دنیای قشنگ نو (کتاب)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

دنیایِ قشنگِ نو عنوان کتاب علمی-تخیلی پادآرمانی (Dystopian) و آینده‌نگرانه‌ای است به قلم آلدوس هاکسلی، نویسنده و شاعر انگلیسی. این کتاب که اولین بار در سال ۱۹۳۲ منتشر شده است، جامعه‌ای ناکجاآبادی را به تصویر می‌کشد که در آن مهندسی ژنتیک به غایت خود رسیده است و امکان «ساختن» انسانها در مقیاس وسیع و کارخانه‌ای فراهم آمده است.

فهرست مندرجات

[ویرایش] نام

عبارت «دنیای قشنگ نو» (به انگلیسی: Brave New World) عبارتی است برگرفته از نمایشنامهٔ طوفان اثر ویلیام شکسپیر. در این نمایشنامه شخصیتی با نام «میراندا» چنین می‌گوید[1]:

How many goodly creatures are there here!

How beautiful mankind is! O brave new world

That has such people in't.

این داستان در بخش‌های پایانی به طور مداوم و متناوب نقل قولهایی از نمایشنامه‌های متفاوت شکسپیر (چون اتللو، طوفان و هملت - را از قول شخصیت‌های داستان - بخصوص جان یا «وحشی» - بیان می‌کند و حتی از نظر رویدادهای دراماتیک به گونه‌ای وامدار شخصیت‌ها و داستانهای شکسپیر است.

[ویرایش] داستان

خطر لوث‌شدن: هشدار! آنچه در زیر می‌آید ممکن است قضیه یا پایان ماجرا را لو بدهد!

پیشرفت فناوری به حدی رسیده است که انسان می‌تواند فرآیند تولد را به شکل مصنوعی و در مقیاس کلان شبیه‌سازی کند. نظام سیاسی حاکم بر جهان - دولت جهانی - که با شعار «اشتراک، یگانگی، ثبات» حکومت می‌کند، با هدف ایجاد یک جامعهٔ طبقاتی فرآیند تولد انسانها که در کارخانه‌های تخم‌گیری و شرطی‌سازی در سراسر دنیا انجام می‌شود را دستکاری می‌کند و در نتیجه چند گروه از انسانها بعنوان محصول از این کارخانه‌ها خارج می‌شوند؛ آلفاها، بتاها، گاماها و اپسیلون‌ها. این رده‌بندی‌ نزولی بر حسب هوش و کارآیی ذهنی و اجتماعی انسانهای «تولیدشده» تنظیم شده است و هر رده یک تقسیم‌بندی داخلی مثبت و منفی نیز دارد. بنابر این رده‌بندی، آلفامثبت‌ها از نظر هوش و ویژگی‌های اجتماعی از همه برتر و والاترند و تقریباً شبیه به انسانهای معمولی هستند. در این جهان زنده‌زایی و ایدهٔ داشتن پدر و مادر همانند اعتقاد به خدا و دین، نه تنها منسوخ شده است بلکه زشت و قبیح شناخته می‌شود.

در نظام حاکم، «فورد» در جای خالق یکتا - خداوند - قرار گرفته است و مردم با نام او قسم می‌خورند و در گویش‌شان نام او را در جای نام خدا استفاده می‌کنند و حتی سالشماری این جهان بصورت «بعد از فورد» (مانند «بعد از میلاد مسیح») انجام می‌شود.

دولت جهانی، با بهره‌گیری از شیوه‌های شرطی‌سازی، خواب‌آموزی و سوما از هنجار بودن اصول فوردی و رعایت مو به موی آنها مطمئن می‌شود. اصول فوردی از همه می‌خواهد که برای جامعه‌شان مفید باشند، هر چه دارند با دیگران به اشتراک بگذارند، از دین، عشق، اخلاق، طبیعت و کتاب متنقر باشند، مرگ را عادی محسوب کنند، لذت‌طلبی را بر هر چیز مقدم دانند، دم را غنیمت‌شمارند و در یک کلام «مثل بچه‌های توی بطری» فکر و رفتار و زندگی کنند. هر گاه هم که زندگی از حد تحمل خارج شد، سومای شفابخش هست که نشئگی‌اش سختیها را از یاد می‌برد. از این طریق است که ثبات جامعه و مصرف مداوم تضمین می‌شود.

برنارد مارکس، یک روانشناس آلفای مثبت است که به خاطر ناهنجاری تصادفی جسمانی خود را از جامعه جدا می‌بیند. تنها کسی که برنارد او را دوست خود می‌داند، یک استاد مهندسی اجتماعی به نام هلمهولتز واتسون است که برخلاف برناردْ بسیار محبوب و در شغل خود و تعامل با دیگران موفق است. برنارد، لنینا کراون - دختر بتامنفی «پَروار» و محبوب بین همهٔ مردان - را برای تعطیلات به مالپاییس دعوت می‌کند. برنارد و لنینا در آنجا با «جان» (که بعد معلوم می‌شود فرزند زنده‌زاده‌شدهٔ مدیر است که در سالها قبل در سفری به وحشی‌کده، محبوبش را گم‌کرده و بدون او به تمدن برگشته است) روبرو می‌شوند و او و مادرش را به تمدن (به دنیای قشنگ نو به تعبیر جان) باز می‌گردانند. برنارد، جان را با مدیر روبرو می‌کند و مدیر از شرم این رازگشایی درهم می‌شکند. جان که اکنون به لقب «آقای وحشی» خوانده می‌شود، نقل مجلس جماعت هدونیست می‌گردد و برنارد هم از صدقهٔ سر او اعتباری در جامعه می‌یابد. اما جان نمی‌تواند با جنبه‌های تمدن کنار بیاید و بعد از اینکه از لنینا به تعبیر خودش «هرزگی» می‌بیند و بدلیل مرگ مادرش - که خود را در سوما غرق کرده و از دنیا می‌رود - ضربه‌ای به او وارد می‌شود، آغاز به طغیان می‌کند. برنارد و هلمهولتز واتسون هم به جرم همدستی با او، گیر می‌افتند. بازرس، این دو را به جزایر (جایی که اصول فوردی حاکم نیست) تبعید می‌کند، اما جان را نگه می‌دارد. جان تمدن را رها می‌کند و در برجی متروکه آشیان می‌گزیند و رفتاری تارک دنیا می‌یابد و با سخت‌گرفتن بر خود در جستجوی پاک شدن گناهانش است. مردم اما او را رها نمی‌کنند. سرانجام روزی که عدهٔ زیادی از مردم به تماشای او آمده‌اند با آنها درگیر می‌شود و سپس تحت اثر سوما با سرخوشی به تن‌آسایی و عشق‌ورزی - آنچه خود هرزگی می‌داندش - تن می‌دهد. پس از بیدار و هشیار شدن، بدلیل حس گناه، خود را در برج متروکه‌اش دار می‌زند.

پایان خطر لوث‌شدن


[ویرایش] برخی نام‌ها و اصطلاح‌ها

  • سوما، مادهٔ مخدر تخیلی.
  • مالپاییس، محلی در صحرای مکزیک که در آن هنوز گروهی از سرخپوستان و دور افتادگان از تمدن، بدون اصول فوردی زندگی می‌کنند و مذهبی مخلوط از مسیحیت کاتولیک و ایزدپرستی سرخپوستی دارند.
  • اصول فوردی
  • پروار، معیار جذابیت جنسی نمونه‌های ماده.

[ویرایش] شخصیت‌ها

[ویرایش] شخصیت‌های ساختهٔ نویسنده

    • برنارد مارکس
    • لنینا کراون
    • جان وحشی
    • هلمهولتز واتسن
    • مصطفی موند
    • هنری فاستر

[ویرایش] شخصیت‌های تاریخی

  • هنری فورد موسس کارخانجات اتومبیل‌سازی فورد که سیاست ترکیب هزینهٔ کم، دستمزد بالا و تولید انبوهش باعث موفقیت عظیمی در بازارهای جهانی شد. فورد اولین کسی بود که خط تولید به مفهوم مدرن را بنیانگذاری کرد و بسیاری از این بابت برخورد او را با انسان‌ها ابزاری توصیف می‌کردند.
  • زیگموند فروید، روانشناس معروف. به نقل از کتاب، «حضرت فورد موقع صحبت از روانشناسی به دلایل نامعلومی خود را حضرت فروید می‌نامید».
  • مسیح، عیسی ناصری پیامبر دین مسیحیت. در کتاب بسیاری گفته‌های منسوب به وی در اناجیل از زبان فورد گفته می‌شوند. مثلاً: «کودکان را بگذارید.»
  • ایوان پتروویچ پاولوف، روانشناس پیشرو روسی که به خاطر تحقیقاتش در زمینهٔ شرطی‌سازی شهرت جهانی دارد.
  • ویلیام شکسپیر، که نوشته‌هایش وجود جان را به شوق می‌آورد.
  • توماس مالتوس، اقتصاددان مشهور به خاطر نظریهٔ تغذیه و جمعیت. تکنیک‌های ضد بارداری در کتاب به نام او خوانده می‌شوند.

[ویرایش] پانویس

^  مقدمهٔ ترجمهٔ فارسی کتاب.

[ویرایش] منابع

  • هاکسلی، آلدوس. دنیای قشنگ نو. ترجمهٔ سعید حمیدیان. ویراستهٔ صالح حسینی. چاپ سوم، ۱۳۷۸، تهران:انتشارات نیلوفر.
  • هاکسلی، آلدوس. نگاهی دوباره از دنیای قشنگ نو. ترجمهٔ ابوالقاسم جزایری، نشر سپهر.

[ویرایش] پیوند به بیرون

متن کامل کتاب به زبان انگلیسی

این نوشتار سبک علمی-تخیلی، ناقص است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.