شیخعلیخان زنگنه
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
شیخعلیخان زنگنه از ایل زنگنه و وزیر شاه سلیمان صفوی بود.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] زندگی نامه
شرح زندگی شیخعلی خان زنگنه به ویژه دوره پیش از وزارتش کار مشکلی است, چراکه, منابع موجود چندان اشارهای به این مطالب ندارند, ازاینرو کوشیده ایم هر اطلاعی را اگرچه خیلی ناچیز باشد ارج نهاده و در این مجموعه بیاوریم. شیخعلی خان زنگنه فرزند علی بالی بیک زنگنه از ایل کرد زبان زنگنه بود. شیخعلی خان در سال 1020ق مزایش شد43. در مورد محل زایش و چگونگی تربیت و سپری شدن کودکی او اطلاعی در دست نیست. اولین گزارش در شرح حال وی پس از زایش, مربوط به تاریخ انتصاب وی به مقام امیرآخورباشی جلو است. شیخعلی خان در رمضان 1047ق به جای برادرش شاهرخ سلطان که به مقام امارت ایل زنگنه ارتقا یافته بود به مقام امیرآخورباشی جلو رسید44. وی در نهم جمادی الاولی 1049ق پس از فوت برادرش شاهرخ سلطان به امارت ایل زنگنه رسید 45. شیخعلی خان در زمان عباس دوم ظاهراً به سال 1653م1064/ق به عنوان حاکم کرمانشاه منصوب شد46. وی در طی ایامی که حکومت کرمانشاهان را در دست داشت, شایستگیهای خود را به ظهور رسانید. او در طی ایام مذکور دست به عمران و آبادانی کرمانشاه گشود47. هم چنین در آن ایام واسطه بین مخالفان منوچهرخان حاکم لرستان و شاه شد و عرایض آنها را به عرض شاه رسانید48. شیخعلی خان هم چنین در سال 1063ق که حاکم کرمانشاه بود سلمان خان حاکم کردستان را که در این سال مصمم به پناه جستن به خاک عثمانی بود گرفتارکرد و او را نزد شاه عباس دوم فرستاد49. که این امر حاکی از وفاداری شیخعلی خان به خاندان صفوی بود. شیخعلی خان به سال 1066ق به حکومت سنقر و دینور تعیین گردید50. او در سال 1666م1077/ق از زنگنه به اصفهان فراخوانده شد و به عنوان سردار به منظور جلوگیری از حملات ازبکها به نواحی شمال خراسان فرستاده شد 51. با مطالعه منابع میبینیم که شیخعلی خان در امور نظامی فرماندهی برجسته بود و بارها این امر را به ثبوت رسانده بود. شاردن از شیخعلی خان به عنوان فرمانده نظامی برجسته که سابقه سی ساله در این کار داشته یاد میکند52. حیات سیاسی شیخعلی خان بعد از مرگ عباس دوم و جلوس صفی دوم نه تنها منقطع نشد بلکه خود آغاز شکفتگی جریانی بود که او را به اوج رساند و منجر به ارتقای وی به مقامات بالای اداری شد. تا جلوس صفی دوم شیخعلی خان هنوز حکومت کرمانشاه را در دست داشت و پس از حمله ازبکها به ایران مجدداً به جنگ با آنها فراخوانده شد و فرماندهی بخشی از سپاهیان به عهده او محول گشت و به جای وی برادرش به حکومت کرمانشاه رسید53. پس از آن که او صلاحیت خود را در مسائل نظامی به اثبات رسانید, در سال 1668م / 1079ق بلافاصله پس از استعفای بوداق سلطان تفنگچی آقاسی به جای او منصوب شد و حکومت کرمانشاه نیز به یکی از پسرانش به نام سلیمان خان واگذار گردید54. سرانجام شیخعلی خان به مقام وزارت انتخاب شد. در مورد سال انتخاب شیخعلی خان به وزارت, نظریات مختلف است. شاردن سال مزبور را 1668م1079/ق میداند 55. هم چنین نویسندهای دیگر, سال انتصاب وی را به وزارت 1079ق عنوان کرده است56. اعتمادالسلطنه نیز سال مزبور را سنه 1079ق / 1668م57 و عبدالحسین خاتونآبادی این سال را 1080ق دانسته است58. میرزا محمد سعید مشیزی نیز سال انتصاب شیخعلی خان را به وزارت سال 1080ق مطرح کرده است59. منبع دیگری سال 1669م1079/ق را معرفی میکند60. میرزاحسن فسایی این تاریخ را بسیار بعدتر یعنی 1084ق نوشته است 61. و نویسنده تذکره نصرآبادی که تاریخ نگارش اثر خود را 108ق62 ذکر کرده است در چندین جا63به صراحت وزارت شیخعلی خان را در زمان نگارش کتاب یاد کرده است. بحث دربارهء این که دقیقا کدام یک از تواریخ فوق صحیح است کاری بس مشکل است, چراکه, برخی از آثار فوق در زمان شاه سلیمان تالیف یافته است. اما شاید بتوان صحت یکی از تواریخ مذکور را محتمل تر دانست. تاریخ منقول در وقایع السنین والاعوام و تذکره صفویه کرمان میتواند صحت بیش تری داشته باشد, چراکه منابع مذکور در زمان شاه سلیمان نوشته شدهاند و نویسندگان برخی از آنها در زمان انتخاب مزبور حضور داشته اند. اگرچه سیاحتنامه شاردن و مختصرالتواریخ و تذکره نصرآبادی نیز در زمان شاه سلیمان نگاشته شدهاند ولی به واسطه همزمان نبودن حضور شاردن در ایران با زمان انتصاب شیخعلی خان و نیز دوربودن نویسنده مختصرالتواریخ از ایران و عدم تصریح تذکره نصرآبادی به تاریخ انتخاب مزبور, تواریخ مکتوب در منابع مذکور چندان صحیح به نظر نمیرسد. بعلت انتخاب شیخ علی خان به وزارت در اوضاع زمانه ایران نهفته است, چراکه دورهء مورد بحث دورهء آشفتگی اوضاع بود که ناامنی از هر حیث همه جای مملکت را فرا گرفته بود. این ناامنی و خرابی اوضاع به قدری شدت داشت که منجمین به هنگام انتصاب شیخعلی خان به وزارت عظمی دوره وزارت وی را یک سال پیش بینی کردند64. آشفتگی مرزهای ایران در شرق به واسطه تهاجمات ازبکها و ناامنی مرزهای غربی به واسطه شورشها و غارتهای کردها بیشترین تأثیر را در انتخاب شیخعلی خان داشت. اگرچه وی بارها توانایی خود را در منکوب کردن و دفع حملات ازبکان نشان داده بود و از طرف دیگر کرد بودن و وفاداری و دینداری و صداقت وی عواملی بسیار موثر در فروکش کردن شورشهای کردها میتوانست داشته باشد. ظاهراً همان گونه که عزل فتحعلی خان داغستانی لزگی از وزارت عظمی توسط شاه سلطان حسین منتهی به شورش لزگیها شد65, انتصاب شیخعلی خان که کرد بود و نیز دارای ایلی قدرتمند به عنوان پشتوانه بود نیز میتوانست شورش را در مرزهای غربی فرونشانده و یا از شورش آنها پیشگیری نماید. این شورش کردها از زمان عباس دوم در مرزهای غربی بحرانی جدی ایجاد کرده بود. شاه عباس میکوشید این بحران را با گفت و گو و روش صلحآمیز فرونشاند66. اما به نتیجهای نرسید. اما شیخعلی خان توانست امنیت را نه تنها در غرب بلکه در مرزهای شرقی نیز برقرار کند. در این که شیخعلی خان به هنگام انتصابش به وزارت دارای مقام امیرآخورباشی جلو و یا تفنگچی آقاسی بود اقوال مختلف است. میرزاحسن فسایی و محمدحسن خان اعتمادالسلطنه شیخعلی را به هنگام انتصابش به وزارت عظمی صاحب مقام امیرآخورباشی جلو میدانند67. اما نویسندگان خلاصه السیر, از شیخ صفی تا شاه صفی و تذکره صفویه کرمان مطالبی نگاشتهاند که از مطالعه آنها میتوان فهمید که شیخعلی خان به هنگام رسیدنش به مقام وزارت عظمی نمیتوانسته امیر آخورباشی بوده باشد, زیرا اولا: میرزا محمدسعید مشیزی خود در کتابش تصریح کرده است که شیخعلی خان به هنگام رسیدن به مقام وزارت عظمی دارای مقام تفنگچی آقاسی بود. ثانیا در منابع پیش تر آمده است: شیخعلی خان که در سال 1047 به مقام امیرآخورباشی جلو رسیده بود68 در سال 1049ق به امارت ایل زنگنه رسید و برادرش نجفقلی بیک به جایش امیرآخورباشی جلو شد69. بنابراین شیخعلی خان به سال 1080ق که به وزارت رسید نمیتوانسته مقام امیرآخورباشی جلو داشته باشد. شیخعلی خان پس از رسیدن به وزارت, تمام کوشش خود را صرف اصلاح و انتظام امور نمود. اما به علل گوناگون, سرانجام تقریباً پس از دوسال وزارت از طرف شاه سلیمان معزول و خانه نشین شد70. سال عزل شیخعلی خان 1082ق ذکر شده است71. علت ظاهری عزل وی را از وزارت, مخالفت وی با شراب خواری شاه یا حداقل عدم همراهی با شاه در شراب خواری دانسته اند72. در میان منابع تنها نویسندهء نامعلوم مختصر التواریخ است که عزل وی را از وزارت, برعکس اقوال متداول, در کثرت افراط و پی تعیش در لهو و لعب شیخعلی خان نوشته است. بدیهی است این قول ابدا نمیتواند صحت داشته باشد. اگرچه, همان گونه که در مبحث ویژگیهای اخلاقی شیخعلی خان خواهیم گفت بدیهیترین و مشخصترین ویژگی اخلاقی شیخعلی خان بر طبق همه منابع موثق, مخالفت وی با میگساری و شراب خواری بوده است. در مورد علت عزل شیخعلی خان روایتی دیگر نیز هست که جای تامل دارد. این روایت توسط نماینده کمپانی انگلیس در ایران نقل شده است. او خبر داده است که شاه سلیمان در یکی از حالات مستی به کورکردن یکی از برادران خودش فرمان داده بود. ملکه مادر با نظر او مخالفت میکند اما این عمل مادر, خشم شاه را برمی انگیزد. چنان که شاه شمشیر میکشد و مادرش را زخمی میکند و به دستور پسرش شاه سلیمان از درمان او خودداری میکنند. او نیز با پرت کردن خود از بالای بام, اقدام به خودکشی میکند. در این هنگام شیخعلی خان به این عمل شاه اعتراض میکند و شاه خشمگین شده و او را از وزارت عزل کرد74. در ایام غیبت وی از وزارت, هرگز صدراعظمی به جای وی منصوب نشد74. شاردن مینویسد که در ایام فترت مزبور سه نفر از بزرگان دربار متعهد به اداره امور وزارت عظمی بودند75. به نظر میرسد در ایام غیبت شیخعلی خان از وزارت قسمت عمده کارهای مربوط به وزارت را کیخسروخان تفنگچی آقاسی انجام میداد و میرزاصادق مستوفی الممالک به امور دادوستد دفتری میپرداخت و کیخسرو بعدها وظیفه وی را نیز ضمیمه خود نمود و به این وسیله به اقتدار خود افزود76. به نظر میرسد که مقصود شاه سلیمان از عزل شیخعلی خان هرگز عزل قطعی و همیشگی وی نبوده باشد. چه اولا: به جای او اعتمادالدولهای انتخاب نکرد. ثانیا: شیخعلی خان در طول مدت غیبت خود گاه گاهی به حضور شاه میرسید, چراکه او را از حضور در دربار و حرم محروم نساخته بودند77. سرانجام ایام فترت به سرآمد و شیخعلی خان (در سنه 1083ق) نواب اشرف را به نوازشات خسروانه اختصاص داد78. و از طرف خود با عزت و اکرام و افتخار به کار خویش منصوب نمود و پس از آن دیگر شاه به نوشیدن شراب وادارش نکرد79. مرحله دوم وزارت وی که از سال 1083ق آغازشده یکی از طولانیترین ادوار وزارت در تاریخ صفویه بود. شیخعلی خان در طی این مدت طولانی اختیارات زیادی در اداره کشور کسب کرد و به این وسیله تأسیسات و اصلاحات اساسی در ساختارهای متعدد حیات اداری, اقتصادی, نظامی و سیاسی کشور به وجود آورد.
[ویرایش] ویژگیهای شیخعلی خان
توصیفاتی که در برخی منابع مربوط به عصر صفوی در مورد ویژگیهای اخلاقی شیخعلی خان وجود دارد, به اتفاق مبین نکات غالبا مثبت در وی میباشند. آن چه در مورد وی بیش تر نقل شده است دلبستگیهای مذهبی وی میباشد. او حتی ظاهر خود را برخلاف رسم دربار به شکل یک مسلمان معتقد درآورده بود. شیخعلی خان شخصیت بسیار عاقل, باهوش و فوق العاده متفکر و مدبر و کامل العیار بود80. قد و قامت شیخعلی خان فوق العاده متناسب و رشید و شایان توجه بود صورت و سیمایش نیز جلوهء بسیار خوب و خوشی داشت قیافه او از حیث برازندگی عدیم النظیر به نظر میرسید. آرامش مدام و ملایمت از چشمان روشن و رخسار ساده اش تجلی میکرد به طوری که به هیچ وجه آثار و علائم اشتغال خاطر که در قیافه اغلب وزرای اعظم مشاهده میشد در صورت وی دیده نمیشد. در سیمایش نشانههای یک اندیشه آرام و آزاد و قادر به کف نفس کامل و مسلط بر خویشتن نهان بود به طوری که اگر کسی پیشا او را میشناخت به هیچ وجه نمیتوانست وی را مصدر مهمات و معضلات یک امپراتوری عظیم و وسیعی بداند. کسانی که او را میشناختند خوارق عاداتی از زندگی ساده و مختصر وی حکایت میکردند. موثقین اظهارداشتند که باطن و ظاهر این شخصیت کاملاً یکی بود و چنان که در گفتار و کردار و صورت و سیمای وی هیچ گونه آثار تکبر و تبختری مشاهده نمیشد, روح و مغز و قلبش نیز خالی از هرگونه آلایش بود. مشاهده پوشاک و مطالعه اوضاع منزل و بالاخره ملاحظه سفره وی, این حقایق را مثبت و مسلم میداشت81. او به عکس دیگر درباریان دارای مکحاسنی خاکستری رنگ و تقریباً بلند بود و به هیچ وجه طبق رسم روز با خضاب به رنگ سیاه درنمیآورد82. شیخعلی خان مردی دیندار و خداترس و پرهیزکار بود. وی فقط یک زن داشت و از عیش و عشرت بیزار بود. او شمی قوی برای عدالت داشت و رشوه نمیگرفت83 و از تجمل طلبی رایج بیزاربود. هنگامی که بر اسب مینشست فقط چندتن معدود ملازم همراه خود داشت و در آن هنگام جامهای ساده ولی زیبا و با سلیقه برتن میکرد84. او فساد ناپذیر بود, به طوری که زیربار هیچ گونه توصیه, تحفه, هدیه و رشوهای نمیرفت 85. شیخعلی خان در کتیبهای که از خود به جای گذاشته نوشته است که دو قریه از املاک خود را جهت مصارفی نظیر تعمیر کاروانسرای بیستون وقف کرده است86. شیخعلی خان به اعتدال و نظم پای بند بود. با تنجیم و پیش گویی آینده از روی کواکب مخالف بود87. وی حتی در هشتادسالگی88 نیز فردی ارزنده و سواری خستگی ناپذیر بود. بر کار بسیار خوب تسلط داشت و به لحاظ جسمی و فکری از عهده آن بر میآمد89. از ویژگیهای دیگر وی که همه منابع مربوطه آن را تصریح نموده اند, خودداری شدید او از شراب خواری است. وی به این جهت عمدتاً با شاه اختلاف داشت. او فردی مذهبی و دیندار بود و دستورهای دین را طابق النعل بالنعل مراعات میکرد90. شاه سلیمان بارها به این جهت شیخعلی خان را مورد توهین و اذیت قرارداد. اما وی هیچ گاه تسلیم خواستههای منافی مذهب او نشد و پیوسته با شجاعت عجیب با این تمایل شاه مخالفت کرد. چنان که یک بار شاه شدیدا به پر و پای او پیچید توضیح آن که: شاه که مست و مخمور بود و آرایش صورت صدراعظم خویش را مطابق دربار نمیدید دستورداد ریش او را مثل ریش دیگر درباریان کوتاه کنند91. شیخعلی خان به این جهت بدون کسب اجازه از شاه, دربار را ترک گفت92. شاه وی را به دربار احضارنمود و سپس دست خود را به سوی وی درازکرد و قول داد که به جبران و تلافی توهینات وارد به شخص و مقام وزارت عظمی بکوشد93. با این حال آزار و اذیت شاه سلیمان نسبت به شیخعلی خان تمامی نداشت. چراکه, پادشاه به هنگام مستی از خود بی خود میشد و آن گاه آغاز به سربه سر گذاشتن و دست انداختن شیخعلی خان مینمود و علت آن هم عدم همراهی شیخعلی خان با شاه در خوردن شراب بود. روزی شاه سلیمان سخت مست و مخمور بود جام شراب را به شیخعلی خان داد و او را دعوت به نوشیدن کرد, وزیر از خوردن شراب امتناع ورزید و اعلی حضرت به ساقی دستورداد که باده را در بینی وزیراعظم بریزد و این کار انجام شد94. وزیر, نه تنها از خوردن شراب خودداری کرد و در مقابل فرمان شاه در این مورد مقاومت کرد بلکه بعضا شاه را نیز نصیحت میکرد95. شاه سلیمان از شراب نخوردن شیخعلی خان به قدری دلگیر و خشمگین بود که یک بار ضرباتی نیز حواله وزیراعظم کرده بود. به دستور شاه چندین بار سروصورت و لباس و پوشاک وی را با شراب آلوده ساختند و از این قبیل بدرفتاریها در موقع مستی نسبت به او بسیار اتفاق افتاد96. به هرحال مقاومت شدید وزیراعظم و ایمان قوی وی و نصایح او سرانجام شاه را ملایم تر ساخت و حتی او را آن چنان تحت تأثیر قرارداد که شاه سلیمان به قید سوگند وعده فرمود که دیگر مثل سابق میخوارگی نکند97.
[ویرایش] مذهب شیخعلی خان
شیخعلی خان شیعهای مومن بود. البته به گفتهء کمپفر: گویا او98 پنهانی از طرفداران اهل سنت باشد.99 که این ادعا قابل پذیرش نیست. در تاریخ مشاهده میشود که معمولاً شاهان و وزیران از یک مذهب برخوردار بودند. به طوری که خواجه نظام الملک به اهمیت هم مذهب بودن شاه و وزیر تاکید بسیار کرده است و هم مذهب نبودن این دو را عیب بزرگ دانسته است که ضرر آن متوجه دستگاه حاکم است100. بنابراین گروهی شیخعلی خان زنگنه را وزیری سنی مذهب دانستهاند که ظاهراً درست به نظر نمیآید, زیرا گذشته از دلایل دیگر در رد این ادعا, شاه سلیمان زیرک و عاقل بود و به عنوان یک پادشاه شیعه و از سلسلهء سادات نمیتوانست وزیری سنی اختیارکند و در انظار عامه به وزیری که دارای مذهب سنی باشد اعتماد کند. از آن جا که زنگنهء به جامانده در عراق دارای مذهب سنت بودند, ممکن است برخی چون کمپفر به این توهم افتاده باشند که شیخعلی خان نیز دارای مذهب اهل سنت بوده است. البته چنان که گذشت این قول, نمیتواند صحت داشته باشد. زیرا اولا: کمپفر که چنین مطلبی آورده است خود با تردید ابراز نظر مینماید. هم چنین به واژه پنهانی متوسل میشود که نشان دهندهء شایعه یا اتهام و جعل است. و مخالفین وزیر, این سخنان را به کمپفر گفتهاند و او نیز باورکرده و در کتاب خود نوشته است. ثانیا: افراد ایل زنگنه که عراق را ترک کردند و به خدمت شاه اسماعیل شیعه مذهب درآمدند نمیتوانستند از اهل تسنن باشند و مسلما وقتی تصمیم گرفتند به کمک شاه اسماعیل بروند مذهب دیرین را رهاکرده و به مذهب جدید روی آورده بودند. چنان که نوشته اند: ایل زنگنه و بنی اسد در کنار شاه اسماعیل دارای سابقه و سند مذهبی میشوند.101 اگرچه کمپفر انتساب شیخعلی خان را به مذهب اهل سنت با تردید اظهار داشته است و نیز با آوردن لغت پنهانی عدم صحت این ادعا را بیش تر نشان داده است, با این حال علل مطرح شدن چنین ادعایی کنجکاوی فرد را برمی انگیزد. از آن جا که شیخعلی خان به واسطه قدرت فزاینده اش مخالفان زیادی در دربار و حکومت داشت, بعید نیست که این شایعه از طرف آنها مطرح شده باشد. هم چنین ممکن است کمپفر به این جهت چنین مطلبی نوشته باشد که شیخعلی خان با تقاضای مکرر سفرای اروپایی مبنی بر اعلان جنگ از سوی ایران به عثمانی سنی مذهب مخالفت کرد و کمپفر نیز مانند دیگران این مخالفت را حمل بر هم مذهبی و هم کیشی کرد. غافل از آن که ایران طبق قرارداد زهاب با دولت عثمانی موارد اختلاف را حل کرده بود و دیگر لزومی به جنگهای پرخرج نمیدید. گذشته از همه اینها چنان که گذشت بدیهی است فردی چون شاه اسماعیل اول که مروج شیعه در ایران و دشمن عثمانیهای سنی بود نمیتوانست در رکاب خود تعداد زیادی سنی مذهب داشته باشد و در زمان شاه سلیمان هم که علمای شیعه قدرت عظیم یافته بودند نمیتوانستند یک وزیر سنی مذهب را تحمل بنمایند.
[ویرایش] قدرت و اختیارات شیخعلی خان زنگنه
برای شناخت میزان اقتدار و اختیار شیخعلی خان زنگنه بایستی به منابع مربوطه مراجعه کرد. کمپفر و شاردن برای تعیین میزان قدرت وزیراعظم وقت102 ابتدا از لغت اعتمادالدوله و وزیراعظم آغازمی کنند. کمپفر مینویسد: این هردو حاکی از بزرگترین منصب دولتی است.103 شاردن مینویسد: نخستین شغل کشور, شغل صدراعظمی است که وی را اعتمادالدوله مینامند و کلمهای مرکب به معنای مایه اطمینان دولت و نیز عمید و عماد به معنای تکیه گاه و ستون دولت است104 قدرت شیخعلی خان بسیار زیاد بود و این را میتوان کرارا در تذکره صفویه کرمان دید. بارها اتفاق افتاد که شیخعلی خان, حتی پس از صدور حکم شاه مبنی بر امری, آن را به واسطهء نفوذ خود دگرگون میساخت و یا پیش از آن که شاه حکمی را صادرکند با دادن نظر مشورتی خود شاه را متقاعد به پذیرفتن نظر خود میکرد105. هم چنین او بارها با پادرمیانی خود جان افرادی را که مغضوب شاه واقع شده بودند نجات داد106. اینها گویای مقام و اعتبار بالای وزیر مزبور نزد شاه بود. از محتوای بعضی از مطالب کمپفر میتوان فهمید که در دوره وزارت شیخعلی خان بعضی امور حتما میبایستی فرمان شخصی شاه بر آنها صادر شده باشد تا به مرحله اجرا درآید و بعضی هم میتوانستند بدون امر مستقیم شاه صرفاً با امر مستقیم وزیراعظم به اجرا درآیند. لذا وزیر ناگزیر بود که پیوسته در نزدیکی کاخ باشد و حتی منزل او هم جنب کاخ قرارداشت تا به این وسیله انجام بعضی امور که منوط به فرمان شاه بود معوق نماند. هم چنین میفهمیم که حتی آن امر و فرمان مختص شاه نیز اساسا از چهارچوب منظر وزیراعظم توسط شاه صدور مییافت107. شیخعلی خان تمام حکام ایالات و ولایات را تعیین میکرد و مقامات عالی رتبه نظامی را هم او انتخاب میکرد. هم چنین فرماندهان نظامی که به میدان جنگ مامور میشدند همگی با نظر وی تعیین میشدند یا لااقل وی وسایلی برمی انگیخت تا شاه, این مناصب را به هرکسی که میخواهد بدهد108. کمپفر حتی شیخعلی خان را به عنوان دارنده مقام نیابت سلطنت معرفی میکند109. و اعمال سایر حقوق خاص پادشاهی را به دست وی میداند110. تمام بار مملکت بر گردهء شیخعلی خان بود و شاه خود با فراغت و بدون معرفت به اوضاع عمومی و کشوری به زندگی خاص خود ادامه میداد111. کمپفر مینویسد که او در باطن قدرت سلطنتی را اعمال میکند. و شاه فقط در ظاهر صاحب و واجد آن است112. شیخعلی خان نماینده یا نایب کل شاه در کلیه امور شاه و کشور بود هیچ دستور شاه ولو به هر مهری جز با تایید و مهر وی معتبرنبود113. سانسون مالیه, تجارت و روابط خارجه را زیر نظر شیخعلی خان میداند و او را نایب السلطنه کشور معرفی میکند114. شیخعلی خان همهء امور مملکت را مستقلا و به صلاحدید خود انجام میداد و در موارد سخت یا کارهایی که پایانی تردیدآمیز داشت وی آن را با ناظر و واقعه نویس و با فرماندهان قشون مورد رایزنی قرار میداد115. وی در مواقع غیرضروری و کم اهمیت به شاه رجوع نمیکرد هم بدان جهت که خود اختیار انجام آنها را از شاه گرفته بود و هم این که شاه را از آسایش محروم نسازد. اما در مواردی که اهمیت امر حضور وی را برای طرح مسائل لازم میدانست مستقیما به نزد شاه میرفت116. با توجه به قدرت فراوان شیخعلی خان طبیعی بود که دشمنان متعددی داشته باشد که بکوشند تا او را از مسند وزارت به زیر کشند. خود پادشاه نیز ممکن بود به واسطه قدرت زیاد او از وی بیمناک شود. قدرت و اعمال وزیراعظم به طرق مختلف به اطلاع شاه میرسید. وزیراعظم و موقعیتش همچنین ممکن بود از طرف خواجه سرایان و زنان حرم مورد تهدید قراربگیرد117. این گروه به علل گوناگون ممکن بود با وزیر مخالف باشند. اما در مورد شیخعلی خان مورد اخیر اصلاً مصداق نداشت که در ادامه بدان پرداخته خواهدشد. یک طریق دیگر به غیر از نصب جاسوسان و کارگزاران ظاهراً زیردست, وزیراعظم برای کنترل اعمال او, ایجاد نوعی رقابت و چشم و هم چشمی در بین دیوانیان بود. شیخعلی خان به واسطه زیرکی که داشت از وسایل مختلف برای حفظ و تداوم قدرت خود بهره گرفت. او مراقب بود که کسی شاه را بر ضد او تحریک نکند. چه با توجه به قدرت بسیاری که وزیراعظم در همه امور داشت اغلب اتفاقات نامطلوبی را که در اطراف و اکناف رخ میداد میشد با توسل به تهمت و افترا آن را به حساب عدم لیاقت و بی کفایتی وزیراعظم گذاشت. هم چنین بسیاری از بزرگان و اعیان که به دست یا دستور وی مجازات شده بودند به هیچ قیمت حاضر نمیشدند کمترین فرصتی را برای گرفتن انتقام ازدست بدهند118. شیخعلی خان از نزدیک شدن هرچیز و هرکس به شاه که ممکن بود به نحوی موجب کدورت خاطر او را فراهمآورد جلوگیری میکرد. پیکهایی که حامل اخبار ناخوشی بودند هرگز اذن دخول به داخل قصر را نمییافتند119. چراکه این گونه اخبار ممکن بود شاه را نسبت به مدیریت او دچار تردید نماید. وی هم چنین میکوشید به افرادی که دشمن او بودند اجازهء ارتقا به مقام بالاتر داده نشود تا مبادا به این وسیله به شاه دسترسی داشته باشد و بتواند از وزیر بدگویی کند120. شیخعلی خان هم چنین کوشید تا تمام بستگان و دوستان خود را منصب و مقامی دهد و به این وسیله اداره بسیاری جایها و کارها را توسط معتمدین خود انجام دهد121. بدیهی است این خود یکی دیگر از راههای تلاش برای حفظ و تداوم حیات سیاسی بود. با مطالعهء تذکره صفویه کرمان کرارا نفوذ ایل زنگنه و خانوادهء شیخعلی خان را در کلیه مهمات حیاتی ایالات کرمان شاهدیم که این البته میتواند نمونهای برای تعمیم به سایر ولایات نیز باشد122. شاید یکی دیگر از راههای افزایش و تداوم قدرت شیخعلی خان دستورالعملهای منجمین به شاه سلیمان بود. همان طوری که شیخعلی خان نسبت به پیشگوییهای ستارهشماران بی اعتنا بود, در عوض شاه بدان سخت پای بند بود پس, گه گاه منجمین مصلحت را در آن میدیدند که شاه برای مدتی طولانی از دخالت در امور و ظاهرشدن در انظار عمومی خودداری کند. چنان که در یک مورد به دنبال رویدادی اخترشماران به شاه گفتند: ناسازگاری کواکب به این زودیها برطرف نخواهدشد پس باید به شاه توصیه کرد که چند ماهی کاملاً از کار کناره بگیرد1 در این فاصله او نباید در ملاعام ظاهرشود و نباید مهمانی بدهد و اصولا به هیچ کار ویژه جالب توجهی نباید دست بزند.123 بدیهی است در ایام غیبت شاه از امور, شیخعلی خان تنها کسی بود که میتوانست امور را با قدرت مطلق اداره نماید. یکی از علل عمده تداوم حیات سیاسی شیخعلی خان زنگنه حمایت مادر شاه از او بود. شاردن مینویسد: مادر شاه همواره با غالب وزیران و صاحب منصبان حکومت, به نسبت زیرکی و اعتبار خود روابط پنهانی و کمابیش مهمی دارد.124 این حمایت مادر شاه از شیخعلی خان را میتوان از روایتی که نماینده کمپانی انگلیسی در ایران نقل کرده است فهمید125. با نگاهی به جریان وزارت ساروتقی و سرانجام او, به سهولت میتوان نوعی رقابت را بین دستگاه وزارت و حرم از یک طرف و سپاهیان قورچی از طرف دیگر مشاهده کرد. ظاهراً رقابت شدید بین سپاهیان قورچی و دستگاه وزارت و نیز, حرم شاه که به تدریج در اختیار مطلق زنان گرجی و چرکسی قرار گرفته بود سرانجام دستگاه وزارت و حرم را در مقابل دشمن واحد که همان قورچیها باشند به هم نزدیک کرد. تقابل شدید این دو جناح را در دورهء وزارت ساروتقی شاهدیم126. تا این که این پیوند در ایام وزارت شیخعلی خان بین حرم و وزیراعظم حالت تثبیت شده به خود گرفت. بنابراین اقتدار و قدرت شیخعلی خان هم چنان تا آخرین روزهای حیاتش در اوج قرارداشت و هیچ توطئه و دشمنی نتوانست قدرت او را تهدید نماید.
[ویرایش] پایان کار شیخعلی خان
شیخعلی خان در طول بیست سال وزارت خود کارهای بزرگی انجام داد و کشور را از لحاظ اداری, اقتصادی, نظامی و سیاست خارجی127, حیاتی نو بخشید و سرانجام پس از حدود بیست سال وزارت در سال 1100ق رحلت نمود. البته در مورد تاریخ دقیق فوت وی اقوال مختلفی است. خاتونآبادی دو تاریخ ارائه داده است. در یک جا تاریخ فوت وی را 1099ق128 و در جای دیگر 110ق آورده است129. مرعشی صفوی نیز سال 1092ق130 و نویسنده تذکره صفویه کرمان سال 1100ق را زمان فوت شیخعلی خان مینویسد131. و میرزاحسن فسایی سال 1099ق را ذکر میکند132. نویسندهء تاریخ منتظم ناصری سال 110ق1689/م را به عنوان سال مزبور معرفی میکند133. به نظر میرسد در میان اقوال مزبور تنها قول نویسنده تذکره صفویه کرمان صحیح تر باشد چراکه نویسنده آن حوادث را دقیقا مطابق آن چه که خود دیده و شنیده است در ذیل حوادث هر سال به طور جداگانه نوشته است.
[ویرایش] پانویس
43. عبدالحسین خاتونآبادی, وقایع السنین والاعوام, محمدباقر بهبودی (تصحیح) نشر اسلامی, 1352, ص530 عبدالحسین نوائی, اسناد و مکاتبات ایران (از 1038 تا 1105) تهران, بنیاد فرهنگ ایران, 1360, ص245. 44. ح. حسینی استرآبادی, از شیخ صفی تا شاه صفی, ص257 م.خواجگی اصفهانی, خلاصه السیر, ص264, کرمانشاهان باستان از آغاز تا آخر سده سیزدهم1, ص129ـ130. 45. م.خواجگی اصفهانی, همان, ص286 حسینی استرآبادی, همان, ص259. 46. محمدطاهر وحید قزوینی, عباسنامه صR,Mathee ; Administrative,...Ibid,p.80 .182 47. کرمانشاهان باستان از آغاز تا آخر سده سیزدهم هـ.ق, ص12. 48. م.وحید قزوینی, عباسنامه, ص182. 49. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه, مطلع الشمس, ج, فرهنگسرا, 1362, ص622. 50ـ م.وحید قزوینی, عباسنامه, ص227. Rudi Mathee ; Administrative...;Ibid;p.80. - 51 52. ژ. شاردن, سیاحتنامه شاردن, ترجمه محمد عباسی, امیرکبیر, ج8, ص158. 53. ژ. شاردن, ج9, ص181. 54. همان, ج9, ص209. 55. همان. 56. گمنام, مختصرالتواریخ, نسخه خطی در کتابخانه مرعشی نجفی, قم, ذیل حوادث سال 1079. 57. م. اعتمادالسلطنه, تاریخ منتظم ناصری, ج2, دنیای کتاب, 1364, ص980. 58. وقایع السنین والاعوام, ص531. 59. میرمحمد سعید مشیزی (بردسیری), تذکره صفویه کرمان باستانی پاریزی (تصحیح) مطالعات و تحقیقات فرهنگی, 1367, ص355. R.Mathee; Administrative , ...; Ibid, - 60 p.80. cited. ARA, VOC 1996, Gambron to Heren. 61. فارسنامه ناصری, کارخانه آقاسید مرتضی, 1313ق, ص153. 62. نصرآبادی, ص450. 63. همان, ص1ـ180. 64. ژ.شاردن, ج5 ص182. John foran; the long fall da favid - 65 dinasty morning beyond the standard views; int. J.middle east study , 24 (1992); p.296. 66. محمدطاهر نصرآبادی, منشآت, نسخه خطی کتابخانه مرعشی نجفی, قم, صb - 8. 67. میرزاحسن فسایی, فارسنامه ناصری, در کارخانه آقاسید مرتضی, 1313ق ص153 م. اعتمادالسلطنه, تاریخ منتظم ناصری, (تصحیح) رضوانی, ج2, ص98. 68. م.خواجگی اصفهانی, ص264 ح.حسینی استرآبادی, ص254. 69. ح.حسینی استرآبادی, از شیخ صفی تا شاه صفی, ص259. م.خواجگی اصفهانی, خلاصه السیر, ص386. 70. ژ.شاردن, ج5, ص182. 71. مولف نامعلوم, مختصرالتواریخ, نسخه خطی کتابخانه مرعشی نجفی, قم, مشیزی (بردسیری), تذکره صفویه کرمان, ص388. 72. ژ.شاردن, ج3, ص19ـ1108. م.مشیزی (بردسیری) تذکره صفویه کرمان, ص388. IOR, G'36'106,Gamron to surat,26 - 73 April 1992, Gambron to surat, 27November 1672. Cited: R.mathee ; Administrative ... ; Ibid. p.84. 74. ژ.شاردن, ج5, ص182 ج3, ص108. 75. همان, ج3, ص108. 76. م.مشیزی, همان, ص388.
77. ژ.شاردن, ج3, ص108. 78. م. مشیزی, همان, ص406. 79. ژ.شاردن, ج8, ص159. 80. همان, ج3 ص109. 81. همان, ج2, ص109ـ110. 82. انگلبرت کمپفر ترجمه کیکاوس جهانداری, تهران, خوارزمی, 1363, ص84 شاردن, ج3, ص202. 83. ا.کمپفر, ص83. 84. همان, ص83. 85. ژ. شاردن, ج13, ص104. 86. کرمانشاهان باستان از آغاز سده سیزدهم1, ص43. 87. ا. کمپفر, ص84. 88. 1686م1098/ق. 89. همان, ص83. 90. ژ. شاردن, ج3, ص202. 91. همان. 92. همان, ص203. 93. ژ. شاردن, ج3, ص204. 94. ژ. شاردن, ج3, ص199. 95. م. مشیزی, ص388. 96. ژ. شاردن, ج3, ص109. 97. همان, ص204. 98. شیخعلی خان. 99. ا, کمپفر, ص84. 100. نظام الملک, سیاستنامه, ص114ـ115. 101. سلطانی, ج2, ص650. 102. شیخعلی خان. 103. ا. کمپفر, ص75. 104. ژ. شاردن, ج8, ص235. 105. م. مشیزی, ص1457و454. 106. ا. کمپفر, ص16ـ65, نوای اسناد و مکاتبات ایران (از 1038تا1105) ص229. سرجان ملکم, تاریخ ایران, ترجمه اسماعیل حیرت فرهنگسرا, 1362, ص289. 107. ا. کمپفر, ص176و32. 108. ژ. سانسون, ص44. 109. مارتین سانسون, سفرنامه سانسون, ترجمه تقی تفضلی, تهران, ابن سینا, 1364, ص75. 110. همان. 111. ا. کمپفر, ص73. 112. همان. 113. ژ. شاردن, ج8, ص236. 114. م. سانسون, ص46. 115. ا. کمپفر, ص108. 116. همان, ص76ـ77. 117. ژ. شاردن, ج8, ص237. 118. ا. کمپفر, ص78. 119. همان, ص79. 120. همان, ص12ـ181. 121. همان, ص183و80. 122. م. مشیزی, ص485. 123. ا. کمپفر, ص72ـ73. 124. ژ. شاردن, ج8, ص381. IOR, G'36'106,Gamron to surat,26 - 125 April 1992, Gambron to surat, 27November 1672. Cited: R.mathee ; Administrative ... ; Ibid. p.84. 126. ژ. شاردن, ج7, ص87190, 811183. 127. که هرکدام از اینها بحث مستقل را میطلبد. 128. ع. خاتونآبادی, ص530. 129. همان, ص547. 130. میرزامحمد خلیل مرعشی, مجمع التواریخ, ص60. 131. مشیزی, ص562. 132. ح. فسایی, فارسنامه ناصری, کارخانه آقاسید مرتضی 1313ق, ص154. 133. اعتمادالسلطنه, تاریخ منتظم ناصری, ج2, 1366ش. ص9931.
[ویرایش] کتابنامه
1ـ اصفهانی, محمد معصوم بن خواجگی خلاصه السیر, علمی, 1368. 2ـ اعتمادالسلطنه, محمدحسن خان مطلع الشمس ج, فرهنگسرا, 1362. 3ـ اعتمادالسلطنه, محمدحسن خان تاریخ منتظم ناصری رضوانی (تصحیح), ج2, تهران, دنیای کتاب. 4ـ بدلیسی, امیر شرفخان, شرفنامه, محمد عباسی (تصحیح) موسسه مطبوعاتی علمی, 1364. 5ـ توحدی, ک, حرکت تاریخی کرد به خراسان, ج2, چاپخانه دانشگاه مشهد, 1364. 6ـ حسینی استرآبادی, سیدحسن بن مرتضی, از شیخ صفی تا شاه صفی, احسان اشراقی (تصحیح), علمی, ج1. 7ـ خاتونآبادی, سید عبدالحسین حسینی, وقایع السنین والاعوام, محمدباقر بهبودی (تصحیح), نشر اسلامی, 1352. 81 رهربرن, نظام ایالات در دورهء صفویه, کیکاوس جهانداری (ترجمه), بنگاه ترجمه و نشر کتاب, 2537. 9ـ سلطانی, محمدعلی, ایلات و طوایف کرمانشاهان, ج2, ناشر مولف, 1372. 10ـ سانسون, مارتین, سفرنامه سانسون, تقی تفضلی (ترجمه) تهران, ابن سینا, 1346. 1ـ شاملو, ولی قلی بین داود قلی, قصص الخاقانی, سیدحسن سادات ناصری (تصحیح), ج, وزارت ارشاد, 1371. 12ـ شاردن, ژ, سیاحتنامه شاردن, محمد عباسی (ترجمه), 10جلد. 13ـ فسائی, میرزاحسن, فارسنامه ناصری, کارخانهء آقاسید مرتضی به اهتمام آقامیرزا حسن مباشر, 1313ق. 14ـ قزوینی, محمدطاهر وحید, عباسنامه, ابراهیم دهگان (تصحیح) کتابفروشی داودی اراک, 1329. 15ـ کرمانشاهان باستان از آغاز تا آخر سدهء سیزدهم ه.ق, چاپخانه وزارت فرهنگ و هنر. 16ـ کمپفر, انگلبرت, سفرنامه کمپفر, کیکاوس جهانداری (ترجمه) تهران, خوارزمی, 1363. 17ـ میرزا سمیعا, تذکره الملوک, محمد دبیر سیاقی (تصحیح) امیرکبیر, 1368. 18ـ مردوخ, تاریخ کرد, کتابفروشی غریق, سنندج, بی تا. 19ـ منجم, ملاجلال, تاریخ عباسی یا روزنامه ملاجلال, سیف - وحیدنیا (تصحیح), وحید, 1366. 20ـ مشیزی, میرزا محمدسعید, تذکرهء صفویهء کرمان, باستانی پاریزی (تصحیح) مطالعات و تحقیقات فرهنگی, 1367. 2ـ ملکم, سرجان, تاریخ ایران, میرزااسماعیل حیرت (ترجمه) فرهنگسرا, 1362. 22ـ مرعشی صفوی, میرزا محمد خلیل, مجمع التواریخ, عباس اقبال (تصحیح) طهوری, 1362. 23ـ نصرآبادی, محمدطاهر, تذکرهء نصرآبادی, وحید دستگردی (تصحیح) کتابفروشی فروغی, 1361. 24ـ نصرآبادی, محمدطاهر, منشآت, خطی, کتابخانه مرعشی - قم. 25ـ نوائی, عبدالحسین, اسناد و مکاتبات سیاسی ایران (از 1038 تا 1105) تهران, بنیاد فرهنگ ایران, 1360. 26ـ نظام الملک (خواجه), سیرالملوک, هیوبرت دارک (تصحیح) علمی و فرهنگی, 1372. 27ـ نامعلوم, مختصرالتواریخ, خطی, کتابخانهء مرعشی - قم. Rudee mathee-Administrative stability - 28 and change in late-17th - century Iran: INT.J.middle east :(89-:1669... studies. 26(1994). Foran. John - The longfall the - 29 safavid dynasty:morning beyond the standard views. Jr.Int. J,middle east study. 24(1992) .
[ویرایش] منابع
- نوشتاری از علیرضا کریمی در وبگاه کردکلهر (برداشت آزاد)