یحیی دولت‌آبادی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

 

یحیی دولت آبادی
بزرگ شود
یحیی دولت آبادی

یحیی دولت آبادی، فرزند هادی، متولد ۱۷ رجب ۱۲۷۹ هجری قمری در دولت آباد. وفات ۴ آبان ۱۳۱۸ هجری شمسی. با توجه به و بخاطر تحصیلاتش در مکتب‌خانه‌ها و شناخت از نزدیک، کوشش فراوان در تاسیس مدارس جدید نمود. زحمت‌های فراوان برای آموزش و پرورش در ایران نمود که تاسیسات مدارس، مدیریت و نوشتن و نشر کتب درسی ابتدائی از آن جمله هستند. بهمراه دیگر مبارزان در مشروطه و ملی کردن نظام ایران قدم‌های فراوان برداشت. زندگی پر از فراز و نشیب داشت که در کتاب حیات یحیی بقلم آورد. جمهوری‌خواه بود و سعادت و پیشروی ایران را در تساوی زن و مرد در جامعه، استقلال نظام از دول خارجی، کوتاهی نفوذ روحانی‌نمایان و جدایی دین از دولت می‌دید. منبع: حیات یحیی

[ویرایش] نقل از حیات یحیی بقلم یحیی دولت آبادی

»ملت پیر به منزله درخت کهنی است که دارای روح نشو و نما نبوده باشد و برای تجدید زندگانی نباتی چنین درخت راه منحصر بفرد این هست که شاخه‌های خشک نشده اگر داشته باشد بریده در زمین قابلی غرس نمایند تا تجدید جیات نماید و یا آن شاخه‌ها را بدرخت جوانی پیوند زده باین وسیله قابل نشو نما گردد ملت ما که مانند کنده درخت سالخورده پر از حیوانات موذی و مملو از کثافت و رذالت است جز بدست انقلاب شدید ریشه کن شدن و زمین آنرا تا آنجا که احتمال داده شود ریشه از درخت کهن در زوایای آن دوانیده شده باشد زیرورو نمودن شاخه‌های تازه روئیده‌اش را در زمین علم و تربیت نیکو پرورش دادن بی آنکه اندک تماس با قسمتهای فاسد شده حاصل نماید چاره ندارد کسانیکه تصور میکنند این ملت با سیر تکاملی میتواند تجدید حیات نماید بعقیده نگارنده راه خطا میرود از اوضاع اجتماعی بی‌خبرند و یا آنکه ملت خود را درست نمیشناسند انقلابات سیاسی اخیر ما سرمشق بزرگی بما داد و فهمانید که میان این ملت و سر منزل سعادش فاصله بسیار است زیرا دیدیم در این تغییر اساس با فدا شدن جمعی از حساسترین افراد ملت یک قدم هم بجانب ترقی جقیقی برنداشتیم یک ریشه از ریشه‌های استبداد کنده نشد بلکه ز قوم استبداد که از یکی دو سرچشمه سیاه تاریک جریان داشت در آنجا فرو رفت و از هزار سرچشمه با فشار سختی بنام قانون سردرآورد دیدیم ریشه کهنی را کندیم و بجای آن از طبقات پائین ملت شاخه گرفته بجای آن غرس کردیم همان خار و خسها را بار آورد که از آن ریشه‌های کهن بار آمده بود. دیدیم نورسان بی آلایش را در مدرسه‌های خود نه تنها بلکه در مدرسه‌های خارج تربیت کردیم و بشغل و کار رساندیم سیه کاریها از انها سرزد که هزار یکش از پیران سالخورده بیسواد سر نمیزد.

پس باید اعتراف کرد که روح راستی و درستی از پیکر کهن سال این زال سیه‌روز گار مفارقت نموده و برای اصلاح این جامعه که بمرض شقاقلوصر مبتلا شده چاره جز قطع نیست.«

»می‌گوید شما در میان طرز حکومت‌ها که در دنیا معمول است کدامیک را بهتر می‌دانید. می‌گویم جمهوری را چونکه حکومت استعدادی و استحاقی است.«

»بهرحال اگر بخواهیم دلائل عقب‌افتادن ملت ایران را از قافله دنیا بشماری یکی هم جدا ماندن زنان بود از مردان در امور زندگانی و اجتماعی

این نوشتار ناقص است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.