کاربر:Vasheghani- ramezanali

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.


Where is Vasheghan ? somewhere is , it is a nice place .!!

Written by: Ramezan Ali Vasheghani Farahani - Ralivasheghani@yahoo.com Ou est vashéghan ? à n ' importe quelle place qu' il se trouve , c'est un lieu très agréable , plein de la culture , de la simplicité et marquant des mémoires inoubliables .

Par : Ramezan Ali Vasheghani Farahani Ralivasheghani@yahoo.com

نوشته : رمضانعلی واشقانی فراهانی پژوهشگر مسایل بین الملل / دانشجوی دکتری زبان وادبیات فرانسه – واحد علوم وتحقیقات تهران Ralivasheghani@yahoo.com تلفن همراه  : 0912-1238069 - منزل 22738160


بسمه تعالی واشقان کجاست ؟ هرجاهست برای خیلی ها جای با صفایی است !!!

پیش گفتار: آنچه شما در زیر می خوانید نگاه من است به یک روستا در خطه فراهان ازتوابع شهراراک (استان مرکزی ). نگاهی که صرفا خلاصه ای از یک جامعه شناس روستایی است وفقط وفقط به نشانه ادای دین به سرزمینی که مهد فرهنگ وخاستگاه مردان بزرگی درعرصه فرهنگ وهنروعلم وسواد درکشورعزیزمان ایران است ؛ نگاشته شده است. می دانم کامل نیست وکم نیستند آنهایی که بهترازمن رازهای این خطه را می شناسند وبا مهد مادریشان نجوای عاشقانه داشته اند وبدان مهروزیده اند وبهترازمن خواهند توانست حق مطلب را ادا کنند .ولی گفتم من هم به نوبه خود درآغازاین معرفی کاری کرده باشم . تا زبر خــــاکی ای درخت تنومنــــــد مگسل از این آب وخاک ریشه وپیوند

میدانم واشقان امروز هم مانند خیلی دیگر از روستا های ما با سختی های متعدد دست به گریبان است ولی چون به خود قول داده ام ؛ پس تلخ ننویسم وجز به زیبایی ها نیندنیشم. شاید خیلی ها در مورد محتوای این نوشتار نظر دیگری داشته باشند ولی من هم تلاش کرده ام جز به حقیقت ننویسم و از واقعیت های موجود زیاد دور نشوم . به این امید که مورد توجه و قبول اهل تحقیق ومعرفت واقع افتد . اگر اسمی از قلم افتاده است بر من خواهید بخشید و تلاش کنید آنرا کامل کنید . امید وارم ارباب معرفت این اجازه را به من بدهند و همین گونه از من قبول کنند. تا بهتربتوانیم بر حلقه عشق به این خطه بگردیم وازخود سخن نگوئیم.

اصل قضیه :

ازدروازه فراهان اراک که به طرف شمال خارج شوید ونیم ساعتی درپهن دشت فراهان با سرعت معمولی برانید به فرمهین می رسید . بعد باید جاده مجد آباد را طی کنید وسپس مسیرروستای درمنک و بعد ماستر را . بیرون از ماستربعداز یک سربالایی تند که الان شیبش را کمتر کرده اند واشقان ازدور معلوم میشود. در متون تاریخی آمده است که منطقه ماستر برای خود مرکز پادشاهی بوده است و من چون اطلاعات دقیقی ازاین مسئله ندارم به همین مقدار بسنده می کنم . بعد ازسربالایی به مزرعه شریف آباد می رسیم که با روستای خسروان فاصله چندانی ندارد وازکنارناهارگاه معروفش با آن درخت گردوی بلند قامت واشقان را می بینید که در دامنه تپه های منتهی به کوه مرجان ( که به آن مرجن هم می گویند ) قراردارد. به همت جهاد گران سازندگی وخود یاری های مردمی جاده منتهی به روستا چند سال پیش آسفالت شد وازبرق ومخابرات ومرکز بهداشت وشواری شهرومدرسه ودبیرستان هم درآن خبری هست ولی اسراراین روستا را باید در دیگر جاهای آن جستجو کرد . درمعنی کلمه واشقان معانی متفاوتی داده شده اند. بعضی آنرا آشیانه عقاب وبعضی مهد عاشقان معنی کرده اند. بررسی های من تا کنون به معنی دقیقی از این کلمه نرسیده اند . هرچه باشد طبیعت جذاب و متنوع ؛ آب وهوای خنک و زمستان سرد واشقان خاصیتی فراموش نشدنی به این سرزمین داده است . گویش محلی مردم « خلجی » نام دارد که تا حدودی به ترکی شبیه است وبه همین خاطر خیلی ازواشقانی ها با اهالی روستاهای ترک زبان اطراف براحتی ارتباط برقرارکرده وبا درک متقابل از یکدیگر بین شان صمیمیت ومحبت وجود داشته است . این ارتباطات عاطفی باروستاهای مجاورهمچون « قرمز چشمه » ؛ « فشک »؛ «خسروان » ؛« ماستر» و«نقوسان » و « کرد آباد » و غیره باعث شده است که ازدواج هایی بین واشقانی ها واهالی این روستاها صورت گیرد وبه تبادلات فرهنگی اجتماعی واقتصادی بین روستا های محل غنایی خاص ببخشد. به خاطرهمین ارتباطات بسیاری ازمردم قدیم واشقان با اهالی دیگر روستا ها معاملات تهاتری انجام می داده اند. درآن زمانها تبادل گندم ؛ جو؛ عدس ؛ نخود ؛ لبنیات و روغن محلی ؛ احشام ؛ فرش و گلیم های دست باف وجاجیم با روستا های مجاورازرونق بسیار خوبی برخوردار بوده است . تا چند سال پیش مردم دراولین روزتابستان با گذرازدره ها ومناطق کوهستانی فیمابین و با کمک الاغ و قاطر به روستای « شاهواروق » می رفتند وضمن زیارت درزیارتگاهی که درآنجا بود؛ازبازار محلی ؛ بعضی وسایل مورد نیاز خود را تامین می کردند . زندگی مردم پرازقصه ها واسطوره های کهنی است که هنوز رگه هایی ازآنها گرمی بخش شب نشینی های مردم این روستاست.این داستانها درشب نشینی ها ومعمولا بهنگام خوردن کشمش ؛ نخود چی ویا هرچه که خود درسنت محل بدان « شب چره » می گویند با آب وتاب تمام تعریف می شوند. قسمت زیادی ازداستانها به درگیری های مردم با سارقین احشام ؛ زدوخورد با باجگیران دولتی ؛ مباشرین خانها وارباب های قدیم ؛ بزرگی عروسی ها ویا قدرت کارکردن افراد درجوانی شان بر میگردد که گاهی نیزبا چاشنی مبالغه های پراکنده همراه می شود. شهررفته هاهم هرازگاه با تلنگری به خاطرات قدیم خود شیرینی این یادگارهار را در ذهن مرورمی کنند. آب وهوای واشقان درزمستان سرد وخشک است واین سرمابعضی اوقات حتی تا اوایل تابستان هم حس می شود. من بارها شاهد بوده ام که تااول تابستان هم مادر بزرگ خودم کرسی اش براه بوده وآدم ازنشستن زیر کرسی لذتی عمیق احساس می کند. ازاوایل پاییزهم دوباره بساط کرسی براه است . مثل خیلی از روستا های ایران که بسیارخود کفا بودند؛در واشقان قدیم نیز؛ بیشتر سوخت کرسی ها را هیزم و چیزی به اسم « یاپ مو » تشکیل میداد که این آخری را ازمخلوط پهن یا همان تپاله گاو و گوسفندها درست می کردند وامروزه باورود کرسی های برقی وبخاری های گازی و دیگروسایل گرم کننده به زندگی مردم ؛ هنوز هم استفاده ازسوخت های قدیمی مرسوم است ولی به گستردگی سابق نیست چون دشوار است . اندازه « یاپ مو» ها بسته به سلیقه سازنده دارد ولی معمولا بیضوی شکل و شبیه لاک لاک پشت ولی تو پر ساخته می شدند. هرچه موقع سوختن بوی ناخوشایندی دارد ولی گرمای آن فوق العاده است !!! و تا مدتها کرسی را گرم نگه می دارد . فصل بهارکه تمام می شد خیلی ازحیاط خانه ها ؛ کناره های دیوارها و یا زمین های خالی اطراف خانه ها را می دیدید که « یاپ مو » ها را درکنارآن ردیف زده اند تا خشک شوند. زیرشان هم معمولا کاه میریختند تا بعد از خشک شدن بهتر از زمین جدا شوند . در واشقان قریب به اتفاق خانه ها دردامنه آفتاب رو ساخته شده اند و همین باعث شده است که درایام سرد ؛ آفتاب نشینی مردم درکنار دیوارهای منازل ویا مهتابی های رو به آفتاب بسیار دلچسب ومرسوم باشد . ازسمت غرب که به واشقان نگاه کنی درختان گردوی سترگی که در حاشیه رودخانه خشکی که در پایین ترین قسمت روستاقرار دارد و ازکنار مدرسه قدیمی و غسالخانه نوساز می گذردخود نمایی می کنند. چندین درخت رشید صنوبرنیزلابلای خانه ها وباغها سرک می کشند و نمای روستا را ازیکنواختی در میاورند. ضمن اینکه درست در پشت سر روستا دو کوه سیاه رنگ که رنگ سیاه خاکشان وجه تسمیه آنها است قامت برافراشته اند . مقصودم قره تپه ( تپه سیاه ) کوچک وبزرگ است که معمولا ایام بهار و بخصوص روز سیزده بدرمحل گشت وگذارجوانهای بااحساس وپرشورهیجان روستا وواشقانی هایی است که از تهران واراک و یا حومه این شهرها به آنجا آمده اند. خانه های واشقان به جزاینهایی که درده پانزده سال اخیرساخته شده اند بیشترازجنس گل رس هستند واگرچه بعضی هاشان دروضعیتی غمبار رو به ویرانی اند ولی هنوز خوب مانده اند. پایه های محکم این خانه های خشت وگلی سالها ضربات بی مهابای باد وباران و کولاک های زمستانی را بجان خریده وپایدارمانده اند ولی من فکر می کنم بی مهری آدمها بیشربرجراحت دل این دیوار هااثرکرده وآنها را تخریب کرده اند. آنهایی که سالهاست بی خبراز آب و ریشه شان راهی شهرهاشده اند وکمترهم وقت می کنند مظاهر شهری را کنار گذاشته وبی کلاسی کنند وبه روستا بیایند. شایدهم دوست ندارند دهاتی خطابشان کنند !!! شاید هم قفل وزنجیرهای شهر دیگر اجازه نمی دهد آد مها صفای روستا را باحقه ها وفریب شهرعوض کنند . هر چه هست نمی دانم وشاید من هم خودم ازاین آدمها باشم .!!!! باوجود آهنی شدن درب ورودی خانه ها دراین چند سال اخیر، هنوزخیلی ازخانه ها با همان کلون های چوبی و کوبه های فلزی باز وبسته می شوند وبه محض ورود باسکوهایی مواجه می شویم که دروسط آنها تنورهایی برای پخت وپزنان تعبیه شده اند ودربهار و تابستان مسکن اصلی ساکنین است .درقدیم بیشترکلاس های مکتب خانه ها دراین سکوها برگذار می شد . این سکوها محل هایی بوده اند که اکنون در تهران به اندازه ششصد خانوار تربیت شده اند که بیشترشان توسط یکی از میرزا های معروف بنام مرحوم میرزا عباس واشقانی تربیت شده اند که به این آب وخاک و میهمن عزیزمان جمهوری اسلامی ایران خدمت می کنند . در حیاط خانه ها قسمتی هست که به آن « حصارک » می گویند ودرایام گرمتر سال محل نگهداری گوسفند وگاوها است و معمولا هم کمی آن طرف تر ازآن توالت های روبازو یا سقف دار بدون در قرار داشت !!! . البته این اواخر به خاطر پیشرفت های بهداشتی استفاده از این توالت های رو باز ( اوپن  !!! ) کمتر شده است ولی هنوز در برخی خانه ها دیده می شوند. معماری روستا ازنظم خاصی تبعیت نمی کند وهمین عامل باعث شده است کوچه های واشقان پر ازپیچ وخم باشند که درزمستان پر ازبرف روفته ازبامها شوند وگذرازآنها دشوار شود. در سالهای اخیر خیلی از تهران واراک و کرج نشین ها و بطور کلی آنهایی که به شهر های بزرگ رفته اند مازاد در آمد های خود را در واشقان سرمایه گذاری کرده وبا نظم بخشیدن به خانه ها ومعماری آنها از تخریب وطن شان جلو گیری کرده اند که این کار بسیار قابل تحسین است . اگرچه ازنظرجغرافیایی واشقانی وسعت زیادی ندارد ولی برای تسهیل درتمایز مکانها واشقان به چند محله تقسیم شده است که مهمترین محله ها را محله بالا ( ای سه ) ؛ محله پایین ؛ محله گلان ( محله گلها ) و پشت قلعه ( قلا هارتی ) تشکیل میدهد . واشقان در ساختار معماری روستایی خود سه کوچه عمودی وچهار کوچه افقی بزرگ دارد که خانه ها درکنار آنها ردیف شده اند . بعضی منازل از دو طرف به دو کوچه باز می شوند. بخاطر تنگ و ناصاف بودن شان ؛وقرار داشتن کوچه ها در شیب رو به افزایش روستا ؛ کوچه های عمودی تقریبا غیرماشین رو و کوچه های افقی نیزتاحدودی برای اتومبیل های کوچک قابل تردد هستند . آنهایی که بضاعتشان اجازه میداده است خانه های آجری جدید سازدرواشقان را رونق داده اند وبعضی هم مدرنیته رابا سنت قدیم تلفیق وقسمت های خراب شده را با همان بافت قدیمی وصله کرده اند که دیدنی است . بیشترخانه ها دو طبقه اند وبی اغراق می توان گفت که هیچ خانه ای نیست که بیشترازدوطبقه داشته باشد . به اتاق هایی که برای مواقع خاص ( ! ) و یا مهمان ها اختصاص یافته اند بالا خانه گفته می شود که معمولا با فرش وگلیم های دست باف ودرشت فرش شده اند. بالاخانه ها جاهای دنجی محسوب می شوند. گاهی عکس هایی اززمان جوانی پدربزرگ ها بردیوارشان پیدا میشود. پرده هایی قشنگی منقش به بته جقه وگلهای سرخ و یا رنگهای تند دارند و بیشترازجنس پنبه ویا چیت هستند. در طاقچه هایشان هم بعضا کتابهای قرآن ونصاب الصبیان و یا نسخه های چاپ سنگی دیوان اشعار پیدا میشود . دربعضی ازاین بالاخانه ها جاجیم ویا فرش های دست بافی یافت می شوند که درنوع خود بی نظیرند ومادربزرگها با وسواس خاصی با آنها زندگی کرده وازآنهامراقبت می کنند. استفاده ازورق های شیروانی نیزدرخانه هایی که صاحبانشان وقت برف روبی های طاقت فرسای زمستان را ندارند روبه گسترش است ولی هنوزکم نیستند خانه هایی که سقف هایشان را با تیرهای چوبی درختان صنوبر؛ بید وشاخه های آن پوشانده است. با اینکه دیوارداخلی اتاق های نشیمن خانه ها تقریبا هرسال با پودرسفیدی که همان خاک سفید محلی است و دارای معدن است .


خانه ها از داخل بسیاردیدنی است. بعضی هایشان اینقدر دود خرده وسیاه هستند که حدوخساب ندارد . درفاصله یک تا یک مترونیمی دیوارداخلی بعضی ازاتاقهای درونی و خنک منازل صندوقهایی با درب .کلونهای کوچک چوبی دیده می شودکه درقدیم ازآنها به عنوان یخچال استفاده میشده وهنوز هم ماست وسر شیرولبنیات خانواده را درآنها نگهداری می کنند. سوراخ هایی به طرف بیرون ، هوای تازه را بدرون این محفظه های هاکه به گویش واشقانی بدان « پکک » ( pa kak ) می گویند هدایت می کند وکار تهویه هوا را انجام می دهند . دراتاقهای اندورنی که محل نگهداری وسایل محسوب می شوند بسته به حرفه پدر خانواده چیزهای عجیب وغریب فراوانی یافت می شود !!! . ازظرفهای مسی وقابلمه های رویی گرفته تا سینی های مجمعی بزرگ وکوچک وطناب های متعلق به پنجاه سال پیش !!. و پی سوزهای قدیم که به عنوان چراغ استفاده می شده است و اکنون به نوع خود عتقیه محسوب می شوند. خورجین های دستباف وگونی های گندم وجو وچرخ های نخ ریسی قدیمی و دوکهای مربوطه ؛ وسایل جدا نشدنی این خانه ها هستند . در برخی از خانه ها هم دستاس های سنگی که به عنوان اسیاب از آن استفاده میشده است هنوز موجود است . روی رفها وطاقچه های اتاق ها هم وسایل ریزودرشتی یافت می شوند که به امید بکارآمدن درروزی لای درزخشت ها چپانده شده اند . دارهای گرد وغبار گرفته قالی ؛ انواع داس ؛ شانه های قالی بافی ؛ اره ؛ الک های آرد ؛ لاجین های کشک سابی وچراغ های لمپا از دیگروسایل موجود در قریب به اتفاق این اندرونی ها هستند که واقعا دیدنی هستند ودر نوع خود عتیقه محسوب میشوند و ساکنان قدیمی هم قصد دل کندن از آنها را ندارند !!. هرکسی سعی کرده است خرمن محصولاتش رادرنزدیک ترین محل به خانه بسازد.

طبیعت واشقان :

دراطراف واشقان مزرعه های متعددی وجود داردکه بیشتروقت مردم صرف کشاورزی در این مزارع می شود . کشت گندم وجو وسیب زمینی ولوبیا ونخود وعدس مهمترین فعالیت کشاروزی مردم است که با انگور و بادام وگردو و سیب وبعضی میوه ها از این قبیل تکمیل می شود . هریک از مزرعه های واشقان نامی جدا گانه دارند و در مقایسه با روستا های اطراف ؛ واشقان از بیشترین تعدد مزارع برخوردار است که مهمترین مزرعه های این روستا عبارتند از : دهلق پایین (سفلی ) ؛ دهلق بالا ( علیا ) ؛ ترمن چای ( رودخانه آسیاب ) ؛ کهریزک ؛ دستگرده ؛ کی روان ؛ شریف آباد ؛ میان بولاغ ؛ تیوردی ؛ نظرگاه ؛ قوچاغ ؛ مار گیلان ؛ گولان ( گلها ) وغیره . هر یک از این مزارع دارای چشمه ها وقناتهای بزرگ وکوچکی هستند که بسته به میزان بارندگی سالا نه ؛ آب مورد نیاز کشاورزی را تامین می کنند . به غیرازاین مزارع ؛ زمین های دیگری هم توسط واشقانی ها مورد استفاده کشت دیم قرار می گیرند که بسیار وسیع اند. خاک غنی وحاصل خیز بعضی ازاین مزارع باعث کشت محصولاتی شده است که ازنظرطعم درنوع خودبی نظیرند که برای نمونه می توان به لوبیای زرد رنگ و یا لوبیای سرخ دهلق پایین اشاره کرد . در فصل بهار درغتچه های بادام با گلهای بسیار زیبایی مزین می شوند که چنین شاهکاری فقط به دست خالق هستی ممکن است وانسان با دیدنشان غرق درنشاط می شود. اگربه این سمفونی دلنواز صدای جویبارهای اطراف ؛ چهچه های بلبلان وپرندگان خوش آواز و ترنم روح بخش باد بهاری را بیافزائیم هیچ نمی ماند جزاینکه بی اختیار زبان به تسبیح خالق بی همتا بگشائیم و سجده شکر بجای آوریم .

فرهنگ وسنت های مردم واشقان : واشقانی ها طبیعتا مردمی فرهنگ دوست واهل معنی هستند وکمتر واشقانی را می یابید که از خط وسواد ادبی بی بهره باشد. خیلی هاشان با شعر و خط و زیبا نویسی وهنرو ادبیات الفتی دیرینه دارند و بقول معروف این استعداد در خونشان است . دوات وقلم بطور سنتی درخیلی از خانهایشان پیدا میشود وسری به انجمن خوشنویسان ایران که بزنید کم نیستند واشقانی هایی که در شعبه های اراک وتهران وقم وکرج و تفرش وآشتیان به ترویج هنر خوشنویسی اهتمام فراوان داشته وبه ترقی این هنر کمک های شایان کرده اند وبا تحریر وکتابت آثار ادبی ومذهبی به غنای فرهنگ ایران زمین افزوده اند. اکثرواشقانی ها ازکودکی وازهمان زمان مکتب خانه با خط و کتابت آشنا هستند وحتی آنها هم که فرصت تحصیلات آکادمیک نداشته اند خمیر مایه فرهنگ دروجوشان لبریزاست . این را به این خاطر می گویم که حتی کلام عامیانه مردم لبریزازدرس های تربیتی وگلچینی از مفاهیم گهرباراجتماعی است که گاه در قالب شعر وضرب المثل تجلی می یابند . حتی پیر زنها ؛تعداد زیادی ازابیات شعری بلدند که خیلی از درس خوانده های امروز را دچار حیرت می کند . درس خوانده های دانشگاهی شان هم که هریک درمحیط کاروزندگی اجتماعی خود خوش درخشیده و منشاء خدمات فراوانی بوده اند . کافی است هرساله نیم نگاهی به ناتیج پذیرفته شدگان دانشگاهی درمقاطع مختلف بیاندازید تا ببینید فرزندان ونوادگان این خطه چگونه در طریق علم آموزی وکسب معرفت های نوین به پیش می تازند . بی تردید این غنای روحی و معنوی جز به تلاش و پشتکار پدران ومادران زحمتکش درفراهم آوردن محیطی معنوی فراهم نیامده است .

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ورنه هر سنگ و گلی لوء لوء و مرجان نشود

بعضی از آداب وسنن واشقانی ها :

از جمله سنت های دیدنی مردم واشقان مراسم های عروسی وتعزیه است . ضمن اینکه مناسبت های دیگر همچون فوت افراد و یا قرآن خوانی دسته جمعی و غیره نیز هر یک به شیوه ای خاص برگزار میشوند . تعزیه خوانی ومراسم های عروسی که من قبلا درواشقان شاهد آن بودم هریک لطف وغنای خاص خود را داشته اند. البته بیشتر تعزیه خوانهای خوش صدای قدیمی به رحمت خدا رفته اند ولی هنوز هم این سنت ادامه دارد . تعزیه ها مثل خیلی از جاهای ایران برگزار می شوند و بسته به ماهیت مراسم واینکه تعزیه کدام یک ازاهل بیت عصمت وطهارت ( علیهم السلام اجمعین ) برگزار شود فرق می کند ولی بخاطر دل بستگی فراوان مردم ووجود ریشه های مذهبی قوی بین مردم واشقان؛ غالب مراسم ها با استقبال خوب مردم مواجه می شوند. مراسم های عروسی در روستا هم بسیار دیدنی هستند. بخصوص زمانی که عروس خانم را بعد از استحمام بخانه دادماد می برند و به نظر من یکی اززیبا ترین قسمت های عروسی است ( ! ) . دراین زمان که با سلام وصلوات فراوان وهیاهوی جمعیت وآمیخته به صدای موسیقی های محلی است زنهای خانواده نوعروس را پشت سر زن دیگری که آینه به دست دارد تا منزل دادماد همراهی می کنند در حالیکه سیلی از جمعیت زنان نیز بدنبالشان روان می شوند . درعبورازدرب منازل خیلی ها اسفند دود وبرای تازه عروس سعادت وخوشبختی آروز می کنند . بسیاری هم روی روسری توری ومعمولا قرمز رنگی که سر و صورت عروس خانم را پوشانده پول سنجاق می کنند . مردهای فامیل قبلا دا دماد را همراهی کرده اند وداماد وساقدوش هایش بر بالای پشت بام حجله و یا مهتابی که جلوی حجله قرار دارد در انتظار بسر میبرند. هوا مملواز بوی اسفند است و همه در شادی زاید الوصفی بسر می برند . میوه اناردراین میان نقش اساسی بازی می کند وحتی اگر فصل انار هم نباشد از زیر زمین هم که شده انار پیدا می کنند و میاورند . چون به هر قیمتی که شده باید گربه را دم در همین حجله بکشند . !!!! داستان ازاین قرار است که داماد وساقدوش هایش وفرد دیگری که مسئول این کاراست درپشت بام وبالای درحجله می ایستند .عروس خانم را در محل ورودی اتاق نگه می دارند . یک نفرازهمراهان داماد محتوی دستمال بزرگی که مخلوطی از نخودچی و سکه های برنجی ومقداری جو و نقل و نبات ا ست را بر سر عروس خانم خالی می کند . در این حین بعضی ها صلوات میفرستند وبعضی ها هم با سوت زدن وکف زدن عروس دادماد را تشویق می کنند. دراین هنگام انار آب لمبو شده را به دادماد داده واز او می خواهند که از همان بالا نشانه گیری کرده وبر سر عروس خانم بزند !!! .بعضی ها دلرحم ترند ویواش می زنند ولی بعضی ها هم شیطنت کرده وبا قدرت تمام میزنند و البته بعضی ازهمراهان عروس پیش دستی کرده دست شانرا روی سر وی می گذارند واز شدت ضربه می کاهند. در مجموع همه بیشر دوست دارند که هدف گیری درست باشد . انارکه به هدف خورد وبرسرعروس متلاشی شد جنب وجوش مردم وشور وهیجانشان بیشتر می شود . چون موقع اقدام دیگری است. دویا سه جعبه میوه که معمولا سیب وپرتقال است از قبل روی بام آماده کرده اند وهمراهان داماد را با پرتاب کردن این میوه ها بین مردم آنها را تقسیم می کنند. یکی از مردانی که بسیار خبره این کار درویش علی است که سالهاست محور و مراسم گردان اکثر مراسم های شادی وعزای واشقانی ها است . تقسیم این میوه ها به عهده درویش علی است . مردم در کوچه ها وبام منازل اطراف تماشاگر مراسم اند. همه تلاش می کنند به هر قیمتی شده یکی از این میوه ها را در هوا بگیرند که در این میان گاه تلاش چند نفر برای قاپیدن یک سیب و یا پرتقال دیدنی است . من خودم ندیده ام ولی میگویند بوده اند افرادی که در حین تلاش برای گرفتن میوه های چرخان در هوا هیجانی شده و محل ایستادن خود را فراموش کرده واز پشت بامها و یا از روی دیوار های به زمین سقوط کرده اند .!!!! البته چون به این میوه نگاهی مقدس واحترام آمیز دارند با تمام وجود سعی در گرفتن اش می کنند می توان به آنها حق داد که این چنین پر حررات در فکر خاطره ای خوش وبیاد ماندنی از این مراسم باشند. خاطرات بعضی عروسی های پر شوروحرارت واشقان که بعضا تا یک هفته ادامه داشته اند سالهای سال درخاطرات مردم باقی مانده ومرجع بسیاری ازتعریف کردن خاطرات قدیم هستند و راویان ؛ با هربار تعریف کردن آنها گویی دوباره مردم را به آن زمان برده وهمان شیرینی وخوشی ایام را زنده می کنند . در این لحظات ؛ حال و هوای مردمی که به تماشای این تئاتر سنتی مشغولند دیدنی است . به نظر من در فاصله ای که داماد انار بر سر عروس خانم میکوبد ومیوه ها را با آن روش خاص ( !!! ) توزیع می کنند مردم به هیچ نمی اندیشند جز به شادی مراسمی که برمحیط حکمفرماست و همه با غرق شدن در نشاط عروسی همه غم ها و توقعات و گفته های مگو را فراموش کرده و نشئه ای عمیق فرورفته اند . بعد ازتوزیع میوه بتدریج مردم پراکنده شده وبه سراغ زندگی روزمره خود می روند تا شب که برای مراسم شام عروسی شرکت میکنند وآنهم همراه با شور ونوای موسیقی سنتی وبعضا مدرن همراه است .

شعر : این شعر را دراردیبهشت سال 1373 و بعد از سفری دل انگیز و بیاد ماندنی سرودم ؛زمانی که صحراهای واشقان بدست خلاق بی همتای عالم به شکوه وزیبایی طبیعت بهاری مزین شده بود سرودم .

واشقان

واشقانم ! کوچه هایت بوی رویا می دهد دشتهایت بوی سبزه ؛ بوی گلها میدهد عطر جان افزای دشت و دامنت فصل بهار یادم از باد بهشت و حور و صهبا میدهد خانه هایت پر زعرفان ؛ دشت هایت پر نعیم آب سرد چشمه ات جانی مصفا میدهد من چه گویم از نسیم سرد صبحت کو همی لرزه هایی بر قفا؛ بر پیکر ما می دهد کوچه هایت پر ز پیچ و راههایت پر زخم گو ئیا یادم ز حل صد معما میدهد فصل نعمت ؛ بعد سالی کوشش ورنج معاش دشتهایت گوهرین رزق مطلا میدهد خط زیبا ؛ علم شیوا؛ هوش خوب کودکان هاتفم صد مژده از خوبی فردا میدهد عطر گرم گرده های تازه مادر بزرگ جانی از نو گوئیا بر پیکر ما میدهد واشقانا ! هر چه کوشم در رهت بسیار نیست چون گل پیروزی ات را ؛ همت ما میدهد


• تعزیه خوانان واشقان : مرحومان : • مشهدی علی آقا واشقانی فرزند محمد • رحمت الله واشقانی فراهانی ؛ • ملاحسین واشقانی فرزند فتح الله • حسن واشقانی فراهانی ( فرزند کربلایی قاسم ) در قید حیات : • سلیمان واشقانی فراهانی ( فرزند حسین قلی ) • علی اکبر واشقانی فراهانی ( فرزند محمد قاسم ) • رضا واشقانی فرزند کربلایی عبدالله • علی واشقانی فراهانی فرزند غلامحسین • حسن واشقانی فرهانی ( فرزند مرحوم مشهدی علی آقا ) • حاج محمد قربان واشقانی فراهانی ؛ ( فرزند کربلایی حسین ) وی ازسالها پیش مداحی اهل ابیت علیهم اسلام اجمعهین را هم انجام داده است و در کنار اشتغال در آموزش و پرورش شهرستان اراک و کار کشاورزی همزمان ؛ فرزندانی که همگی دارای سطوح بالای تحصیلات دانشگاهی در رشته های مختلف می باشند و منشاء خدمات فرهنگی متعدد فراوانی بود ه اند را تربیت نموده است . نامبرده هنوزهم دائما به عنوان مشاوری خیرخواه ؛ مورد مشورت مردم واشقان و فراهان قرار میگیرد.

• نقاشان وتذهیب کاران  : 1. خانم عالیه واشقانی فراهانی ( فرزند استاد زین العابدین – خوشنویس ) 2. خانمها فاطمه واعظم واشقانی فراهانی ( فرزندان رمضان عبدالله ( ام هانی ) ) ؛ نامبردگان فارغ التحصیل رشته نقاشی ایرانی و ازفعالان این رشته می باشند و آثاری ازایشان در نمایشگاههای مختلفی درایران وانگلستان وسوئد به نمایش درآمده است.

• واشقانی های معروف به میرزا :

در گذشته روستای واشقان به افرادی بر می خوریم که به دلیل برخورداری از سواد علمی و قرانی و تعلیم جوانان در مکتب خانه های گذشه ؛ به لقب « میرزا » معروف بوده و مورد ارجاع و مشورت مردمان قدیم در مسایل دینی ومذهبی قرار می گرفته اند. این افراد نقش بسیارمهمی در توسعه فرهنگ علمی ودینی بین مردم واشقان ایفا کرده اند و بسیاری از واشقانی های امروز خط زیبا و قریحه مذهبی ؛ادبی و فرهنگی خود را مدیون این « میرزا ها » هستند که از جمله این شخصیت ها می توان به افراد زیر اشاره کرد: ( ترتیب الفبایی ) : مرحومان میرزا ابوالفضل واشقانی فراهانی ؛ میرزا احمد واشقانی فراهانی ؛ میرزا ذبیح الله بگ واشقانی فراهانی ؛ میرزا عباس واشقانی فراهانی ؛ میرزا عبدالله واشقانی فراهانی ( یاد شان گرامی و راه شان پر رهرو باد ) . ازاین میان مرحوم میرزا عباس واشقانی فراهانی با بیش از 5 دهه مکتب داری وتعلیم ادبیات قرآنی وزبان عربی و همچنین خوشنویسی به سبکهای ثلث و نستعلیق و تعلیم آن به جوانان ونوجوانان واشقان ؛ چهره شاخصی محسوب می شده است بطوریکه بسیاری از واشقانی های میان سال امروز مکتب پر فیض و نورنامبرده را درک کرده اند .

• شعرای واشقان  : • مرحوم حمدالله واشقانی فراهانی • مرحوم محمد علی خان واشقانی فراهانی ؛ • مرحوم رحمت الله واشقانی فراهانی ، • مرحوم محمد علی واشقانی فراهانی ( متخلص به طوفان ) فرزند استاد فتحعلی واشقانی فراهانی که دررشته های حسابداری ؛ حقوق قضایی و همچنین ادبیات فارسی تحصیل نموده وآثاری از ایشان در کتب متعدد به چاپ رسیده است . آن مرحوم در سال 1377 بدنبال عرضه سکته قلبی به رحمت ایزدی پیوست . • هادی واشقانی فراهانی ( فرزند قنبر علی )

• شهدای واشقان  : 1. شهید ستواندوم خلیل الله واشقانی فراهانی ؛ فرند ابراهیم محل شهادت سوسنگرد 2. شهید بسیجی سیروس واشقانی فراهانی ؛ فرزند ابراهیم – محل شهادت بستان 3. جهادگرشهید علی واشقانی فراهانی ؛ فرزند اسدالله محل شهادت کرخه 4. شهید علی واشقانی فراهانی فرزند رمضان علی محل شهادت پیرانشهر 5. شهید سرهنگ علی واشقانی فراهانی ( خسروانی ) فرزند احمد علی محل شهادت جزایر مجنون 6. بسیجی شهید محمد واشقانی فراهانی فرزند عبدالله کریم محل شهادت خرمشهر 7. ؛ شهید داود واشقانی فراهانی ( معروف به پریزن ) محل شهادت جزایر مجنون 8. شهید عبدا لله واشقانی فراهانی فرزند کربلایی داود 9. شهید سرهنگ نیروهوایی محمد واشقانی فراهانی فرزند حاج باقر محل شهادت کوههای کرکس 10. ستواندوم حسین دادپی ( واشقانی فراهانی ) فرزند حسن محل شهادت کرخه نور 11. شهید عباس واشقانی فراهانی فرزند ذبیح الله محل شهادت فکه 12. شهید اسماعیل واشقانی فراهانی فرزند عزیر الله محل شهادت ماهوت عراق 13. شهید حسن شاد فر ( واشقانی فراهانی ) محل شهادت مسجد سلیمان 14. شهید رضا واشقانی فراهانی فرزند حاج محمد محل شهادت اروند رود 15. شهید حسین واشقانی فراهانی فرزند محمد نقی محل شهادت کرخه 16. شهید مفقود الاثر علی واشقانی فراهانی فرزند ابوالفضل محل شهادت جزیره مجنون

قالی بافی در واشقان :

در منزل هریکی از واشقانی ها که بروید  معمولا یک کار از دست بافته های قالی اجدادی شان را به یادگار نگهداشته اند. این کار از قدیم در میان مردم بسیار رایج بوده وقالی بافی  ، بیشتر وقت مردم را از پاییز به بعد که سرمای هوا  بالاجبار مردم را به درون خانه  می کشانده ؛ بخود اختصاص می داده است .  بافت زرنیم و میانه و کناره  منبعی برای درآمدهای مالی مردم هم به حساب می آمده است . امروزه بدلیل دشواری های موجود ؛ قالی بافی در واشقان  تا حدود زیادی  متوقف شده است .