بحث کاربر:Omega67s

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

همه چی به جز هیچی

دل من گم شده است واژه ها در نظرم گم شده اند

عشق هم پيدا نيست

يار هم گم شده است

و در اين وادي گم

قلب بيچاره ي من گم شده است

دل من غمگين است
لاله هم گريان است
چشمه ي اشك مرا پايان نيست
بغض سنگين مرا درمان نيست

خانه ي دل همه ويرانه شده

دل ويران مرا سامان نيست

دل من گم شده است

همه ي شادي من در دل غم گم شده است

دل من ...گم شده است

[ویرایش] يادم باشد

يادم باشد حرفی نزنم كه دلی بلرزد خطی ننويسم كه آزار دهد كسی را يادم باشد كه روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نيست يادم باشد جواب كين را با كمتر از مهر و جواب دو رنگی را با كمتر از صداقت ندهم يادم باشد بايد در برابر فريادها سكوت كنم و برای سياهی ها نور بپاشم يادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگيرم و از آسمان درسِ پـاك زيستن يادم باشد سنگ خيلی تنهاست... يادم باشد بايد با سنگ هم لطيف رفتار كنم مبادا دل تنگش بشكند يادم باشد براي درس گرفتن و درس دادن به دنيا آمده ام ... نه برای تكرار اشتباهات گذشتگان يادم باشد زندگي را دوست دارم يادم باشد هر گاه ارزش زندگی يادم رفت در چشمان حيوان بي زبانی كه به سوی قربانگاه مي رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پي ببرم يادم باشد مي توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی كه از سازش عشق مي بارد به اسرار عشق پي برد و زنده شد يادم باشد معجزه قاصدكها را باور داشته باشم يادم باشد گره تنهايی و دلتنگی هر كس فقط به دست دل خودش باز می شود يادم باشد هيچگاه لرزيدن دلم را پنهان نكنم تا تنها نمانم يادم باشد هيچگاه از راستي نترسم و نترسانم يادم باشد زنده ام