مروارید (رمان)
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
برای دیگر مقالاتی که عنوان مروارید دارند صفحه مروارید (ابهامزدایی) را ببینید.
مروارید(The Pearl)رمان کوتاهی است از جان اشتاین بک که در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید. داستان در مورد یک مکزیکی فقیر است که بزرگترین مروارید دنیا را می یابد به امید اینکه این مروارید زندگی خانواده اش را تغییر دهد و آنها را به خوشبختی برساند. اما این گنج چیزی بجز تباهی و نابودی برای آنها به ارمغان نمی آورد. مانند دیگر آثار اشتاین بک این داستان نیز حول مسائلی چون فقر، ثروت و بی عدالتی در جامعه می گردد. این داستان نمونه کاملی از ناتورئالیسم است.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] خلاصه داستان
کینو، جوآنا و فرزندشان کویوتیتو در خانه ای فقیرانه در کنار ساحل زندگی می کنند. صبح یک روز عقربی کویوتیتو را می گزد. کینو و همسرش شتابان او را نزد پزشک شهرشان می برند اما به آنها به علت اینکه خانواده ای فقیر و بومی هستند وپولی برای پرداخت ندارند، اجازه ورود داده نمی شود. ساعتی بعد کینو و همسر و فرزندش برای جستجو به دریا می روند تا بلکه مرواریدی بیابند که بتوانند خرج درمان بچه شان را بوسیله آن بپردازند. اما کینو بزرگترین مرواریدی را که به عمرش نظیر آن را ندیده بود، می یابد.
بعد از ظهر همان روز تمامی همسایگان در خانه کینو گرد هم می آیند تا یافته با ارزش او را جشن بگیرند. کینو لیستی از کارهایی را که قصد دارد با گنج نو یافته اش انجام دهد را بیان می دارد، از قبیل برپایی یک جشن عروسی در کلیسا و تامین تحصیل برای فرزندش. نزدیک غروب دکتر به خانه آنها می رود و اینطور توجیه می کند که صبح او در مطبش نبوده است و اکنون خودش برای معالجه بچه آمده است.
کینو تصمیم می گیرد که مروارید را در کنج خانه، زیر زمین دفن و در واقع مخفی کند. اما پیش از رفتن به رختخواب مخفی گاه آن را به زیر سنگی در شومینه اش تغییر می دهد. آن شب متجاوزی به خانه او وارد می شود و مشغول کندن زمین می شود. ناگهان کینو از خواب برمی خیزد و منازعه ای بین آنها رخ می دهد. سر انجام دزد می گریزد و کینو خونین بر زمین می افتد. جوآنا ناراحت و نگران از این حادثه ناگوار پیشنهاد می کند که آنها باید از خیر این مروارید بگذرند، زیرا آن عاملی از جانب شیطان است.
روز بعد کینو و جوآنا به قصد فروش مروارید به شهر می روند. ولی تمامی خریداران قصد دارند این گنج را به قیمت بسیار ارزان از چنگ کینو در بیاورند. ولی او با عصبانیت همه پیشنهاد ها را رد می کند و تصمیم می گیرد که فردای آن روز مروارید را برای فروش به پایتخت ببرد. جوآن توماس، برادر کینو، او را از این غرور بیش از حد نهی می کند و جوآنا نیز دوباره اصرار می دارد که آنها باید از شر این مروارید دردسرساز خلاص شوند. اما کینو گوش فرا نمی دهد.
نیمه های شب جوآنا مخفیانه مروارید را بر می دارد که آن را به داخل دریا بیندازد تا بدین ترتیب از شر آن خلاص شوند. اما کینو او را تعقیب و دقیقا لحظه ای که جوآنا آماده پرتاب مروارید است آن را از دستش می قا پد و به شدت زنش را کتک می زند، سپس او را از پا افتاده درکنار دریا ترک می کند و بسوی خانه روانه می شود. در راه گروهی از اراذل و اوباش با او درگیر می شوند تا مروارید او را بدزدند. کینو با همه آنها می جنگد و یکی از آنها را به قتل می رساند که این امر باعث گریختن دزدان دیگر می شود. وقتی جوآنا به خانه برمی گردد کینو توضیح می دهد که قصد کشتن کسی را نداشته و آن فقط یک حادثه بوده است. اما از آنجا که او یک قاتل محسوب می گردد، آنها تصمیم به گریختن از شهر می گیرند. وقتی کینو به سوی قایقش می رود که آن را آمده سفر نماید، قایق را شکسته و منهدم می یابد. و وقتی که باز می گردد خانه شان را هم کاملا سوخته و از بین رفته می یابد.
بنابر این آنها تصمیم می گیرند که آن روز را در خانه جوآن توماس مخفی بمانند و نیمه های شب به سمت پایتخت بگریزند.
شب فرا می رسد و آنها سفر خود را آغاز می کنند. آنها تمام شب را راه می روند و روز را در یک پناهگاه استراحت می کنند. وقتی که آماده می شوند که دوباره راه بیاقتند کینو متوجه می شود که سه نفر آنها را تعقیب می کنند. پس به سرعت به مسیر خود خود ادامه می دهند بلکه بتوانند آنها را جا بگذارند. سپس در یک غار بالای یک کوه پناه می گیرند تا تعقیب کنندگان را گمراه سازند ولی موفق نمی شوند و آنها سر می رسند و درپایین کوه مشغول استراحت می شوند. بنابراین کینو تصمیم می گیرد که در یک موقعیت مناسب و هنگامی که خواب هستند به آنها حمله کند. اما درست لحظه ای که کینو آماده حمله می شود کویوتیتو گریه ای سر می دهد و آنها را بیدار می کند. یکی از آنها گلوله ای در مسیر صدای گریه شلیک می کند. در همان لحظه کینو حمله ور می شود و همه آنها را خشمگینانه می کشد. بعد معلوم می شود که گلوله شلیک شده به فرزندش اصابت کرده و او را به قتل رسانیده است.
روز بعد کینو و جوآنا در حالی که جنازه فرزند را در دست دارند به شهرشان باز می گردنند. کنار ساحل کینو مروارید را از جیبش بیرون آورده و بعد از آخرین نگاه، آن را با تمام نیرو به داخل دریا پرتاب می کند.
[ویرایش] شخصیت ها
- کینو(Kino)غواصی فقیر است که زندگی اش را از راه جستجوی مروارید تامین می کند. او شخصیتی است مغرور، یک دنده و خیره سر، و سر انجام همین امر باعث تباهی خودش و خانواده اش می شود. آرزوی پایان دادن به زندگی فقیرانه، و تعالی یافتن به موقعیت عالی مالی و اجتماعی، چشم عقل و بصیرت کینو را کور کرده است.
- جوآنا(Juana)همسر کینو، از نظر شخصیتی کاملا با وی مغایرت دارد. جوآنا شخصیتی است اندیشمند که به خوبی نشانه های هشدار دهنده ای که کینو از پذیرفتن آنها امتناع می کند را می بیند. با این حال او به خاطر وفاداری و فرمانبرداری دیرینه اش نسبت به همسرش، قادر به عوض کردن شرایط نیست.
- کویوتیتو(Coyotito)پسربچه کینو و جوآنا است. در ابتدای داستان او بوسیله عقربی گزیده می شود، اما پزشک از دیدن او امتناع می کند. در انتهای داستان او به ضرب گلوله کشته می شود.
- جوآن توماس(Juan Tómas)برادر کینو و بسیار وفادار به او و خانواده اش است.
- دکتر(Doctor)شخصیتی است که به عنوان فردی فاقد ارزش های اخلاقی تصویر شده است. او بی پرده از ملاقات و درمان کویوتیتو تنها به جهت اینکه آنها پولی برای پرداخت ندارند، سر باز می زند. اما پس از شنیدن خبر یافتن گنجی گرانبها توسط کینو، خودش جهت درمان بچه به خانه آنها می رود.
[ویرایش] عناصر ناتورالیسمی داستان
این داستان نمونه کاملی از ناتورالیسم(Naturalism)است. از عناصر آن در این داستان می توان از فقر، نقش حیاتی پول، تبعیض اجتماعی، بی عدالتی، بی اثر بودن مذهب، وراثت شغلی، وراثت شرایط بد اجتماعی از اجداد گذشته شان، ولحظات فراوانی که انسانها جنبه حیوانی خویش را هویدا می کنند( Moment)، یاد کرد. در ابتدای داستان این خانواده در شرایط بسیار بدی زندگی می کنند. ولی رفته رفته و با پیدا کردن یک گنج بی نطیر شرایط رو به بهبودی می گذارد و به نطر می رسد که زندگی آنها به یک زندگی مرفه و عالی تبدیل خواهد شد. ولی در انتها نتیجه کاملا برعکس است و شرایط آنها از آنچه در ابتدا بود بسیار بدتر می شود. آنها خانه، قایق، مروارید، و حتی بچه شان را از دست می دهند. این ناتورالیسم است. از دیگر عناصر ناتورالیستی در این داستان می توان از ویژگی خصمانه بودن تقدیر در برابر انسان نام برد. تقدیر تمام حوادث را بر ضد کینو رقم می زند: گزیده شدن کویوتیتو بوسیله عقرب، سپس یافتن یک مروارید خارق العاده که جریان زندگی وی را عوض می کند، اصابت گلوله اتفاقی در تاریکی از پایین کوه به بچه درون غاری در بالای کوه...
[ویرایش] موضوع یا تم(Theme)داستان
این داستان از موضوعات مختلفی چون نقش تقدیردر زندگی انسان، و یا تاثیر ظلم وستم اجتماعی جامعه درتباهی زندگی افراد و... سخن می گوید. اما موضوع یا تم اصلی این داستان که تمی ناتورالیستی است در یک جمله خلاصه می شود:"انسان می تواند در زندگی شجاعانه مبارزه نماید، می تواند در این مبارزه پیروز و یا مغلوب شود، تفاوتی نمی کند زیرا نکته این است که او به هیچ چیز نخواهد رسید!"
[ویرایش] فیلم
فیلم مروارید (La perla) به زبان اسپانیایی در سال 1948 بر اساس این داستان ساخته شده است.
[ویرایش] منابع
- ویکی پدیای انگلیسی