بنی‌‏اسرائیل

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

اسرائیل نام فرشتهاي است و لغتي است در اسرائين. و کلمه اعجمي است مانند جبرین و اسماعين و اسرائين. ||اسرائيل در عبري بمعني کسي است که بر خدا مظفر گشت )زورمندتر ازخدا( و آن لقب يعقوببن اسحاق است که در هنگام مصارعه با فرشته خدا در فنيئل بدان ملقب گرديد. )سفر پيدايش 23 : 1 و 2 و 82 و 03 ‚يوشع 21 : 3(. و رجوع به يعقوببن اسحاق شود. در تورية اين نام راموارد استعمال بسيار است چنانکه گاه مقصود نسل اسرائيل و نسليعقوب است. )رساله اول قرنتيان 01 : 81(. و گاه مقصود جميع مومنين حقيقي که اولاد روحاني او هستند. )رساله روميان 9 : 6(. و بعض اوقات مقصود مملکت اسرائيل يا اسباط عشره است تا آنها را از يهوداتميز داده باشند. )قاموس کتاب مقدس(. بنواسرائيل از اسباط اسرائيل)يعقوب( اند. و رجوع به اسرائيل )مملکت...( شود. و يعقوب رااسرائيلا& خواندند‚ و در تاج التراجم گويد: يعني صفوةا& و ايل نامخداست بعبراني و گويند معني اسرائيلا& يعني عبدالله و بعضي گويند:چون از عيص بگريخت بشب اندر رفتن بنزديک خال‚ پس گفتندي: يسري بالليل. و اسرائيلا& لقب نهادندش. )مجمل التواريخ و القصص صص491 - 591(. معني اسرائيل بزبان عبري برگزيده خدا و بعضي گويندبنده خدا. )غياث( لا



[ویرایش] اسرائيل

(مملکت...) اين لفظ اولا بر تمام اسباط اثناعشر کهدر تحت سلطنت يک پادشاه بودند اطلاق ميشد. (کتاب اول سموئيل51:82 و 42:2). و سلطنت داود را که در حبرون بر قسمتي از اسباطداشت نيز شامل ميباشد. (کتاب دويم سموئيل 2:11 - 81 و کتاب اولتواريخ ايام 21). لکن بعد از تقسيم مملکت در سلطنت رحبعام (کتاب اول پادشاهان 21:02 - 42) قسمت شمالي يعني اسباط عشره يا قسمتي از اسباط محض‚ براي مقابلي با مملکت يهودا بدين لقب معروف گشت.رجوع به يهودا شود. و اين تقسيم که تنبيهي بر بتپرستي سليمان بود(کتاب اول پادشاهان 11:9 - 31)‚ اصلا از حماقت رحبعام و حسدافرائيم ناشي شد. و افرائيم سبط عمده اسباط عشره بوده در برکات يعقوب. و موسي بتوسط سردار عظيم خود يوشع که هم از افرائيم بودمعروف گرديد و املاک حاصلخيز مرکزي را يافته بسياري از اوقات مستحفظ شيلون ميبود. بنابراين از جانب خدا‚ يهودا چون سبط ملوکانهو اورشليم براي محل هيکل برگزيده شد. (مزامير 87:76 و 86). دراين حال افرائيم با اسباط شمالي همدست شده يوغ يهودا را از گردنخود برداشته يربعام را بشهرياري اختيار کرد و او آئين بتپرستي رابرپا داشته محل و اعياد و کهنه براي آن مقرر کرد. (کتاب اولپادشاهان 21:52 - 33). رجوع به ملوک شود. اما حدود مملکت اسرائيل به اختلاف اوقات به انواع بود. (کتاب دومپادشاهان 01:23 و 31:52 و 41:52). اولا مساحت مملکت ايشانتخمينا به نه هزار ميل مربع و عدد نفوس به شش کرور ميرسيد. ومدت 902 سال يعني از 139 الي 227 ق .م . برپا بود و 531 سال قبل از آنکه بابليان مملکت يهودا را زبون سازند آشوريان مملکت اسرائيل را منقرض ساختند. و پايتخت اينان شکيم (کتاب اول پادشاهان 21:52) و ترصه (کتاب اول پادشاهان 41:71) و سامره ميبود. (کتاب اول پادشاهان 61:42). و يزرعيل پايتخت ييلاقي بعض ملوک ايشان بود.(کتاب اول پادشاهان 12:1).اما سلسله سلاطين ايشان از اينقرار است که غير از تبني که رقيب عمري بوده نوزده پادشاه از نه سلسله جداگانه بر اسرائيل شهرياري کردند.هفت تن از ايشان با ستمکاري و خونريزي تخت سلطنت را غصب کردند و کلية در بيديني بر اثر يربعام رفتار کردند و اولين اين سلسله بود که پرستش گوساله زرين را برپا کرد و آحاب پادشاه هفتم نيز پرستش بعل را بر آن مزيد کرد‚ لهذا انبياء چندي بر اسرائيل مبعوث گشت هايشان را از بت‌پرستي و ظلم منع ميکردند‚ و با شمشير و قحطي وشورش و اسيري معذب ميکردند. البته در سنه 139 - 588 ق .م .اصلاح و تجديد موقتي بتوسط يليا و اليشاع نبي بعمل آمد ولي آيينبتپرستي بهيچ وجه از ميان ايشان محو و نابود نگشت و در سنه 588- 348 ق .م . که خانواده عمري شهريار آلاسرائيل بود خصومتيهودا و اسرائيل برطرف شده از در صلح درآمدند. (کتاب اولپادشاهان 51:6 و 61 و 22:44). و در سال 348 - 847 ق .م .يهورام پادشاه يهودا عثليا دختر آحاب را بحباله نکاح خود درآورد واين اتحاد سبب انهدام يهودا گرديد. (کتاب 2 پادشاهان 8:81 و 62 و72). و چون ييهو بشهرياري آلاسرائيل مسح شد تمام خانواده آحابرا حسبالامر الهي چنانکه اليشاع نبي فرموده بوده بقتل رسانيد. (کتاب2 پادشاهان 9:1 - 01). و بعل و پرستندگان او را به خوابگاه عدم فرستاد. (کتاب 2 پادشاهان 01:81 - 82). و پس از پسرش يهواحارب شهرياري نصب شد و در زير دست اين دو شهريار آرام که دشمنقديم اسرائيل بود فرصت غنيمت شمرده کام يهودا را از چاشني قهرخود تلخ گردانيد. (کتاب 2 پانوه ييهو )(کتاب 2 پادشاهان 31:52) که معاصر يونس نبي بود بتختسلطنت(41:8 - 41) بر آراميان دست يافته ايشان را از آنجا راند. ازآن پس پسرش يربعام دوم که معاصر يونس نبي بود بتخت سلطنتبرآمد در اين حال قوم اسرائيل که خداوند بر ايشان ترحم کرده با رافت خود ايشان را زمايش ميفرمود چندي سرافرازي حاصل نمودند‚ لکن در سنه 847 - 227 ق .م . در زير دست زکريا که آخرين سلسله ييهو بود از درجات سعادت به پستي شقاوت افتادند. و شلوم تخت سلطنت راغصب کرد بدون کاميابي بتوسط مناحيم همان که ماليات فول شهريارآشور را بر متمولين قوم گذاشت )کتاب 2 پادشاهان 51:31 - 02(مقتول گرديد. و پس از مناحيم فقحيا پسرش شهريار شد. او نيز پساز آنکه مدت دو سال ملک راند بدست فقح مقتول گشت‚ و در مدتسلطنت وي قوم اسرائيل شمالي و ساکنان آن طرف اردن به اسيريگرفتار شدند‚ و خود با رصين پادشاه آرام بر ضد يهودا طرح مودتافکند‚ لکن تغلثفلاسر سوداي اين خيال را از سر ايشان بدر برد. (کتابدوم پادشاهان 51:42 - 62 و 61:5 - 9). و هوشيع که آخرين اينسلسله بود خراجگزار شلمناصر پادشاه آشور گرديد. لهذا هوشيع باشهريار مصر همداستان گرديد تا يوغ عبوديت شلمناصر را از گردنخود براندازد. بنابراين وي سامريه را که پايتخت وي بود مدت سه سال محاصره کرد و آخرالامر هوشيع را دستگير کرده محبوس داشت. و در227 ق .م . سرجون شهريار آشور‚ آمده مابقي قوم اسرائيل را بهاسيري برد و اين اسيري آخريني بود که بر ايشان واقع شد تا نبوتاخياي نبي که در کتاب اول پادشاهان 41:51 مکتوب است و نصايح وتهديدات پيغمبران قبل و بعد کامل گردد. (کتاب سفر تثنيه 82:85 و 36کتاب صحيفه يوشع 32:51 کتاب يوشع 1:4 - 6 و 9:61 و 71 و کتابعاموس 5:72 و 7:11 و کتاب ميکاه 1:6). خلاصه چون قوم اسرائيل بهاسيري برده شدند شهريار آشور از مملکت خود مردماني را کههمچون او بر آيين بتپرستي بودند فرستاد تا اراضي اسرائيل رامتاهل نمايند بنابراين ايشان معرفت خداي حقيقي را که از باقيماندگان اهالي دريافتند با بتپرستي خودشان امتزاج داده (کتاب 2 پادشاهان71:42 - 14 و 64:1 و 2 و 9 و 01) و اينان با مابقي قوم اسرائيل واجداد سامرياني که معاصر عيسي مسيح ] است [ بودند )؟(. مخفي نماندکه قوم اسرائيل هرگز چون يک طايفه مجتمع از اسيري مراجعت نکردند و بسياري از اوقات گمشده محسوبند و نه تنها سبط لاوي بلکه بسيارياز اشخاص متقي و خداترس ساير اسباط سابقا با سبط يهودا و بنيامين متحد گشتند. )کتاب دوم تواريخ ايام 11:31 و 41 و 61(. و شکي نيستکه بعضي از نسلهاي مهاجرين قوم اسرائيل به اذن سلاطين ايران باسبط يهودا که در آن وقت و در ساير اوقات از اسيري مراجعت کردند)کتاب ارميا 05:1 - 5( نسل همه اينها اسرائيليان يا يهوديان زمانبعد از مراجعت از اسيري و ايام خداوند بودند. )کتاب عزرا 3:1 و 51 وکتاب لوقا 2:63 و کتاب اعمال رسولان 62:7 و کتاب يعقوب 1:1(. وچون افرائيم عمده اسباط بود لهذا بسيار اوقات ذکر افرائيم قصد ازمملکت اسرائيل است. )کتاب اشعيا 11:31 و کتاب حزقيال 73:61 -22(. بعضي نبوتها در کتاب مقدس مذکور است که بگمان بعضي دلالتدارد بر اينکه چه از خانواده يهودا و چه از خانواده اسرائيل به فلسطين مراجعت خواهند کرد‚ اولا از سبط افرائيم که در اسيري محفوظ بودندمراجعت مينمايند که بمسيح ايمان آورند و در آخر از شمال و مغربخوانده شده به بسياري از امتها مزيد خواهند شد. )سفر پيدايش84:91 و کتاب ارميا 13:6 - 8 و کتاب هوشيع 11:9 - 11 و کتابزکريا 01:6 01(. و اما از سبط يهودا يعني يهوديان مراجعت خواهندکرد تا دوباره به اسرائيل متحد شده )کتاب ارميا 3:71 و 81( و به امانت و راستي آن مسيحي را که رد ميکردند قبول کرده پرستش کنند. (کتاباشعيا 11:11 - 31 و کتاب حزقيال 73:51 - 82 و کتاب هوشيع 1:1و 01 و 11 و کتاب رساله روميان 11). (قاموس کتاب مقدس). مولف قاموس الاعلام ترکي گويد: اسرائيل نام بزرگترين حصه از دوحصه ملک حضرت سليمان است که پس از وفات آن حضرت بوجود آمدو جامع ممالک اسباط دهگانه يعني اشير‚ نفتالي‚ زابلون‚ يساکر‚ منسي‚افرايم‚ دان‚ شمعون‚ جاد‚ و راوبين بود. دولت يهود هم در جنوب اين قسمت و در سمت غربي بحر لوط قرار داشت و منحصر بود به اطراف وجوانب قدس که ملک سبط لاوي را تشکيل ميداد. بعدها قسم اعظم کشورسبط بنيامين را با تمام سرزمين سبطهاي شمعون و دان ضبط کرده آنرا توسعه دادند. پايتخت حکومت اسرائيل در ابتدا شکيم و سپس ترصه و بالاخره سامره بود. حکمراني بنياسرائيل از تاريخ 269 ق .م . تا سنه607 ق .م . امتداد داشته و 652 سال فرمانفرمائي کردهاند. از يکطرف اهالي و حکمرانان از دينداري عدول کردند و از طرف ديگر باملوک يهود و سوريه و آثوريه در زد و خورد بودند و بالاخره در سنه817 ق .م . بدست سلمانصر منقرض شدند. حکمرانان بنياسرائيل و مدت حکومتشان 1 - يربعام اول - از 962 تا 9623 ق .م . 2 - ناداب - از 942 تا 919 ق .م . 3 - بعشا - از 919 تا 919 ق .م . 4 - ايله - از 919 تا 919 ق .م . 5 - زمري - از 919 تا 709 ق .م . 6 - عمري - از 907 تا 888 ق .م . 7 - احاب - از 888 تا 887 ق .م . 8 - احزيا - از 887 تا 876 ق .م . 9 - يهورام - از 876 تا 848 ق .م . 01 - ياهو - از 848 تا 832 ق .م . 11 - يهوآحاز - از 832 تا 776 ق .م . 21 - يربعام ثاني - از 776 تا 767 ق .م . 31 - زکريا - از 767 تا 766 ق .م . 41 - شلوم - از 766 تا 754 ق .م . 51 - منحيم - از 754 تا 753 ق .م . 61 - فقحيا - از 753 تا 726 ق .م . 71 - فقح - از 726 تا 718 ق .م . 81 - هوشع - از 718 تا 706 ق .م . دشاهان 01:23 و 33 و 31:3(. لکن يوآش

این نوشتار ناقص است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.