرانه جنوب شرقي درياچه اروميه و مسير محور ارتباطي آذربايجانشرقي ـ غربي و كردستان، راهآهن (تهران ـ تبريز)، دسترسي به امكانات و تسهيلات بندري رحمانلو و دانالو و فرودگاه سهند، عبور خطوط لوله انتقال گازرساني و آبرساني (تبريزـ مياندوآب) از قلمرو آن ، پذيرايي از ميهمانان وارده به پادگان نظامي جوار شهر و جاذبههاي جزاير زيبا و دلانگيز درياچه اروميه، از يك موقعيت خاص جغرافيايي در سطح استان برخوردار است.
وسعت و حدود: شهرستان عجبشير با 1928 كيلومتر مربع (739 2K خشكي و 1189 2K درياچه) وسعت همچون نگيني در ميان شهرهاي مراغه در شرق، بناب در جنوب، آذرشهر در شمال و درياچه اروميه در غرب ميدرخشد و تاريخ هزاران ساله خود را در جاي جاي دشتها و كوههايش پنهان دارد. اين منطقه11/4 درصد از وسعت استان را به خود اختصاص ميدهد كه از نظر سطح با بعضي از كشورهاي جهان نظير: موريس، كومور و اوكيناوا معادل است
وجه تسميه: درباره وجه تسميه عجبشير روايات مختلفي نقل شده است. از جمله منقول است: زيبده خاتون زوجه هارونالرشيد در سر راه خود به تبريز، شبي را در اين خطه اطراق ميكند. در محل اردوي وي چوپاني مشغول چراي گله بوده كه وي به رسم مهماننوازي كاسه شيري تهيه كرده و به اردوگاه ميبرد. زبيده خاتون بعد از صرف شير كه گويا به مزاقش خوش آمده بود، ميگويد: «عجب شيري ، عجب شيري!» كه ظاهراً همين اظهار شگفتي او از لذت شير، اساس وجه تسميه اين ديار ميگردد.
اما به نظر ميرسد كه عجبشير يك واژه مادي بوده و از اجزاء (اج + اَب + اش + اير) تشكيل شده است كه بعد از تحريف و تعريب به شكل (عجبشير) در آمده كه مفهوم آن در زبان مادي چنين است: (كشتزار + پوشيده و سرشار + سرزمين + بار و محصول) كه احتمالاً به علت داشتن باغات و مزارع فراوان بدين نام خوانده شده است.
جمعيت و سواد: از جمعيت هشتاد هزار نفري شهرستان عجبشير، حدود 67 درصد ساكن روستا و 33 درصد ساكن شهر هستند. تراكم نسبي جمعيت در شهرستان 28 نفر در هر كيلومتر مربع است كه عدد آن نسبت به اولين سرشماري رسمي كشور (1335) نزديك به 2 برابر شده است. از نظر سواد و آموزش، علاوه از خود شهر، بعضي از نقاط آن (چوپانكره) با 85 درصد افراد باسواد در گروه سني 6 سال و بالاتر، از جمعيت باسواد همين سن كل كشور، استان و شهرستان جلو بوده است كه اين حركت خود ميزان منزلت و اعتبار علم و دانش را حتي در ميان محرومترين جوامع روستايي اين ديار نشان ميدهد.
خصوصيات اخلاقي و ويژگيهاي فرهنگي: مردم اين ديار عموماً مهماننواز، آگاه، خونگرم، زود آشنا و در دوستي ديرپا هستند. در غريب نوازي شهرهاند و كمتر زير بار زور ميروند و اگر از لحاظ مادي ضعيف باشند، كمتر از آن حرف ميزنند و نسبت به حفظ غرور و شخصيت خويش بسيار حساس هستند.
وقتي كه كتاب فرهنگ اين سامان را ميگشاييم، هر ورقش از باورها، سمبلها، سنتها و ارزشهاي نياكانش حكايتها دارد و چنان ميبينيم كه با جانبازيهاي اجدادش از دستبرد تاريخ بدور مانده و بكر و دست نخورده سينه به سينه چون امانتي گرانبها به فرزند رسيده است. به حقيقت اين آداب و سنن با اصول و عقايد اسلامي عجين شده و جلوه روحاني به خود گرفته است و در پيوندي پايدار با پيشينه تاريخي و ميراث كهن، هويتي فاخر و هيئتي غرورآفرين و جاودانه يافته است.
پيشينه تاريخي: عجبشير را بايد پير تاريخ ناميد، چون وارث تمدن بزرگ و فرهنگ ديرينه است. در واقع همان سرزمين موعود است كه قوم آريايي در كوچ تاريخي خود در آن فرود آمد و با مردمان بومي در آميخت و تمدن درخشان «ايرانويچ» را بنيان نهاد كه تداوم آن بعدها موجب ظهور دولتها و حكومتهاي بزرگي چون: آترو پاتنه ، ماد، هخامنشي و ساساني گرديد. شهرهاي آباد و ثروتمند، روستاهاي بزرگ حاصلخيز، محصولات فراوان و منابع غني آن توجه جهانگشايان و سلاطين را به خود معطوف داشت. و از اينجا بود كه تاريخ غرورانگيز آن در هاله از خون و شرف شكل گرفت و در كوران حوادث روزگار از منجيق فلك سنگ فتنه و آشوب بر آن باريدن گرفت و حصن حصين آن لحظهاي از دست تعرض تقدير، آرام نيافت.
اكنون اين ديار وارث آن اقتدار و صلابت ديرين است و همواره به اين افتخارات از تاريخش ميانديشد كه هر ورقش از نصرتها، حماسهها و ايثارهاي نياكانش سخن ميگويد و بر اين اساس هر گاه حريت و استقلال آن مورد تهديد قرار گرفته، رگ غيرت بر جبين مردانش گره خورده، آن گاه تيغ زهرآگينشان اغيار و عيار را از كارش نادم ساخته است.
جاذبههاي توريستي: گسترش اين خطه در ساحل درياچه اروميه (چيچست) و دامنه كوه زيباي سهند، همراه با رودهاي خروشان و چشمههاي جوشان و طبيعتي دلپذير، از گذشتههاي دور بدان اعتبار خاص و چشماندازي بديع بخشيده است. درياچه چيچست با بيش از 35 نام تاريخي، خاصيت شفابخشي، سواحل كوهستاني، امواج آرام، اقليم مطبوع، آفتاب دلچسب،آسمان آبي، آبزيان شگفتانگيز (آرتيميا و اولنا) و جزاير كبودان و اشك اسپير با دنيايي از حيات وحش و پوشش گياهي منحصر بفرد، براي انسان بيمار قرن بيستم كه از فعاليتهاي روزمره و اقامت اجباري در محيط كوبنده و يكنواخت شهري خسته شده است، ميتواند محيط دنج و مكاني دلخواه جهت تمدد اعصاب، تلطيف روان و رفع خستگي باشد. لذا اختصاص ايامي از تعطيلات آخر هفته شهروندان پيرامون آن از (تبريز تا بوكان) جهت تفريح و تفرج در كرانههاي سرسبز، ارتفاعات زيبا، دشتهاي فراخ و بهرهگيري از آبهاي معدني براي انسان (شهري) الزامي مينمايد. قهراً چنين سفرههاي مفرح و بازيهاي شاديبخش در بازيابي تعادل روحي، آرامش فكري و تقويت جسمي انسان دور از طبيعت اثر انكارناپذير دارد.
در كنار آبهاي گرم درياچه و مرواريدهاي غلطانش، مواهب طبيعي و ديدنيهاي ديگري چون: آب طلايي گنبد، چشمه شگفتانگيز (قندرغالوي) چهاربرود، آبشار زيباي چاخچاخ، شكوه دره كبوتران، تفرجگاه خاطرهانگيز باغدره، مناظر توتلوق رحمانلو، صفاي دشت بهرام چوبينه، صلابت دربند كوروش هخامنشي، چشمههاي تگرگي خاتون بيگ، قيزگلين و آغماغان، كوههاي رفيع داغداغان، درههاي خرم آريان، رودهاي خروشان آلان و وران، غارهاي خمرهاي هرگلان، همگي از اعتبار و قابليتهاي طبيعي و استعدادهاي جهانگردي آن سخن ميگويد.
علاوه بر مواهب فوق، وجود ابنيه و امكنه مذهبي و تاريخي كهن نظير: مسجد شيرلوي عجبشير، مسجد محمد حنيفه گوروان، مسجد قاضي شيشوان، با معياريهاي بديع و تزئينات تحسينآميز، بقاع متبركه ديگري چون: امامزاده سيدابوالقاسم عجبشير، سيدعلي بوكت، شاه ابراهيم جوانقلعه، پيرموسي پسيان جملگي به غناي فرهنگي و ريشههاي اعتقادي مردم اين سامان گواه است. استحكامات حيرتانگيز دژهاي حصين ضحاك ماران ، روئين دژ و بقاياي قلاع استوار ديگري چون: فراسپه، ورا و كهندوز، وجود بقاياي شهرهاي عصر باستان (نريز، شيز، يوزدمير، جابروان و آتورجان)، واقع شدن در محل مرز سياسي دو دولت مقتدر ايران قديم (ماد و ماننا) و وارث تمدن درخشان ماد با استناد به نام سرزمين (مدتوپراقي) متعلق به روستاهاي گلتپه و خضرلو، نشاني از سكونت اقوام گوتي و ماننا در نقاط (ماننا جالو و باروگوتي)، بقايايي از تكههاي محور دريايي (مهرآباد ـ اروميه) واقع در سواحل روستاي مهرآباد كه كانونهاي تجاري و دادوستد دو سوي درياچه چيچست را به هم مرتبط ميساخت. ابهت و عظمت تپههاي سترگ (گول) و (شيزگان) در محدوده روستاهاي كهن گلتپه، وجود الواح و كتيبههاي ارزشمند سنگي در گورستانهاي شيراز، حوري، زاويه، قوزلوجه و ديزج و استقرار واحدهاي بزرگ صنعتي، خدماتي و فرهنگي عصر قاجاريه چون: كشتيسازي، باروتسازي، شيشهسازي، ريسندگي، بافندگي، مومسازي، رنگسازي، كفش دوزي، و مراكز درماني وپزشكي (مدرسه شكستهبندي) و محيطهاي تفريحي (باغ وحش) در محل روستاي شيشوان و انتخاب آن به عنوان دومين مكان سياسي آذربايجان بعد از تبريز، بيانگر شكوه و تمدن و غناي فرهنگي اين ديار كهن است.
تاريخچه تكوين و پيدايش شهر: شهر عجبشير در سينه جلگه حاصلخيز، روي رسوبات غني رودخانه قلعهچايي، در دامنه جنوب ارتفاعات تورجان و جرئيدن از پيشكوههاي توده سهند واقع شده است. ظاهراً انگيزه پيدايش و علل وجودي آن داشتن موقعيت جغرافيايي ممتاز، اقليم مساعد، خاكهاي بارور، منابع آب، روستاهاي آباد و دسترسي به درياچه اروميه بوده است.
از تاريخ بناي شهر اطلاع درستي در دست نيست. اما طبق روايات، شهر عجبشير و حومه نزديك آن كلاً بقاياي شهر گمشده (شيز)، بزرگترين شهر آذربايجان در عهد اشكانيان و سامانيان است كه قدما در عظمت و شكوه آن داستانها گفتهاند. از جمله در اين مورد آمده است:
«دروازه غربي آن در مكان فعلي ويرانههاي شهر باستاني (مهراب) واقع در شمال شرقي روستاي آغجهاوبه، و دروازه شرقي در محل معروف به مادتوپراقي (سرزمين ماد) واقع در كمره جنوبي كوه آشوروم قرار داشته است». با اين وصف طول شهر از دروازه غربي تا شرقي به 10 كيلومتر ميرسيده است. در تاييد احتمالي اين روايات، وجود چند پديده باستاني و آثار حيات انساني در فواصل نقاط ياد شده بدان قوت بيشتري ميبخشد.
در مراجعه به سوابق تاريخي شهر بنظر ميرسد كه مقر اوليه و هسته مركزي آن، يكي از محلات قديمي موسوم به ديزج بوده است. اين كوي امروزه با همين نام سابق (ديزه) در قسمت غربي شهر قرار دارد. معروف است كه در محل ورودي آن، دروازه بزرگي بوده كه شيطان تختي (تخت شيطان) ناميده ميشد. جالب اينكه هنوز اين نام مرموز را يدك ميكشد. ظاهراً از فلسفه وجه تسميه آن كه چرا به اين نام معروف گشته، روايات معقولي شايع نيست. ولي از آنجا كه واژه (تخت) در تاريخ ايران ريشه عميق و جايگاه خاص داشته است مانند تخت جمشيد و تخت سليمان، گمان ميرود اين موضع هم در گذشته كانون حوادث ناگوار و مهمي بوده كه اين چنين ناميده شده است. از گفتهها چنين بر ميآيد ديزج داراي دو كوي بوده كه هر يك كلانتر و والي جداگانهاي داشته است. يكي موسوم به (كوهندوز) و ديگري (اسكندري) نام داشته است امروزه از كويها و دژهاي آن اثري باقي نمانده و معلوم نيست بدنبال چه سرنوشتي تخريب و از بين رفته است.
چنانكه اشاره شد، يكي از علل وجودي شهر موقعيت خاص آن بوده و به لحاظ عبور شاهراه قديمي و معروف (جاده شاهي) و محور (آذربايجان ـ عراق و شامات) از اهميت زيادي برخوردار بوده است. به همين جهت منزلگاههاي متعددي در آن قرار داشت. كاروانهاي بزرگ تجارتي و زيارتي كه از نقاط مختلف آذربايجان بزرگ و از شهرهاي: باكو، گنجه، نخجوان، اردبيل و تبريز عازم زيارت عتبات عاليات و مكه مكرمه بودند، پس از توقف كوتاه و يا بيتوته در آن، به سفر خود ادامه ميدادند. لذا براي پذيرايي از زائران و مسافران ، كه در اين محور رفت و آمد داشتند، تأسيسات مجهزي چون مهمانخانه، كاروانسراهاي چندي وجود داشت. كه در طول شبانه روز آماده پذيرايي بودند. در غرفههاي دو طبقه آنها علوفه چهارپايان و ديگر كالاهاي مورد نياز قافلهها عرضه ميگرديد. اغلب اين سراها در مركز شهر و اطراف بازار پراكنده بود كه امروزه نمونههاي چندي از آنها مانند: كاروانسراي حاجعلي، حاج محمد، حاج علي شيشواني، حاج خيراله، حاج دوشاب (حاج اللهوردي سعدآبادي)، حاج ميلاني، حاج مطلب، حاج حيدر، در دور و بر راسته بازار به چشم ميخورد.
گفتني است كه بقاياي غرفههاي فرسوده بعضي از آنها بر جايگاه ويرانهاش چمباته زده، با حسرت و اندوه بر گذر روزگار مينگرد و بيصبرانه در انتظار سرنوشت تلخي است كه دير يا زود به سراغش خواهد آمد و آنجاست كه بر خاطرات ديرين آواي جرس كاروان كه هنوز هم در صحن سرايش طنينانداز است، پايان خواهد داد.
تا آغاز دهه 1340 روند شهر به آرامي و يكنواخت ترسيم شده است. اما از اواسط آن همزمان با ساير شهرهاي كشور، حركت سريع خود را در جهت افزايش جمعيت و گسترش وسعت آغاز نمود. و با تاسيس پادگان نظامي در جوار آن، اين حركت شتاب بيشتري به خود گرفت. به دنبال آن آثار تكامل و علائم بلوغ در اندامهاي اصلي آن ظاهر گرديد. مقارن با اين تحولات بزرگ، شهر در نقش مركز ثقل دهستان ديزجرود، روابط خود را با مناطق روستايي تنگتر ساخت. با گسترش اين روابط، تدريجاً مرز بين شهر و روستا متزلزل گرديد كه بلافاصله اولين گروههاي مهاجر، از نقاط اقماري وارد شهر شدند .
[ویرایش] بخشها
![]() |
|
---|---|
مرکز | تبریز |
شهرستانها |
آذرشهر | اسکو | اهر | بستانآباد | بناب | تبریز | جلفا | چاراویماق | سراب | شبستر | عجبشیر | کلیبر | مراغه | مرند | ملکان | میانه | ورزقان | هریس | هشترود |
شهرها |
آبشاحمد | آذرشهر | اسکو | آقکند | اهر | ایلخچی | باسمنج | بخشایش | بستانآباد | بناب | تبریز | ترک | ترکمانچای | تسوج | تیکمهداش | جلفا | خاروانا | خامنه | خراجو | خسروشهر | خمارلو | خواجه | دوزدوزان | زرنق | زنوز | سراب | سردرود | سیس | سیهرود | شبستر | شربیان | شرفخانه | شندآباد | صوفیان | عجبشیر | قرهآغاج | کشکسرای | کلوانق | کلیبر | کوزهکنان | گوگان | لیلان | مراغه | مرند | ملکان | ممقان | مهربان | میانه | وایقان | ورزقان | هادیشهر | هریس | هشترود | هوراند | یامچی |
اماکن دیدنی |
ارگ علیشاه | آسیاب خرابه | بازار تبریز | پل خداآفرین | خانه مشروطیت | دژ بابک خرمدین | رصدخانه مراغه | شاهگلی | شهرداری تبریز | قلعه ضحاک | کلیسای سن استپانوس | روستای کندوان | مسجد کبود | مسجد مهرآباد | مقبرةالشعرا | موزه آذربایجان | موزه سنجش |