حسين فاطمى
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
![]() |
پیشنهاد شده است که این مقاله یا بخش با حسین فاطمی ادغام گردد. (بحث). |
دكتر حسين فاطمی درسال۱۲۹۹ در شهر نايين به دنيا آمد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] زندگی
در جوانی برای تحصيل و كار به اصفهان رفت.
روزنامه نگاری را در «روزنامه باختر» كه به برادرش تعلق داشت، آغاز كرد. مدتی هم در روزنامه ستاره، در تهران مشغول به كار شد. شبها در دفتر روزنامه میخوابيد و با درآمد آن امرار معاش میكرد. وی پس از مدتی به تقاضای مصرانه برادرش به اصفهان بازگشت و اداره روزنامه باختر را به عهده گرفت. اولين بار فاطمی در دوره رضا شاه، بعلت درج دو شعر زير در نشريه باختر زندانی شد :
اين ملك، يك انقلاب میخواهد و بس
خونريزی بی حساب میخواهد و بس
امروز دگر درخت آزادی ما
از خون من و تو آب میخواهد و بس
« فاطمی در مقاله ای، نمايندگان مجلس رضاشاهی را تلويحا"عروسكهای خيمه شب بازی ناميد و با توجه به سابقه شهربانی از او، به زندان افتاد و مدتی هم با افراد شرور و خطرناك هم بند شد. تا آنكه پس از شهريور۱۳۲۰ همه زندانيان سياسی، ازجمله حسين فاطمی، از زندان آزاد شدند ». فاطمی « اولين كسی است كه نام شهيد را بر مدرس گذاشت و بعد از شهريور ۱۳۲۰، با رفتن رضا خان از كشور، در آذر ماه همان سال، او با وجود اينكه بسيار جوان بود، در مسجد نور اصفهان، برای شادروان سيد حسن مدرس مراسم ختمی برگزار كرد و سخنران آن مجلس خود او بود.»
وی روزنامه باختر را مستقلا" در تهران راه اندازی نمود و « بر اثر اعتراض به قرارداد سه جانبه، درزمان نخست وزيری محمد علی فروغی، روزنامه باختر توقيف، و حسين فاطمی بازداشت گشت» و بار ديگر كه روزنامه باختر توقيف شد، روز بعد روزنامه "تجدد" به جای آن انتشار يافت و در سر مقالهٔ تندی، حسين فاطمی، خطاب به سهيلی، نخست وزير، نوشت : « آقای نخست وزير! شما در اين مملكت حكومت نمیكنيد. سفارت روس و انگليس به شما دستور میدهند و شما اجرا ميكنيد »
[ویرایش] آشنائی با دكتر مصدق
آشنائی دكتر حسين فاطمی با دكتر مصدق قبل از انتخابات مجلس چهاردهم بود. وی بين سالهای ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۷ در پاريس به تحصيل ادامه داد و «رتبه عالی دكترای حقوق خود را كه در باره وضعيت كار در ايران بود، از دانشگاه پاريس اخذ نمود. علاوه بر آن، ديپلم مدرسه هوت اتود انترناسيونال را به ضميمه ديپلم روزنامه نگاری كسب كرد». درابتدای بازگشت به تهران، روزنامه «باختر امروز» را منتشر كرد .او در تأسيس جبهه ملی ايران مشاركت داشت و در مجلس شانزدهم به نمايندگی مردم تهران برگزيده شد. ملی كردن صنعت نفت ايران به پيشنهاد وی بود. در جريان و روند نهضت ملی ايران، نقشی در خور و برجسته يافت و در حكومت ملی دكترمصدق، نخست معاون پارلمانی نخست وزير، و سپس در ۱۹ مهر ۱۳۳۱، تصدی وزارت امورخارجه را برعهده گرفت.
[ویرایش] سوء قصد به دكتر فاطمی
يكبار بر سر مزار محمد مسعود، هدف گلوله واقع شد. بار دوم، پس از دستگيری، جلوی كاخ شهربانی، با چاقوی شعبان جعفری (معروف به شعبان بی مخ) و بالاخره بار سوم، در روز ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در ميدان تير لشگر ۲ زرهی در حالی كه مجروح، بر بستر، در تب میسوخت. او را بر برانكارد، به محل اعدام بردند و كشتند.
[ویرایش] بار اول:
در بهمن ماه ۱۳۳۰، انتخابات مجلس هفدهم برگزارشد و دكتر فاطمی به عنوان نماينده مردم تهران انتخاب شد. اما در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰، در حالی كه برمزار محمد مسعود، مدير روزنامه "مرد امروز" مشغول سخنرانی بود، ناگهان صدای گلولهای سخنان او را قطع نمود و او را نقش بر زمين كرد. ضارب، جوانی ۱۶ ساله عضو گروه فدائيان اسلام به نام "محمد مهدی عبد خدايي".
حاج مهدی عراقی از رهبران و پايه گذاران فدائيان اسلام و موتلفه اسلامی گفته است: سلاح را صرافان، مأمور سيد ضياء الدين طباطبائی ،- سردسته انگليس گرايان-، در اختيار فدائيان اسلام گذاشته بود.
چند تن از نزديكان دكتر فاطمی، از جمله محمد علی سفری، نصرالله شيفته و... او را شتابان به بيمارستان رساندند. دكتر فاطمی در خودرو، با لبخندی به اطرافيانش گفت: ديديد بالاخره انگليسيها مرا كشتند... و كمی بعد افزود :چه زنده بمانم و چه نمانم، تقاضای من اين است كه "باختر امروز" به همين سبك و روش و شيوه انتشار يابد. نگذاريد اين چراغ را كه به خون دل روشن نگه داشته ام خاموش شود...
دكتر فاطمی در بيمارستان نيز مورد سوء قصد قرار گرفت. بدين ترتيب كه نيمه شب، در حالی كه هنوز او به هوش نيامده بود، عدهای وارد اطاق او شدند و مشغول برداشتن پانسمان و پاره كردن بخيهها شدند. پرستاری كه مراقب او بود سر رسيد و مأموران جنايت گريختند. پرستار دكتر غلامحسين مصدق را ﺁگاه كرد و فاطمی برای بار دوم، مورد عمل جراحی قرار گرفت. آثار اين گلوله، حتی پس از رفتن به آلمان و انجام عمل جراحی، همچنان در بدنش باقی ماند و تا آخر عمر او را آزار داد.
پدر ضارب در مصاحبهای از عمل فرزندش ابراز انزجار كرد و گفت: فرزندم، پس از ۴ كلاس درس را ترك گفته و به علت ناسازگاری با خانواده، عازم تهران شده و به شاگردی در مغازهای مشغول گشته است. لازم به ذكر است كه ضارب اكنون زنده و بازمانده فدائيان اسلام است و با لقب استاد و محقق!! نماينده مجلس هم شد...
دكتر فاطمی، در اولين سر مقاله خود برای باختر امروز، پس از ترور، تحت عنوان" كشته شدن در راه نجات يك ملت، بزرگترين افتخار است، نوشت :«كشته شدن در راه نجات يك ملت بزرگترين افتخار است.تنها آتش مقدسی كه بايد در كانون سينه هر جوان ايرانی هميشه زبانه بكشد اين آرزو و ايده آل بزرگ و پاك است كه جان خود را در راه رهايی جامعه و نجات ملت خود از چنگال فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد...اين گلوله اينتليجنت سرويس به پايداری و استقامت من صد چندان افزود و مرا در راه خدمت به ميهن عزيزم سرسخت تر و آهنين تر و فداكار تر نمود.(۱۳)
«دكتر فاطمی اعتبارنامه مجلس هفدهم را در فروردين ماه ۱۳۳۱ در بيمارستان دريافت نمود و در ۱۹ خرداد ۱۳۳۱ برای استيفای حقوق ملت به همراه هيات ايرانی عازم لاهه هلند شد و در ۲۶ خرداد ۱۳۳۱ از آنجا برای عمل جراحی به آلمان رفت وسرانجام در مرداد ماه ۱۳۳۱ به ايران بازگشت و به وظايف نمايندگی اش مشغول شد. اما از آثار آن گلوله تا پايان عمر در رنج بود و گاه دچار دردهای شديد در ناحيه شكم میشد
[ویرایش] بار دوم:
دستگيری دكتر حسين فاطمی در روز ۲۲ اسفند ۱۳۳۲ برای رژيم كودتا روز شادی بود. مأمور دستگيری، او را برای خوش خدمتی به دربار برد. سرهنگ نصيری، رئيس بعدی ساواك، با مشت بر دهان مردی مريض و بی دفاع كوبيد. به گفته دكتر سعيد فاطمی: « نصيری به دكتر فاطمی میگويد خائن، كدام گور.ی بودي؟ فاطمی میگويد، خائن توهستی، تو به اين مملكت خيانت كردی، ما جز وطن پرستی كاری نكرده ايم. نصيری باز با مشت بر دهان دكتر فاطمی میكوبد. بينی او را میشكند. خون صورت او را میپوشاند. سپس به همان صورت او را دستبند میزنند و از آن محل میبرند. پيش از آن، سپهبد علوی مقدم بلافاصله به بختياركه در كوشك نصرت، ملتزم ركاب شاه بود، خبر دستگيری فاطمی را میدهد. بختيار بلافاصله خودش را به تهران میرساند و به شعبان بی مخ و طيب حاج رضايی و اكبر گيرگيری و... دستور كشتن فاطمی را میدهد. ازاين گروه فقط يك نفر به نام مصطفی ديوانه نمیآيد كه يكی از چاقو كشهای محلهٔ سيد نصرالدين بود. او میگويد او سيد اولاد پيغمبراست، من چنين كاری نمیكنم.
فاطمی را از پلههای اطلاعات شهربانی پايين میآورند. گروه شعبان بی مخ به او حمله ور میشوند. مادر من ( سلطنت فاطمي) كه به وسيله اخبار راديو از دستگيری دكتر فاطمی ( برادرش) خبر دار شده بود، در آنجا حضور داشت و به محض آن كه اوباش حمله ميكنند، او خود را روی دكتر فاطمی میاندازد. ۱۱ ضربه چاقو را به جان میخرد و تنها ۲ ضربه چاقو به دكتر فاطمی میخورد. بعد از اين قضيه او را به بيمارستان ارتش میبرند .... مادرم را افرادی كه در خيابان بودند و برخی از اعضای وزارت خارجه به بيمارستان نجميه میبرند و مرحوم دكتر غلامحسين مصدق ،كه خوشبختانه آن موقع بعد از ۴ ماه بازداشت، آزاد شده بود، به مداوای او میپردازد. مادرم دربيمارستان نجميه مدتی بستری بود و بعد هم به خانه منتقل شد، اما بعد از آن هميشه از عوارض آن جراحات رنج میبرد.
[ویرایش] بار سوم :
روز ۷ مهر ماه ۱۳۳۳، دكتر فاطمی را در حالی كه از درد به خود میپيچيد روی برانكارد به دادگاه نظامی منتقل كردند. وكيل او سرتيپ قلعه بيگی از دادگاه خواست تا قاضی و دادستان از محل زندان، كه نزديك آنجا هم بود ديدن نمايند تا آثار استفراغ خون در شب قبل دكتر فاطمی را مشاهده نمايند و به آنها اثبات شود كه در اين شرايط محاكمه او غير قانونی است. اما پزشكان خائن سرلشگر دكتر خوشنويسان، سرلشگر دكتر ايادی، سرتيپ دكتر مقبل وسرهنگ دكتر تدين، با وجود استفراغ خون شب قبل، اعلام نمودند كه او در سلامت است و وكيل او نيز پس از زمان تنفس ديگر به دادگاه باز نگشت و برای آن كه سريعتر كار تمام شود، وكيل دكتر شايگان و مهندس رضوی را كه حتی تا آن موقع پرونده را نديده بود، به عنوان وكيل تسخيريش انتخاب كردند وآزموده كه به روزگار خود، كسی از او منفورتر نبود و او را« آ يشمن ايران» ناميدند، در حالی كه حتی محاكمه مصدق هم علنی بود، از دادگاه خواست تا محاكمه دكتر فاطمی سری و غير علنی باشد و سرانجام، طبق امر شاه، حكم اعدام دكتر فاطمی صادر شد.
سرنوشت دكتر فاطمی در همان روزهای نخست پس از كودتا، از طرف امريكا ،انگليس و شاه معين شده بود .
در گزارش ۲۱ اوت ۵۳ هندرسن، سفير وقت امريكا درايران به وزارت امور خارجه تاكيد ميكند كه:«عامل ديگركمك كننده به اظطراب و ناراحتی، آن است كه خطرناكترين رهبران ملی هنوز آزادند. مصدق، فاطمی، شايگان، حسيبی و ديگران، به آسانی ممكن است با رهبران حزب توده در صدد طرح توطئه باشند. اين حقيقت كه فاطمی هنوز زنده است، علی رغم شايعات روز ۱۹ اوت در باره مرگ وی، بويژه دلسرد كننده است، زيرا كه وی حيله گرترين و بدون ملاحظه ترين فرد از اطرافيان مصدق محسوب میشود. اين باور وجود داشت كه وی با روحيه انتقام جويی ترديد در كمك به پيوند اتحاد و همكاری ميان مليون و تودهای ها، عليه غرب را به خود راه نمیدهد.»(*)
كرميت روزولت، فرمانده عمليات، در اول شهريور پس از كودتا به ايران میرود و میگويد:« پس از برگزاری تشريفات، شاه به من اشاره كرد و اولين عبارتی كه با لحن رسمی ادا كرد اين بود : « من تختم را مديون خدا و ملتم و ارتشم و شما هستم » ... و "روزولت " موضوع سرنوشت مصدق و ديگر رهبران جبههٔ ملی را عنوان ميكند و از محمد رضا شاه میپرسد: « ميل دارم بدانم در مورد مصدق، رياحی و ديگران، كه عليه شما توطئه كرده اند، چه فكری كرده ايد؟»
شاه میگويد : « در اين مورد زياد فكر كرده ام. مصدق محاكمه میشود.( در اين موقع لبهای شاه میلرزيد) و به سه سال محكوم خواهد گشت ... رياحی نيز مجازات مشابهی دارد. ولی يك استثنا وجود دارد و آن، حسين فاطمی است. او هنوز دستگير نشده ولی به زودی او را پيدا میكنند. فاطمی، بيش ازهمه ناسزاگويی كرد. هم او بود كه توده ايها را واداشت مجسمههای من و پدرم را سرنگون و خرد كنند. او، پس از دستگيری، اعدام خواهد شد.(**)
فاطمی در دفاعيه خود گفت: « ... بايد پرسيد : ما به آسايش عامه چه صدمهای وارد آورديم؟، به جان چه كسی سوء قصد نموده ايم؟، مال چه كسی را به غارت برده ايم وبه چه وسيله «آسايش عامه» را مختل ساخته ايم؟. ازاين بگذريم كه به كيفر رسانيدن ما چه ارتباطی با تأمين تماميت و استقلال كشور دارد؟ مگرآنكه از دلايل معروف « ديوان بلخ» را در نظر بياوريم و همينطور مطلب را دست بدست بگردانيم تا به « تماميت و استقلال كشور» برسيم...
...روزی كه من به قول خودتان وزير بوده ام، شبانه سر و پای برهنه دستگيرو مثل پست ترين بردگان و غلامان به گوشهای افكنده شدم( اشاره فاطمی به كودتای ۲۵ مرداد است) بعد هم كه باز به قول خودتان كارهای نبوده ام و نيستم، در خور يك همچو رفتار عادلانه ای هستم؟! پس شما كه تا اين حد نيز حفظ ظاهر را مقتضی نمیدانيد چرا ديگر يك سلسله تشريفات زائد را فراهم میسازيد وزحمت بيهوده میكشيد كه صورت قانونی به كار بدهيد. آنهائيكه يك همچو صحنه سازیها را متحمل باشند، باطن و ظاهر كارشان كم و بيش متفاوت است. من كه زير سقف شهربانی از تماشاچی به قول شما و از چاقوكشهای بنام بنا بر آنچه كه تمام يك پايتخت ناظر و شاهد بود، ضربات بی حساب دشنه خورده ام و از ادعانامهای هم كه به دادگاه آمده، دهها و صدها فحش دريافت داشته ام، آيا میتوانم يك لحظه اشتباه كنم كه باز قانون و رسيدگی در كار است؟ حالا اگر شما اصرار داريد كه من خود را به بلاهت بزنم و سال نيكو را از بهارش بشناسم حرفی ندارم كه اين نمايش كمدی – تراژدی را تا آخرين پرده اجرا نمايم...»
در دادگاه تجديد نظر، نيزكه سری بود، حكم اعدام فاطمی تائيد شد، محمد رضا شاه، با تقاضای فرجام دكتر فاطمی موافقت نكرد. صبح روز ۱۹ آبان ۱۳۳۳ عدهای از افسران كه در پيشايش آنها سرتيپ تيمور بختيار و سرتيپ آزموده قرار داشتند، بزندان دكتر فاطمی رفتند. آزموده به فاطمی گفت : « اعليحضرت با تقاضای شما موافقت نفرمودند. وصيتی داريد بفرمائيد. شماكه مكرر میفرموديد من از مرگ ابائی ندارم و مرگ حق است....»
دكتر فاطمی حرف آزموده را قطع كرد و گفت:« آری آقای آزموده، مرگ حق است و من از مرگ ابائی ندارم. آنهم چنين مرگ پر افتخاری. من میميرم تا نسل جوان ايران از اين مرگ درس گرفته و با خون خود از وطنش دفاع كند و نگذارد جاسوسان اجنبی براين كشورحكومت نمايند. من درهای سفارت انگليس را بستم، غافل ازاينكه تا دربار هست، انگلستان سفارت لازم ندارد.»
دكتر مصدق در نامه معروف خود درباره پيشنهاد ملی شدن نفت، چنين مینويسد:
«اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است كه به وطن شده است، بايد از كسی كه اول آن پيشنهاد را نمود تشكر كرد وآن كس شهيد راه وطن دكتر حسين فاطمی است كه روزی در خانه جناب آقای نريمان پيشنهاد خود را داد و عمده نمايندگان جبهه ملی حاضر در جلسه آن را به اتفاق آرا تصويب نمودند.رحمة الله عليه كه در طول مدت همكاری با اينجانب حتی يك ترك اولی هم از آن بزرگوار ديده نشد.»
و همچنين ايشان در نامهای به مرحوم ﺁيت الله زنجانی تأكيد نمودند: "تاريخ حتماً اسم او را زنده نگه خواهد داشت، چرا كه او ميتواند آموزشدهنده همه وطن دوستان باشد و من در مقابل تمام بيحرمتيها و كج انديشيهايی كه ديگران نسبت به او داشتند, از طرف مردم از ايشان عذرخواهی ميكنم." ( نقل خلاصه شده از نشريه انقلاب اسلامي)
[ویرایش] منابع
- - اسناد سخن میگويند- برگردان و به كوشش احمد علی رجائی و مهين سروری ( رجايی ) – تهران ،انتشارات قلم،۱۳۸۳ – جلد دوم – ص ۱۲۰۰ - گزارش از سوی هندرسن سفير امريكا در ايران به وزارت امور خارجه – تهران ۲۱ اوت ۱۹۵۳، ۱ بعد از ظهر ( سند شماره ۳۵۰ تلگر اف ۲۱۵۳-۸ / ۷۸۸۰۰ )
- - كرميت روزولت ضد كودتا، ص ۲۰۱-۲۰۰ – ( فواد روحانی زندگی سياسی مصدق – تهران، زوار، ۱۳۸۱ – ص۳۹۲ و ۴۱۸ و ۴۱۹)
[ویرایش] پیوند به بیرون
برای اطلاع بيشتر از زندگی حسين فاطمی میتوانيد به سايت زير مراجعه كنيد: