تاریخ و آگاهی طبقاتی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
تاریخ و آگاهی طبقاتی
تاریخ و آگاهی طبقاتی شاید قویترین بیان فلسفی در میان شورش عامی که علیه شکل غالب مارکسیسم در انترناسیونال دوم (۱۸۸۹-۱۹۱۴) صورت گرفته بود، باشد. آنتونیو گرامشی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را «انقلابی علیه سرمایه» نامید. پیروزی انقلاب سوسیالیست در یک کشور عفب مانده، درستآیینی مارکسیسمی را که توسط نظریهپردازانی چون کارل کائوتوسکی و جورج پلخانوف طراحی شده بود واژگون ساخت. بر اساس نظر این تئوریسینها، تاریخ مبتنی بر ضرورت طبیعی خود طبق قوانین اقتصادی جبری پیشرفت میکند. لوکاچ و گرامشی هر دو تحت تأثیر جورج سورل قرار داشتند که معتقد بود انقلاب، عملی بر اساس اراده جمعی است. لوکاچ تلاش کرد مارکسیسم بیقید سورل را بر حسب اصطلاحات سازگار با آن مفهوم از انقلاب مجدداً طراحی کند. این امر در اولین گام شامل معرفی درستآیینی در روش بود. مارکسیسم نمیبایستی با هیچیک از قضایای تئوریک خاص برابر گرفته شود، حتی این ادعا که تولید، زندگی اجتماعی را به بنیادهایش مجهز میکند. لوکاچ تا بهحدی جلو رفت که بیان داشت:«اگر تحقیقات جدید به فرض نادرستی تکتک احکام مارکس را ثابت کرده باشد» صحت خود مارکسیسم خدشهدار نمیشود.
بر اساس نظر لوکاچ این صورت متمایز روش مارکسیستی عناصر گوناگون زندگی اجتماعی را نه چونان بخشهای جدا از هم بلکه به مثابه یک کلیت واحد درک میکند«. برتری مقوله کلیت، حاوی اصل انقلاب در علم است.» (۱۹۲۳:۲۷) این سخن بیان متفاوتی از این گفته هگل است که «حقیقت همان کلیت است». لوکاچ بعدها این نظر را از هگل گرفت که تنها در صورتی شناخت کلیت ممکن میشود که ذهن و عین معرفت یگانه باشند «آگاهی در اینجا، معرفت به یک شیئ بیرونی نیست بلکه خودآگاهی عین است»(۱۹۲۳:۱۷۸) بنابراین «واقعیت تنها به صورت کلیت قابل درک و فهم است و تنها ذهنی که خود یک کلیت است قادر به چنین درکی است»(۱۹۲۳:۳۹) لوکاچ با جذب هگل پایهٔ نقد اندیشه و جامعه بورژوازی را ریخت که مضمون اصلی مقاله مرکزی «تاریخ و آگاهی طبقاتی» را تشکیل میدهد: شیئوارگی و آگاهی پرولتاریا. سرمایهداری دقیقاً صورتی از جامعه است که به گونهای عمل میکند که گویی یک کلیت نیست. لوکاچ با اخذ و وارد کردن نظرات وبر و زیمل به درون یک چارچوب مارکسیستی، جامعهای را توصیف میکند که در آن کمیت بطور متزاید کیفیت را کنار میزند و عقلانیت ابزاری در آن حکمرانی میکند: وجوه فردی زندگی اجتماعی ممکن است مدرنیزه شود و تحت تأثیر روندهای بوروکراتیک قرار گیرد، اما روابطی که اینها را به یکدیگر درون یک کلیت پیوند میدهد درک نمیشود. اما در حالیکه وبر این فرایند عقلانی شدن را به مثابه یک پیامد ناگزیر غلبه مدرنیته میدید، لوکاچ آن را به عنوان شکلی توسعهیافته از آنچه مارکس در «سرمایه» بتانگاری کالایی مینامد،بررسی میکند. مارکس مدعی است که روابط در نظام سرمایهداری، روابط اجتماعی میان انسانها به شکل روابط میان اشیاء درمیآیند. مبادله کالا درقواعد بازاری زندگی مردم، قیمتی بر روی نیروی کار میگذارد و در بحران اقتصادی محتملاً آنها را به بیکاری و فقر محکوم میکند. لوکاچ این ایده را میگیرد و آن را به مفهوم فرایند «شیئ وارگی» ارتقاءمیدهد تا بدین ترتیب کلیت را به درون زندگی اجتماعی انسانها وارد کند. به اعتقاد او حتی پیشرفتهترین صور فلسفه مدرن از دکارت تا کانت، داغ بتانگاری کالایی را بر پیشانی دارند، مخصوصاً بهخاطر ناتوانیشان در درک جامعه به عنوان یک کلیت. هگل به تنهایی تشخیص داد کلیت اجتماعی تنها بهوسیله یک ذهن کلّی قابل فهم است، ولی این اندیشه را در صورتی رمزگونه از مفهوم «روح مطلق» بیان کرد. راه حل لوکاچ برای آنچه «تناقض اندیشه بورژوازی» میخواند این است که یک بار دیگر از «سرمایه» مارکس استفاده شود. بر اساس اندیشه مارکس، استثمار سرمایهداری مبتنی بر دگرگونی نیروی کار یا توانایی کار، به کالایی است که در بازار خرید و فروش میشود. از نظر مارکس سود اصلی این سلسله رویدادها در شیوهای قرار دارد که این سود را ممکن میسازد که به اعتقاد او همان استخراج ارزش مازاد از کارگر است. این مسأله برای لوکاچ از اهمیت اساسی برخودار است؛ چرا که کارگران، یعنی توده انسانها به اشیاء قابل فروش بدل میشوند. اما چون استثماری که صورت میگیرد لازمه تشکیل کامل شبکه روابط کالایی است که جامعه سرمایهداری را تشکیل میدهد، کارگر محور این جامعه است. بنابراین به اعتقاد لوکاچ تنها طبقه کارگر است که در موقعیتی قرار دارد که میتواند جامعه سرمایهداری را به مثابه یک کل درک کند. چون کارگر تنها وقتی میتواند از وجود خود آگاه شود که به خود به عنوان یک کالا آگاه شود «بنابراین آگاهی او، خودآگاهی کالاست» یا به عبارت دیگر این خودآگاهی و خود ظاهرسازی جامعه سرمایهداریئی است که بر مبنای تولید و مبادله کالا استوار شده است"(۱۹۲۳:۱۶۸)
بنابراین پرولتاریا آن ذهن کلی است که نیازمند درک جامعه به مثابه یک کلیت است، چون شناخت جایگاه خود، شناخت به مجموعه روابطی را دربر دارد که او به عنوان یک کالای مطلق، منبع آن است. بنابراین او همان «ذهن- عین یگانه فرایند اجتماعی و تاریخی تکامل است» بعلاوه این همان جایگاه ممتاز طبقه کارگر است که ماتریالیسم تاریخی را امکانپذیر میسازد. مارکس و اخلافاش بطور نظری خودآگاهی پرولتاریا را مفصلاً بیان کردهاند. آنها علیرغم اینکه عموماً خود کارگر نبودهاند قادر به چنین کاری گشتهاند زیرا این خودآگاهی مبتنی بر موقعیت عینی پرولتاریا در جامعه سرمایهداری است «اساساً میان آگاهی طبقاتیئی که بر اساس این موقعیت میتوان به کارگران نسبت داد و عقاید و علایق واقعی آنها، فرق است. بعلاوه فرایندی که از طریق آن کارگران از موقعیت واقعی خود در جامعه آگاه میشوند اساساً فرایندی ذهنی و فکری است. به هر حال» آگاهی پرولتاریا بایستی عملی شود«(۱۹۲۳:۱۷۸) لوکاچ معتقد است این امر تا حدی بدان خاطر است که کارگرانی که خودآگاه میشوند دارای آگاهی عملی خواهند بود:»عمل آگاهی، صورت عینی موضوع خود را دگرگون میسازد"(۱۹۲۳:۱۷۸) و همزمان، فرایند واقعی تضاد طبقاتی که در آن کارگران مجبور به رویارویی با شرایط اقتصادیشان هستند، آگاهی آنان را دگرگون میکند. بدینگونه ساختارهای شیئگونه شده جامعه سرمایهداری درهم خواهد شکست. تاریخ و آگاهی طبقاتی مسلماً یک شاهکار فلسفی است. لوکاچ ماهرانه با استفاده از ایدهآلیزم کلاسیک آلمان و آثار مارکس صورتی از مارکسیسم ارائه میدهد که اساساً یک نظریه عاملیت انقلابی است. به هر حال به سادگی میتوان دید که چرا مارکسیستهای بعدی، نظیر مکتب فرانکفورت بیشتر تحت تأثیر شیئوارگی لوکاچ بودهاند تا نظریه آگاهی طبقاتی او. لوکاچ بعدها این کتا ب را تلاش برای «بیرونیساختن هگل از هگل»به وسیله پرولتاریا به عنوان شکل جامعهشناختی روح مطلق نامید.
منابع:
۱- Collinicos،Alex،george lukacs،from routledge encyclopedia of philosophy
۲- lukacs،george،Geschichte und klassenbewusstsein،Berlin،malik-verlag،۱۹۲۳؛ trans. R.Livingston، History and class consciousness،merlin،London،۱۹۷۱ from routledge encyclopedia of philosophy
برای مطالعه بیشتر:
۱- encyclopedia of Britanica
۲- لوکاچ، جرج،تاریخ و آگاهی طبقاتی، ترجمه پوینده، محمدجعفر،تهران،انتشارات تجربه،۱۳۷۸
۳- پارکینسون،جی، لوکاچ و جامعهشناسی ادبیات،ترجمه لاجوردی، هاله، مجله ارغنون، شمارههای ۹ و ۱۰
۴- سایت اینترنتی مانیها، http://www.maniha.com/keyvan.lokach.htm