بنیادگذاران امپرسیونیسم
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
موسسان این مکتب با هدف نقض هنر رسمی نیرو گرفتند .تئوری رسمی که اساس آن بر این اصل نهاده شده بود که که رنگها به جای آنکه بروی جعبه رنگ با هم ترکیب شوند باید به طور خالص بروی پرده نقاشی ریخته شوند. این تئوری تنها توسط برخی از هنرمندان و فقط برای دوسال مورد تایید قرار گرفت. در حقیقت «امپرسیونیسم» بیش از اینکه نوعی تکنیک به شمار آید بیانگر ذهنیت انسان است. بنابراین تمامی هنرمندان به غیر از نقاشان سبک «امپرسیونیسم» را پذیرفتند. بسیاری از از این نقاشان قانون تقابل همزمان را که توسط کوریل در سال ۱۹۲۳ به اثبات رسیده بود نادیده گرفتند. ممکن است بیانیههای «استقلال یافتهها» یا نقاشان فضای باز بیش از «امپرسیونیسم» مورد توجه هنر مندانی قرار بگیرند که پیرو سنتی هستند که میراث «یوگن دلاکرویکس» میباشد. شخصی که معتقدبود کشیدن نقاشی و رنگها یک اصل کامل است. نقاشان انگلیسی مناظر از جمله «کانستیبل» «بونینگتون»و به ویژه ویلیام ترنر که اصل اول در سبک آنها مشاهده طبیعت بود درست مانند نقاشان مناظری که در باربیزن و جنگل فونتین بلو فعالیت هنری داشتند نیز ممکن است پیرو سبک مذکور باشند . «یوگن بودین»«استتیس لپین» و جانگیند هلندی از جمله طلایه داران این جنبش بودند. در سال ۱۸۵۸ «یوگن بودین» «گلو مونت» را که حدود ۱۵ سال سن داشت ملاقات کرد. او مونت رابه ساحل دریا آورد رنگها را به دست او داد و چگونگی تغییر نورها را روی خلیج سن به او نشان داد. در آن سالها بودین هنوز یک عضو کوچک از نقاشان depardon- sainte- anne- la- palud بود اما از طرح به کار رفته بروی سواحل نورمندی برای نقاشی کردن سواحل Trauvilleو Le Hsvreاستفاده کرد. او موفق شد تو جه بسیاری از نقاشان از جمله کوربت – بازیل – مونت و سیسلی را در مزرعه saint- simeon نسبت به کار خودجلب نماید. سه نقاش ذکر شده اخیر در یک کارگاه آزاد نقاشی در پاریس ملاقاتی باهم داشتند و در سال ۱۹۶۳ با یک نقاش ظروف چینی به نام آگوستا خنیه آشنا شدند . در همین زمان هنرمندان دیگری محدودیتهای مربوط به «اکول د بویکس آرتس» E cole des beaux –Artsرا از میان برداشتند و سبک کویی د اخفوقس «quai des orfevres» را در آکادمی سوئیس به کار گرفتند. مسنترین آنها که اهل دانمارک غربی بود کامیل پیسارو نام داشت و دوتای بعدی پاول سزان و آرمند گیلومین نام داشتند. این مردم به شدت تحت تأثیر آثار ادوار منت قرار گرفتند و وقتی متوجه به عدم پذیرش تالار در سال ۱۸۶۳از جانب او شدند سخت عصبانی شدند. خشم مردم هنر دوست به قدری زیاد بود که ناپلئون سوم اجازه افتتاح «تالار عدم پذیرش» را صادر کرد. که در آنجا هنرمندانی چون منت – پیسارو – جان کاینر- کالس- کینترئویل – فانتین لاتور و غیره آثار هنری خود را به معرض نمایش قرار دادند. dejeuner sur I' herbe شور و اشتیاق نقاشان جوان را برانگیخت که در نقاشی منت بسیاری از علاقه مندیهای آنها نمایان شده بود. این نقاشان جوان اولیه جلسه ملاقات خود را با وی در کافه Guerboisواقع در خیابان نهم clichy برپا کردند و سپس سبک I ' ecole des Batingndlles را اختراع نمودند. تالار مربوط به سال به سال ۱۸۶۶ پذیرایی آثار برخی از آنها از جمله: دگاس –بازیل – برشا موریسون و سیسیلی شد. مونت شان داد که تصاویر کامیل پیسارو -ie bords dela Marne en hiver -منت -سزان –خنیه (Renoir) پذیرفته نشدهاند و امیل زولا در I' Evenememt انتقاد تلخی نوشت که وی را حامی رسمی تازه واردانی ساخت که نسبت به نقاشی سنتی کنونی دیدگاه مفهومی تری به وجود میآورند. برتری عمده در جاذبه رنگ و علاقه مند به نور میباشد اما برث موریسون به آموزشها وفادار ماند. دگاس بین حیرت خویش از I ngres و نقاشان ایتالیایی رنسانس متحیر مانده بود. سزان در سبک «faire du poussin sur nature»" تلاشهای بسیاری از خود نشان داد. کلود مونت هنوز قادر به ابراز جسارت خویش در la Trasse au Haver و همچنین les Femmes au jardin (موزه لوور پاریس سال ۱۸۶۶) نیست. جنگ سال ۱۸۷۰ این جنگ موجب جدایی موسسان گردید .فردریک بازیل در Beaune-la-Rolande کشته شد. خنیه (Renoir) تجهیز شد. دگاس داوطلب جنگ شد. سزان در Provenceپناه گرفت. پیسارو –مونت و سیسلی به لندن جایی که پاول دوراند را ملاقت کرده بودند رفتند. این اقامت در لندن به دو دلیل مرحله مهمی از تحول امپرسیونیسم به شمار میرود. اولا این هنرمندان جوان اولین تجربه تجاری خود را در آنجا کسب کردند. دوما آنها موفق به یافتن آثار ترنر کسیکه تحلیل روشن او ذهن آنها ر ا بازنمود گردید ند. با مراجعه به گذشته پاریس در مییابیم که بسیاری از این نقاشان در اماکن مختلفی از جمله: Argenteuil (مونت –خنیه) در chtou(خنیه) در Marly (سیسیلی) یا روی سواحل رود Oise (پیسارو –گایلومین – سزان) فعالیت هنری انجام داده اند. ادوارد منت با همکاری کلود مونت Seine را نقاشی کرد و تحت تأثیر وی سبک فضای باز را نیز پذیرفت . نظریه عمومی دوراند روئل خود را قادر به فروش آثار امپرسیونیسم آینده ندید بنابراین در سال ۱۸۷۳ مجبور شد خرید خود را متوقف نماید. بدین سال آنها تصمیم گرفتند تا سال بعدی (۱۵آوریل ۱۸۷۴) در Nadar جاییکه آثارشان را ارئه کردند ولی با عدم پذیرش تالار مواجه شدند. آثار خود را به معرض نمایش بگذارند. طی دعوتی که از هنرمندان بعمل آمد منت دعوت آنها را نپذیرفت ولی لپین. بودین. براکوموند که جزء حکاکان بودند و همچنین آستراک مجسمه ساز و نقاشانی چون کالس. دونیس .هنری رورات و غیره به آنها پیوستند. پس از آن هنرمندان زیادی از عدم درک نقادان و عموم مردم آگاه شدند. اما این اتحاد مشترک دیری نپایید. در سال ۱۸۷۶ سزان حاضر به شرکت در نماشگاه دوم گروه دوراند روئل run le peletier که در برگیرنده ۲۴ اثر از دگاس و همچنین آثار ی از برث موریست. کلود مونت. آگوستا خنیه. پیسارو. سیسیلی و فردریک بازیل بود نشد. این نمایشگاه با ملاقات طلایه دارانی از قبیل دورانتی .آرماند سیلوتر. فیلیپ برتی. امیل بلموند. جورج ریویر و همچنین تئودور دورت برگزار شد. عدم حضور سزان .خنیه (Renair). سیسیلی .برث موریست در نمایشگاه سال ۱۸۷۹ بیانگر از هم پاشیدگی گروه شد. RENOIR ترجیح داد تا آثار خود را به تالار رسمی «Mme Charpentieret ses enfants» و «تصویر جین سامری» بفرستد. تاکنون تنها برخی از مردم آثار هنری او را تحسین نمودهاند و زندگی هنرمندان و همچنین دوستان وی اگرچه با تیره بختی نیست ولی آسان نیز نیست. دگاس به همراه پیسارو کوشید تا اتحاد گروه را حفظ نماید اما تلاشهای وی باشکست مواجه شد زیرا مونت سیسیلی و RENOIR در نمایشگاه پنجم که درآوریل سال ۱۸۸۰ افتتاح شدحضور پیدا نکردند با این وجود آثار هنری گاگویین برای اولین بار در این نمایشگاه به معرض نمایش گذاشته شد. در سال ۱۸۸۱ برخی از امپرسیونیستها از جمله پیسارو – دگاس – گایلومین – و برث موریست به Nadar برگشتند. دوسال بعد هفتمین نمایشگاه هنرمندان استقلال یافته تحت عنوان «تالار استقلال یافتگان» (Salan des independents) افتتاح گردید. تنها مونت سیسیلی همچنان تغییر نورو اثر آنها در مناظر را عمیقا تحمیل میکردند. دگاس. RENOIRو سزان رهبری دو جناح مخالف را بر عهده داشتند در حالیکه پیسارو علاقه مند به تحقیقات پاول گاگو مین. جورج سیورات و پاول سانیاک بود. حتی در صورتیکه در این مرحله از امپرسیونیستها قدردانی به عمل میآمد ولی موقعیت آنها هنوز نامناسب بود. تالار هنوز حاضر به پذیرش آثار آنها نبود و در سال (۱۸۹۴) ۲۵ اثر هنری از میان ۶۵ اثر اهداء شده توسط کایلبوت به موزه لوکسمبورک با عدم پذیرش مواجه شدند. با این حال وقتی کامیل پیسارو پدر امپرسیونیسم در سال ۱۹۰۳ چشم از جهان فرو بست. همه مردم بر این اعتقاد بودند که این جنبش مهمترین تحول هنری قرن به شمار میرود و همه اعضا ء گروه او جزء بهترین نقاشان به شمار میروند. امپرسیونیستها علاوه بر تأثیر عمیقی که بر فرانسه داشتند بر دیگر کشورها نیز به ویژه آلمان –لیبر یاییها – کره ایها و همچنین بلژیکیها تأثیر بسزایی داشت .