جیرفت
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
در جنوب شرقی ایران در استان کرمان، شهری به نام جیرُفت قرار گرفته است که از سه جهت کوهستانهایی به ارتفاع 4000 متر آن را احاطه کردهاند و تنها از جانب جنوب غربی به سمت تنگه «هرمز» در خلیج فارس راه گریزی دارد. این منطقه به دلیل موقعیت خاص طبیعی اش که آن را کاملاً به محاصره در آورده است، از مسیر گردشهای جهانگردان و نیز تحقیقات باستانشناسی به دور مانده است، تحقیقاتی که عمدتاً بر روی منطقه میانرودان واقع در هزار کیلومتری آن متمرکز شده اند. تا این که سرانجام بر حسب اتفاق آثار فراوانی از تمدن ناشناختهای در جلگه هلیلرود از زیر خاک سر بیرون آوردند. تمدنی که از سپیده دم بشریت منشا میگیرد. ویژگی منحصر به فرد این گلدانهای حجاری شده که در آن سیر تکوین جهان، انسانها و حیوانات در سبکی بی نظیر به تصویر کشیده شده است، جای هیچ شک و تردیدی را برای باستان شناسان نسبت به قدمت و ظرافت فرهنگ هلیل رود باقی نمیگذارد. به نظر میرسد که فرهنگ و تمدن هلیل رود به طور مستقل از تمدن دولت _ شهرهای میانرودان در هزاره سوم قبل از میلاد پای به عرصه حیات نهاده است و به این ترتیب حتی از تمدن سومر نیز چندین سده تقدم زمانی مییابد.
[ویرایش] فرهنگی کهن تر از فرهنگ سومری
آیا میتوان هلیل رود را گهواره بشری دانست. شاید اگر اطلاعات مربوط به این تمدن در جلسه «باستان شناسی» منتشر نمیشد، برخی گمان میبردند که این مساله، برای فریب و اغفال افکار عمومی منتشر شده است. ژان پرو، ریاست افتخاری بخش تحقیقات CNRS که در فاصله سالهای 1978 _ 1969 در شوش به حفاری پرداخته است، کشف آثار فوق در جیرفت را به مانند بمبی دانسته است که جهان را به تکان در آورده است. وی میگوید: «منطقهای که پیشتر تصور ما بر این بود که کسی جز چادرنشینان و گلههای دام آنها در آن سکونت نداشت، به واقع قلب تمدنی بوده ا ست که به شکل شگفت انگیزی پیشرفته بود. در این منطقه جمعی انبوه زندگی میکردند که واجد سلسله مراتب اجتماعی بودند. آنها دیدگاه و نگرش خاص خود را نسبت به جهان داشتند که موجب شده بود نسبت به دیدگاه سومریان هیچ گونه حسادتی نداشته باشند. از این پس جیرفت را باید مبدا تاریخ دانست و سایر تمدنها را باید با استناد به آن و به صورت قبل و یا بعد از تمدن جیرفت سنجید.» ژان پرو یکی از افرادی بود که در 15اوت سال 2003 به دعوت دولت ایران برای شناسایی آثار اعجاب بر انگیز مشکوفه از جلگه هلیل رود به ایران سفر کرد: این آثار عبارت بودند از صدها گلدان از جنس کلوریت Chlorite که بر روی بدنه آنها نقوشی از گیاهان، تصاویر انسانی و حیوانی حک شده است و قطعاتی از سنگهای نیمه با ارزش در آنها کار شده بود. همچنین اشیایی از جنس لاجورد، گلدانهای مرمرین، مجسمههای مسی، کوزههای سفالین نیز به همراه آنها پیدا شده است. چنین گنجینهای حاصل حفاریهای غیر قانونی بود که قاچاقچیان آنها را پس از بیرون آوردن از زیر خاک، تصاحب کرده بودند. از کل اشیای غارت شده تنها 1500 عدد باز پس گرفته شد و کسی نمیداند چه تعدادی ناپدید شده است. کشف جیرفت را نمیتوان حاصل هوش و فراست باستان شناسان دانست بلکه چنین کشفی نتیجه حرص و طمع کاری غارتگرانی است که گورهای قدیمی را حفاری و اشیای آنها را تارج کرده اند. در مدت 9 ماه قاچاقچیان با همدستی برخی از مسئولان محلی و قاچاقچیان بزرگ اشیا عتیقه که برخی ترک تبار بودند، بی آن که از جانب کسی تهدید بشوند و یا به مجازات برسند، تمام منطقه را مورد غارت قرار دادند و شرکای آنها، اشیا مشکوفه را از طریق کوه و یا دریا از منطقه خارج ساختند. در آغاز ماجرا چنین بود که یکی از روستاییان گلدان حجاری شدهای را میبیند که در آب جاری شده حاصل از بارش باران در حرکت است، گلدانی که از گوری بیرون افتاده بود، در نتیجه بارانهای تند خاک آن شسته شده بود. فردای آن روز تمام مردم منطقه با بیل و کلنگ به منطقه حمله ور شدند تا گنجی را که خدا به آنها هدیه داده بود به دست آورند، زیرا خشکسالی شدیدی طی 2 سال در منطقه حاکم بود. هیچ کس از گذشته با شکوه این اشیا خبری نداشت و آنها را نمیشناخت جز این که همه میدانستند که با یافتن این اشیا پول هنگفتی به دست خواهند آورد. در همان ابتدای کار بیش از ده قبر غارت شد و دو هزار شی از آن بیرون آوردند که برخی از آنها در هفتههای بعدی در سالنهای فروش اشیا عتیقه نیویورک، پاریس و لندن ظاهر شدند. هزاران فرد دیگر به خیل غارتگران افزوده شدند. یوسف مجیدزاده باستان شناس ایرانی میگوید: «هیچ تپه و منطقهای را در جیرفت نمیتوان یافت که زیر و رو نشده باشد. روستاییان جنون وار از بام سحر تا غروب آفتاب همه جا را میکندند. به هر خانواده زمینی به مساحت 60 متر مربع داده شده بود. همچنین برای رعایت عدالت و انصاف به هر گروه 6 نفره از زنان بیوه به همان اندازه زمین داده شد تا در آن حفاری کنند. غارت سپس به گورستان قدیمی منتقل شد که اشیا فراوانی مربوط به مراسم دفن مردگان در آن وجود داشت.»
پلیس محلی چه کاری انجام میداد؟ یوسف مجیدزاده با تاسف از نقش پلیس در پاسخ به این سوال میگوید: «پلیس محلی بیشتر مشغول مبارزه با قاچاق مواد مخدر است. من هم شش ماه بعد از آغاز حفاریها توسط یکی از کارکنان میراث فرهنگی از موضوع خبردار شدم. فهمیدم که باید سریعا دست به کار شوم. در هر گور ویران شده برگی از تاریخ جیرفت ورق میخورد.» 3 ماه بعد به دلیل اهمال و ناتوانی پلیس، پاسداران میراث فرهنگی برای حفاظت از محل به منطقه فرا خوانده شدند. که با مقاومتهایی نیز، نزد مردم محلی رو به رو شدند. مجیدزاده در ادامه میگوید: «اشیا بسیاری در نزد روستاییان پنهان شده بود. کودکان روستایی در قبال خودکاری که از من میگرفتند، برایم از اشیا کشف شده میآوردند. من به آنها میگفتم: به من گلدان بدهید. نام شما را در موزه جیرفت ثبت خواهم کرد.» سرانجام در بهار 2003 نخستین فصل از حفاریهای رسمی در منطقه آغاز شد و همزمان با آن برنامهای برای ایجاد حساسیت در نزد ساکنان منطقه برای آگاهی یافتن از اهمیت میراث فرهنگی مکشوفه صورت گرفت. نقطه تعجب برانگیز در این آثار این است که گلدانهای کلرویتی مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد کاملاً برای باستان شناسان ناشناخته نبود. برخی از این آثار پیشتر در ماری Marie جلگه فرات، جلگه سند و سواحل خلیج فارس و حتی تپه یحیی شناسایی شده اند. تشابه بسیار آنها، متخصصان را به فکر فرو برده است در این میان پیر آمیه Pierre Amiet بی آن که اطلاعی از سر منشا آنها داشته باشد، از نوعی سبک بین فرهنگی سخن میگفت. از این پس میدانیم که این اشیا به شکلی تقریباً صنعتی در جیرفت ساخته شدهاند و در تمامی مشرق زمین در نتیجه تجارت منتشر شده اند. انسانی که در جیرفت زندگی میکرد، چه کسی بود؟ باورهای آنها چه بود؟ آیا آنها خط را میشناختند؟ در حال حاضر بسیاری از این سوالات بی جواب مانده است. اگر چه قبرستانها به شکلی وحشیانه ویران شدهاند اما منطقه مربوط به سکونت گاه آنان همچنان دست نخورده باقی مانده است. بیش از 400 سایت در محوطهای به مساحت 4000 کیلومتر مربع شناسایی شده اند. مجیدزاده میگوید: «کار شناسایی منطقه شاید 30 سال به طول انجامد.» با پایان یافتن فصل اول کاوش اقامت گاه ساکنان قدیمی جیرفت از جنس خشت از زیر خاک بیرون آمد. همچنین دیوار و باروی قدیمی شهر و بنای عظیمی از خشت خام که شاید نوعی زیگورات باشد، پدیدار شده اند. آیا از این پس باید سرآغاز بناهای زیگوراتی را فلات قاره ایران بدانیم.
[ویرایش] منابع
نوشتاری از: آنیس (Agnes) کازوناو در گاهنامه La vie شماره 3033، 16 اکتبر 2003، مترجم :رضا مصطفی زادگان، برگرفته از مجله الکترونیکی فرش ایران (برداشت آزاد).