پیدایش مکتب صوفیگری در ایران

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

شكل گيری جنبش صوفيگری و دراويش تقويت و گسترش شاخه غير مسلحانه از مبارزات طولانی خلقهای ايران عليه سلطه گران عرب و دين آنها بود، كه بر مزار جنبشهای شكست خورده سه قرن پيشين بنا نهاده شد. اين جنبش كه بيشتر عرفانی و مقاومت منفی بود از حلاج و شبلی و ديگران آغاز و تا دوره سلطان سهاك بنيانگزار نوشتاری مكتب و دين اهل حق يارسان در قرن هفتم و هشتم هجری قمری ادامه داشت. اسلحه برّا اين نهضت فلسفه تناسخ روح، و برعكس دين اسلام كه پشيزی برای جان انسان قايل نبود، بالا بردن مقام والای انسانی تا حد خدائی بود. حسين بن منصورحلاج دقيقا در ايامی ظهور نمود و شعار انا الحق سر داد كه دين و دولت با تبانی همديگر، در برابر خلقها ايستاده بودند. حلاج به عقل انسان ارزش و اعتبار می‌دهد و تاكيد ميكند: “آنچه می‌‌گويم با ديده عقل بنگر ...“ و در اين شعر او وجود خدارا نفی می‌‌كند: (۲۰)

آنكه افسار عقل داد از دست/جز پريشاني، خود چه طرفی بست (هر يك از رازها، فريبی است تازه) تا به حيراني، دم زند: “او“ هست؟ در هر صورت در آن مناطقی كه مسلمانان دست بالا داشتند با فجيع ترين شيوه با تناسخيان مقابله می‌‌كردند. سنگسار، زنده زنده پوست كندن و درآتش شعله ور سوزاندن و دست و پا و سر بريدن، زير نام مبارزه با زنادقه و الحاديون در برنامه روزانه اسلاميان درمصدر قدرت بود. چندقرن بعداز حلاج، سيد عمادالدين نسيمی را فقط بخاطر آن پوست كندند كه برای نمونه می‌‌گفت:(۲۱)

“گر اناالحق‌های مرا بشنود منصور مست هم بخون ما دهد فتوی وهم دار آورد“.

و يا در جای ديگر گفته است:

“بيرون زوجود خود خدارا/زنهار مجوی اگر (دگر) خدائي“ شرح مبارزات صوفيگری خود نيز يك بحث بسيار طولانی و جداگانه است، زيرا در اينجا بهمين كوتاه سخن فوق بسنده می‌‌شود.

[ویرایش] منابع

این مقاله‌ توسط پژوهشگر ایرانی دکتر گلمراد مرادی نوشته‌ سده‌ است و در تهیه‌ ان منابع زیر به‌ کار رفته‌ است.

(۲۰) علی ميرفطروس، حلاج، چاپ يازدهم در آلمان، ص ۱۵۱

(۲۱) ديوان سيد عمادالدين نسيمي، نشر آذر، باكو ۱۹۷۲، صفحان ۶ و ۱۳


ان قتيل الاه في سبيل الاه ان شير بيشه تحقيق ان شجاع صفدر صديق ان غرقه درياي مواج حسين بن منصور حلاج كار او كاري عجب بود و واقعات غرايب كه خاص او بود كه هم در غايت سوز واشتياق بود وهم در شدت لهب فراق مست و بي قرار و شوريده روزگار بود و عاشق صادق و پاكباز وجدو عهدي عظيم داشت و ريا ضتي و كرامتي عجيب منبع :تذكرت الوليا نوشته شده توسط رضا ناظمي