منصور حکمت

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

منصور حکمت (زاده ۱۳۳۰ - درگذشته ۱۳۸۱) متفکر، نظریه‌پرداز، و انقلابی مارکسیست و مبارز و فعال سیاسی کمونیست بود. او از مشهورترین متفکران کمونیست در تاریخ چپ ایران و عراق و بنیانگذار و رهبر سیاسی حزب کمونیست کارگری ایران و حزب کمونیست کارگری عراق، است. شهرت او بیشتر به علت ربع قرن مبارزه در احزاب مختلف در صحنهٔ سیاست ایران و ایجاد جریان جدیدی در چپ ایران نه فقط در مخالفت با رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی، بلکه تقریباً در نقد همهٔ جریان‌های چپ مرسوم آن روزگار در ایران و حتی در دنیا، است. او به جنبش‌های چپ مرسوم آن زمان، القابی چون کمونیسم بورژوایی، چپ سنتی و سوسیالیسم خلقی می‌داد و در ایران همه را جزو جنبش ملی اسلامی می‌دانست و نقد می‌کرد.

او همچنین به عنوان رهبر نظری و سیاسی و عملی حزب کمونیست کارگری ایران، به عنوان یکی از مشهورترین شخصیت‌های اپوزیسیون جمهوری اسلامی شناخته می‌شد.

پس از مرگ حکمت در حزبش انشعابی صورت داد و در حال حاضر هم رهبری کنونی حزب کمونیست کارگری و هم منشعبین از این حزب(حزب کمونیست کارگری ایران-حکمتیست) خود را دنباله روی راه منصور حکمت می‌دانند.

این انشعاب در حزب عراق هم بی تأثیر نبود و گروهی پس از طرفداری رهبری حزب کمونیست کارگری عراق از حزب حکمتیست (و در واقع روی گردانی اش از حککا) از این حزب جدا شدند و حزب کمونیست کارگری چپ عراق را تأسیس کردند. سر دسته این گروه عصام شکری از کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری عراق بود. امروز هر دوی این احزاب نیز خود را دنباله روی حکمت می دانند.[1]

فهرست مندرجات

[ویرایش] اسامی مختلف

منصور حکمت، در دوران فعالیت سیاسی اش با نامهای مختلفی فعالیت کرد.

نام واقعی منصور حکمت، ژوبین رازانی بود و هنوز خیلیها و منجمله همسرش، آذر ماجدی، از او با این نام یاد می‌کنند. اما او با نامهای متعدد دیگری فعالیت کرد و نهایتا نام منصور حکمت مشهورترین اسم او شد و اکثر آثارش را نیز به این نام منتشر کرده‌است.


[ویرایش] تولد و دوران کودکی و نوجوانی در ایران

ژوبین رازانی (نام واقعی منصور حکمت) در خرداد ۱۳۳۰ در تهران متولد شد و تحصیلات دورهٔ متوسطهٔ خود را در دبیرستان البرز تهران به پایان رساند. سپس عازم شیراز شد تا تحصیلات خود را در دانش گاه این شهر در رشتهٔ اقتصاد ادامه دهد.

او در دوران دبیرستان با ایرج آذرین، که بعدها به او و حزب کمونیست کارگری پیوست، اما در سال ۱۹۹۷، در مخالفت با او از این حزب کناره گیری کرد، و در دوران دانش گاه با کسانی چون مهدی میرشاه زاده، که بعدها از شاخص‌ترین چهره‌های اتحاد مبارزان کمونیست گشت و سرانجام در دههٔ ۶۰ اعدام شد، هم دوره و رفیق بود.

[ویرایش] تحصیل در انگلستان

او پس از گرفتن مدرک کارشناسی در رشتهٔ اقتصاد عازم انگلستان شد و در دانشگاه‌هایی چون دانشگاه کنت و «دانشگاه باث»، ادامهٔ تحصیل داد.

در میان کار، به علت دگرگون شدن اوضاع ایران و وقوع انقلاب، به ایران بازگشت و تحصیلات دانشگاهی را برای همیشه رها کرد.

[ویرایش] انقلاب سال ۱۳۵۷، آغاز زندگی سیاسی حکمت

بعد از بازگشت به ایران، او با جمعی از همفکرانش، هستهٔ سهند را تشکیل داد و چندی بعد، از دل آن، اتحاد مبارزان کمونیست را بنیان گذاشت. اتحاد مبارزان کمونیست (امک) که جریان فکری و سیاسی آن با نام مارکسیسم انقلابی مشهور شده بود، جریانی کاملاً جدید در چپ ایران به حساب می‌آمد و به زودی طرفداران خاص خود را بخصوص در بین بعضی از اعضای سازمان‌های چپ رادیکال آن موقع، هم چون سازمان پیکار، پیدا کرد.

اولین اثر منصور حکمت که به طور مشترک با حمید تقوایی، رهبر کنونی حزب کمونیست کارگری ایران، نگاشته شد، انقلاب ایران و نقش پرولتاریا:خطوط عمده نام دارد که به خوبی این جریان جدید را که بیشتر از دل کمونیسم غربی بیرون آمده‌است تا کمونیسمهای مرسوم در ایران، مشخص می‌کند.

حکمت خود را دنباله‌روی کارل مارکس، فردریک انگلس و ولادیمیر لنین می‌دانست و جنبش خود را، که به عقیدهٔ وی چیزی جز ادامهٔ همان جنبشی که مارکس و انگلس و لنین به آن تعلق داشتند، نبود، بعدها، کمونیسم کارگری نامید. این نام در تمایز از بقیهٔ جریان‌ها و جنبش‌هایی است که به زعم او «غیرکارگری» و «بورژوایی» بودند.

[ویرایش] تشکیل حزب کمونیست ایران

از آغاز کار، منصور حکمت بر ضرورت تشکل و فعالیت تاکید داشت و به این منظور بر تأسیس حزب کمونیست ایران پافشاری می‌کرد. او پس از نقد همهٔ تئوری‌هایی که تشکیل حزب کمونیست را به دلایل مختلف از جمله به علت عدم نزدیکی با طبقهٔ کارگر، (معروف به تئوری پیوند) رد می‌کردند، در صدد تأسیس حزب کمونیست ایران برآمد.

در این سالها، یکی از مهم‌ترین وقایع سیاسی تاریخ زندگی حکمت، اتفاق افتاد. کومه له(به کردی: جامعه)، سازمان زحمت‌کشان کردستان، که سازمانی عظیم و توده‌ای و مسلح در کردستان به حساب می‌آمد و بر بعضی از مناطق شمال کردستان حکومت می‌کرد، پس از خواندن برنامهٔ اتحاد مبارزان، به این تشکل پیوست. این در میان بهت و ناباوری اتحاد مبارزانی‌ها بود. گرچه این سازمان در این سال‌ها بسیار رشد کرده بود و صدها هستهٔ کارگری داشت، اما هنوز از نظر اندازه قابل مقایسه با سازمان عظیمی چون کومه له نبود.

بهرحال کومه له به اتحاد مبارزان کمونیست، که هم‌زمان با بقیهٔ سازمان‌های چپ، سال‌های بدی از کشتار و دستگیری‌های شدید توسط حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و نابودی حوزه‌ها و هسته‌های حزبی و کارگری را تجربه می‌کرد، پیوست و پس از چندی این دو، به همراه فراکسیون‌های «مارکسیسم انقلابی» و «اتحاد مبارزانی» در سازمان‌های مختلف، «حزب کمونیست ایران» را تشکیل دادند.

گفتنی است که در این دوران، حکمت با نام نادر بهنام یا «کاک نادر» فعالیت می‌کرد.


[ویرایش] تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران و مهاجرت به خارج از ایران

منصور حکمت، پس از درگیری‌هایی که با ناسیونالیسم جریان یافته در حزب کمونیست ایران داشت، در دههٔ هفتاد هجری شمسی، فراکسیون «کمونیسم کارگری» را در «حزب کمونیست ایران» تشکیل داد. همانطور که قبلاً اشاره شد، این نام نشان دهندهٔ تمایز او با جنبش‌های دیگری بود که خود را کمونیست می‌نامیدند، اما به زعم او «غیرکارگری» بودند. بعد از مدتی، حکمت، علیرغم این که فراکسیون او، بخش بسیار بزرگی از حزب کمونیست ایران را تشکیل می‌داد، از این حزب جدا شد و به هم راه جمع دیگری از هم‌فکرانش، «حزب کمونیست کارگری ایران» را بنیاد گذاشت.

با توجه به نفوذ عظیم جمهوری اسلامی در کردستان و از دست رفتن تقریباً تمامی مناطق آزادی که روزگاری کومه له بر آنها حکومت می‌کرد، حکمت مقدمات مهاجرت اکثر اعضا و فعالینش به خارج کشور را انجام داد و پایهٔ حزب تازه تأسیس خود را در خارج از کشور گذاشت.

این حزب، حزب کمونیست کارگری، معروف به حککا، که از آغاز مهر رهبری منصور حکمت را بر خود داشت، تلاش حکمت بود برای تأسیس حزبی خلاف جریان تاکنونی سیاست ایران؛ حزبی مدرن و نو.

حککا به زودی به یکی از جریانات مهم میان گروهان مخالف حکومت ایران تبدیل شد و هم زمان با جذب عضوهای بسیار، در داخل و خارج، مخالفان بسیاری هم پیدا کرد.

این حزب نه تنها با همهٔ جنبش چپ ایران تا امروز که حکمت یک بار (در کنگرهٔ سوم) آن را «بارگاه ابلهان» نامید، مخالف بود که در سطح دنیا هم با اکثر مرام‌های کمونیستی موجود مرزبندی داشت.

این حزب، در اوایل دههٔ ۹۰ و در اوج فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، و حملهٔ همهٔ متفکران و اقشار مختلف به کمونیسم، تشکیل شده بود و در سطح نظری، به یاری منصور حکمت، خط ویژه و تقریباً یکتایی را نمایندگی می‌کرد. در بخش «آرا و نظریات مختلف» به بخش‌هایی از این خط متفاوت اشاره می‌شود.

بهرحال، حککا، که منصور حکمت اصرار داشت باید از چیزی که او «گروه فشار» و «دستگاه تبلیغ و ترویج» می‌نامید به یک «حزب سیاسی» واقعی تبدیل شود و با گرفتن قدرت سیاسی در ایران، زندگی مردم را تغییر دهد، به طور تدریجی شهرت بیشتری یافت، به طوری که در کنگرهٔ سوم این حزب در سال ۲۰۰۱، منصور حکمت، سال مذکور را «سال حزب کمونیست کارگری» نامید. به این اعتبار که این حزب اتفاق جدیدی است که در صحنهٔ سیاست ایران رخ نموده‌است.

[ویرایش] سرطان و پایان زندگی

منصور حکمت به طوری بسیار ناگهانی و باور نکردنی برای دوستان و همرزمان بسیارش، در سال ۱۳۸۱ و در حالی که تنها ۵۳ سال داشت، به دلیل بیماری سرطان، در لندن و در کنار خانواده‌اش جان سپرد. پس از مرگ او حزب کمونیست کارگری رهبر، متفکر و نظریه‌پرداز خود را از دست داد.

مقبره‌ٔ او در گورستان‌های گیت لندن و در مقابل مقبرهٔ خانوادگی کارل مارکس، قرار دارد.

[ویرایش] حکمت، پس از مرگش

حزب کمونیست کارگری ایران، پس از مرگ حکمت، همچنان یکی از نیروهای اصلی صحنهٔ سیاست ایران باقی ماند. این حزب، همه جا، نام و خط منصور حکمت را خط و جریان خود اعلام کرد و در بالای تقریباً تمام نشریاتش عکسی از حکمت، همراه با یکی از گفتارهای او که به شعار حزب بدل شد، را جای داد. «اساس سوسیالیسم انسان است. سوسیالیسم جنبش بازگرداندن اختیار به انسان است».'

در سال ۲۰۰۴، حدود دو سال پس از مرگ حکمت، بعد از اختلافاتی که از همان زمان فوت او در رهبری «حککا» شکل گرفته بود، بیش از نیمی از کمیتهٔ مرکزی وقت این حزب، و بخصوص اکثریت کمیتهٔ کردستان حزب، به رهبری فکری کورش مدرسی، که زمانی رهبر و رئیس دفتر سیاسی حزب بود، رهبری وقت حزب را به عدول از افکار حکمت محکوم کردند و از این حزب جدا شدند. آن‌ها پس از جدایی، حزب جدیدی با نام حزب کمونیست کارگری ایران-حکمتیست تشکیل دادند و مدعی شدند که ادامه دهندهٔ واقعی خط منصور حکمت هستند و رهبری حزب کمونیست کارگری را با القابی چون چپ سنتی محکوم کردند.

در زمان این مباحثات، و پس از جدایی، هر دو طرف اختلافات، یعنی جداشده‌گان از «حککا» و رهبری وقت آن، یکدیگر را به عدول از اصول فکری منصور حکمت محکوم می‌کردند. عمدهٔ این اختلافات بر سر مفاهیم پایه‌ای چون قدرت سیاسی، انقلاب و سوسیالیسم و عملاً بر سر استراتژی گرفتن قدرت سیاسی در ایران توسط حزب، و چگونگی ادارهٔ جامعه توسط آن بود که از برداشت‌های مختلفی از بحث‌های کلیدی منصور حکمت چون «حزب و قدرت سیاسی»، حزب و جامعه و دولت در دوره‌های انقلابی ناشی می‌شد.

[ویرایش] مواضع و نظریات مختلف حکمت

[ویرایش] در مورد انقلاب اکتبر و اتحاد شوروی

حکمت، از جمله در اثر معروف خود مارکسیسم و جهان امروز، بر بازگشت به مارکس و موضوعیت لنین و لنینیسم تاکید داشت و حزب خود را حزبی بلشویکی می‌دانست. او علیرغم این که طرفدار لنین و انقلاب اکتبر بود، عقیده داشت که این انقلاب پس از مرگ لنین، در فاز اقتصادی شکست‌ خورده‌است و اینکه بعد از آن چیزی که حدود هشتاد سال به عنوان قطبی از دنیا مطرح بود را ذره‌ای مربوط به انقلاب اکتبر نمی‌دانست و عقیده داشت این در واقع عروج جنبش ملی روسیه تحت رهبری جوزف استالین است.


[ویرایش] در مورد دموکراسی

در مورد دموکراسی نیز حکمت،بخصوص پس از پایان جنگ سرد، موضع بسیار تندی داشت و در اثر معروف خود، دموکراسی: تعابیر و واقعیات، به بیان این مطلب پرداخت که دموکراسی نه بر سر آزادی انسان که بر سر حکومت یک طبقه‌است و از این رو، پوچ است.

[ویرایش] منابع

مجموعه آثار منصور حکمت، جلد ششم - ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۷، انتشارات بنیاد منصور حکمت، چاپ اول آبان ۱۳۸۱

مجموعه آثار منصور حکمت، جلد هشتم - ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۶، انتشارات بنیاد منصور حکمت

[ویرایش] جستارهای وابسته

[ویرایش] پیوند به بیرون

ویکی‌گفتآورد
مجموعه‌ای از نقل‌قول‌های مربوط به
در ویکی‌گفتاورد موجود است.


این نوشتار ناقص است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.
زبان‌های دیگر