عملیات انفال

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

عمليات انفال، نام عملیاتی در سال ۱۹۸۸ بود که در آن نیروهای رژیم بعث عراق که به طور مستقیم از صدام حسین تکریتی فرمان میگرفتند، بیش از صد هزار کرد عراقی را قتل عام کردند.

پس از حمله ایالات متحده آمریکا به عراق و دستگیری صدام حسین و برخی از همدستانش، محاکمه وی و همدستان جنایتکارش به جرم جنایات ضد بشری و نسل کشی در دادگاه ویژهٔ جرائم سران عراق ادامه دارد.


[ویرایش] جُستارهای وابسته

[ویرایش] منابع

چاپ شده در اعتماد ملی(۱/۹/۱۳۸۵) صدام حسين ؛ مهره سوخته خاورميانه - بهزادان فراهاني




دير زماني از سال‌هايي كه رهبر حزب بعث عراق با لباس يك دست نظامي و آن همه درجه و مدال خود ساخته در ميدان اصلي شهر بغداد با غرور و تفاخر مي‌ايستاد و براي هواداراني كه <مي‌گفتند به وسعت تمام عراق و كشورهاي عربي است!> به سخنرانی می پرداخت ، نگذشته است.

او با لبخند و آرامش ظاهري چنان به رژه جان بركفان و فدائيان! تا بن دندان مسلح به دلار‌هاي نفتي عربي و همراهي جهان، مي‌نگريست كه گويا داستان شجاعت و فداكاري‌هاي صدام حسين در راه ملت عراق و عرب كه ساخته و پرداخته دستگاه عريض و طويل تبليغاتي حزب بود را خود نيز باور داشت.


او به اشتباه باور كرده بود كه اين همه اقتدار از آن شخص اوست. نمي‌دانم شايد 3 روز را براي فتح تهران طولاني مي‌دانست البته تصور صحيحي بود، چون ايران را همانند كشورهاي ريز و درشت عربي و ساختارهاي حكومتي و مر دم آنچناني مي‌دانست. ‌


اما مقاومت مردم ايران پاسخي بود تا صدام در درون بشكند. مي‌دانيم زماني كه اكثر نهادهاي بين‌المللي و كشورها از 2 كشور ايران و عراق خواستند كه جنگ شهرها و موشكباران مناطق مسكوني- مساله‌اي كه آغازگر آن بغداد بود - را پايان دهند، وي اعلام كرد اين درخواست را به شرطي مي‌پذيريم كه آخرين موشك شليك شده را من بر سر ايرانيان بكوبم! ‌


امروز باور دارم كه اين را نه به خاطر تحقير ملت ايران، بلكه براي توجيه كودك درونش گفت تا در باورش-‌كه صدام حسين هميشه پيروز است - خللي وارد نگردد. به راستي او شكست خورد، در درون باور كرد كه تا چه اندازه ضعيف است و حقير و در ظاهر همان خنده‌هاي سرمستانه و ابهت فريبنده را براي هواداران به نمايش گذارد. اين بار همه اربابان مي‌دانستند كه سردمدار آن شكست مفتضحانه كل حاميان صدام در جنگ، شخص اوست. اين زمان درست وقتي است كه صدام افول خود را در آينده نه چندان دور مي‌ديد او كه در انتهاي دهه 50 و آغاز دهه 60 هجري شمسي با فريب همه سردمداران غرب و شرق، خود را مرد مقتدر و كاردان در خاورميانه و تنها چهره حائز نقش‌آفريني در لباس ژاندارم منطقه نمايانده بود، با آن همه حمايت‌هاي مالي، لجستيكي، تسليحاتي، تبليغاتي و حتي انساني تا جايي كه نيروهاي ارتش چندين كشور عربي و اسلامي‌در كنار سربازان عراقي در مرز‌هاي ايران حضور داشتند ـ نتوانست در طول 8 سال از عهده كشوري با انقلاب در همه اركان درگير در تنش‌هاي شديد سياست داخلي و قومي، ارتش از هم گسيخته و نامنظم و بي‌هيچ حامي‌مقتدر بين‌المللي برآيد چه رسد به قول فتح 3 روزه تهران. ‌


از اين زمان است كه جايگاه مهره اصلي غرب در خاورميانه تغيير مي‌كند سردار قوم عرب ديگر در اندازه بازي سابق نبود و از ديگر سو صدام حسين كه آن همه باور را در خود فرو ريخته مي‌بيند ديگر نه به فكر رضايت بازيگردانان حرفه‌اي‌اش، بلكه در انديشه اثبات خود است. او به كويت يكي از بزرگ‌ترين حاميان دلاري و لجستيكي خود حمله مي‌كند اما اين بار درست تصور كرده است. در يك شب در حالي كه حاكمان و مدافعان در خواب خوش بودند! كويت را ضميمه خاك خود مي‌كند. ‌


او در تحقير آنان و بعدها نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريكا تا جايي پيش مي‌رود كه حتي ايشان را در شان لباس نظامي ‌خود نمي‌بينند و بيشتر با كت و شلوار رسمي‌خود در مجامع حاضر مي‌گردد. ‌



دور از عقلانيت است كه تصور كنيم دستگاه‌هاي جاسوسي غرب از اين مساله بي‌خبر بوده‌اند و يا حداقل آن را پيش‌بيني نكرده‌اند.


صدام ابلهانه باور داشت كه حيثيت از دست رفته خود را باز جويد، اما اين سرآغاز تسريع در سقوط وي از اريكه قدرت بود. بازيگردانان اين بار به درستي از كودك لجباز خاورميانه استفاده بردند: ‌


حمله به كويت تنها و بهترين بهانه سرازير شدن خيل عظيم نيروهاي بيگانه به دروازه انرژي جهان، خليج فارس بود و اين بار شكستي ديگر براي مهره سرشكسته منطقه كه مي‌رفت تا مهره سوخته اربابان شود. اما شايد هنوز مهره قابل استفاده‌اي مي‌نمود كه در نبردهاي آزادي‌سازي كويت دولت وي سقوط نكرد و آمريكا وارد عراق نشد. مردم آن روز عراق شايد هنوز صدام را اسطوره‌اي مي‌پنداشتند، شجاع مردي كه براي گسترش كشورش و باز پس گيري سرزمين‌هاي به يغما رفته! خود را وقف كشورش عراق و مبارزه با <دول فاسد عربي> نموده است. آمريكا او را چون گرگي زخمي ‌به حال خود رها كرد. گرگي كه در حصاري به طول مرزهاي عراق زنداني است و البته اطمينان داشتندكه براي هيچ‌كس خطري ندارد جز خودش و مردمش. ‌


صدام اين بار نيز نتيجه گرفت كه كشورگشايي كافي است و به مسند رياست‌جمهوري عراق بسنده كرد. او ديگر صرفا به فكر حفظ حكومت در چارچوب مرزهاي عراق بود و از اينجاست كه همان شد كه بازيگردان اصلي اراده كرده بود. ديكتاتور با نگاه به درون كشور تمام توان خود را صرف سركوب شديد و حذف مخالفان و حتي غير همفكران هموطنش نمود. او به چنان خونخواري تبديل شد كه همان جان بر كفان و فدائيان ديروز، در زمان حمله آمريكا جهت داشتن رتبه بالاتر در صف خيانت پيشگان به صدام، سر از پاي نمي‌شناختند.


همه داستان ديكتاتوري صدام را در دوران حاكميتش شنيده‌ايم و جالب اينجاست او خود را پيروز انتخابات مردمي! مسند رياست‌جمهوري مي‌دانست، در حالي كه هيچ‌كس حتي جرات ثبت‌نام ظاهري در انتخابات را نداشت چه رسد به رقابت با شخص صدام حسين و جالب‌تر اينكه او حتي در دادگاه رسيدگي به اتهاماتش نيز به لفظ رئيس‌جمهور سابق عراق كه از جانب رئيس دادگاه مطرح مي‌شود، اعتراض نموده و خود را رئيس‌جمهور فعلي عراق مي‌داند. داستان آقاي رئيس‌جمهور به پايان رسيد، اين روزها در جاي جاي روزنامه‌ها مي‌توان درباره او و سرگذشتش خواند و دانست اما جالب اينجاست كه بازيگردانان تا كجا از يك مهره استفاده مي‌كنند. دادگاه صدام فقط به يكي از جنايات او به‌طور اخص پرداخت فارغ از مسائل حقوقي و بين‌المللي و نيز انتقاداتي كه بر روند رسيدگي و مطرح نشدن قسمت اعظم جنايات وي در بين صاحبنظران وجود دارد، چيزي كه بيش از همه رخ مي‌نماياند انطباق كاملا اتفاقي! اعلام حكم اعدام صدام با انتخابات ميان دوره‌اي كنگره آمريكاست. روزهاي گذشته براي جمهوريخواهان حاكم بر ايالات متحده روزهاي سختي بود، زيرا بزرگ‌ترين نشانه شكست در انتخابات را عدم رضايت راي‌دهندگان از دخالت آمريكا در جنگ عراق و گرفتاري در باتلاق آن يافته بودند تا جايي كه بوش براي همراه ساختن بخشي از مخالفان خود اين بار به جاي بهانه‌هاي هميشگي مبارزه با تروريسم و عاري ساختن عراق از سلاح‌هاي كشتار جمعي به صراحت اعلام مي‌كند كه ايالات متحده جهت پاسداري از منابع انرژي ملت آمريكا در خاورميانه، در عراق حضور دارد و راي‌دهندگان را در هراس نفت بشكه‌اي 300 و 400 دلار و بحران اقتصاد كشورش قرار مي‌دهد. ‌


سردار بزرگ عرب، رئيس‌جمهور مقتدر عراق و ديكتاتور خونخوار امروز در حالي به بازي گرفته شده است كه در كارنامه خود كشتار صدها هزار نفر، نقص عضو ميليون‌ها نفر، تخريب اقتصاد كشورهاي منطقه، از بين بردن امنيت رواني صدها ميليون نفر از جمعيت كره زمين و از همه مهم‌تر خيانت تاريخي به مردم منطقه خاورميانه به دليل زمينه‌سازي حضور نيروهاي بيگانه را ثبت كرده است. ‌


امروز سردار عرب را با لباس نظامي ‌و آن همه مدال و نشان و يا حتي لباس‌هاي فاخر و شيك و صورت آراسته نمي‌بينيم. مردي نادان را مي‌بينيم كه اگر لحظه‌اي انديشه كند و به گذشته و حال بنگرد ديگر نياز‌ي به چوبه دار نيست، بلكه در دم جان خواهد سپرد. ‌


<صدام حسين التكريتي> انديشه را به مسلخ برد تا جهالت را در آغوش گيرد، فردي كه حتي پس از به دار آويخته شدن نيز مهره‌اي در دست بازيگردانان ميدان خواهد بود. ‌

زبان‌های دیگر