تاریخ زبان فرانسوی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
تا آنجا که تاریخ به ما اجازه بازگشت به گذشته را میدهد، گلها، نخستین مردمانی بودند که در سرزمین فرانسه زندگی میکردند. البته سرزمین گلها، به مراتب گسترده تر از مرزهای امروز کشور فرانسه بود. این سرزمین در باختر به اقیانوس اطلس، در جنوب به کوههای پیرنه و دریای مدیترانه، در شمال به کانال انگلیس، و در خاور به کوههای آلپ و رود راین محدود میشد.
گفته میشود که نیاکان گلها، همان یونانیانی بودند که ۶۰۰ سال پیش از میلاد، "ماسالیاً را تأسیس کردند؛ سپس در قرنهای بعد، این سرزمین به گالاتیا و بعد به گالیا تغییر نام داد. زبان مردم سرزمین گل، گالیش بود که در اصل از خانواده زبانهای سلتی است؛ یعنی همان خانوادهای که زبان گالیک ایرلند نیز متعلق به آن است. تعداد نه چندان زیادی واژه، از زبان سلتی اصیل وارد زبان فرانسوی امروزین شدهاست. البته این واژگان، با گذشت زمان، تغییر شکل دادهاند. برای نمونه، واژه اصیل "alauda" (یعنی چکاوک) در زبان سلتیک، بصورت "alouette"، و واژه "carruca" در زبان سلتیک، بصورت "char" (یعنی گاری) وارد زبان فرانسوی شدهاست. سرزمین گلها، پنجاه سال پیش از میلاد، بهوسیله ژولیوس سزار، تسخیر شد. رومیان، این سرزمین را به دو بخش فرضی تقسیم نمودند:
۱) Gallia Cisalpina «گل اینسوی آلپ)،
۲) Gallia Transalpina «گل آنسوی آلپ).
رومیان به تدریج، حکومتهای محلی در شهرهای Gallia Cisalpina تشکیل داده و ژولیوس سزار، در سال ۴۹ پیش از میلاد، ساکنان این شهرها را مفتخر به عنوان «شهروندی امپراتوری روم» نمود! بسیاری از رومیان سرشناس در تاریخ، در قلمرو Cisalpia بدنیا آمدند. افرادی چون «ویرژیل» (شاعر و نویسنده بزرگ)، گایوس والریوس کاتولوس (شاعر)، لیوی (تاریخ نویس)، پلینی کوچک و پلینی بزرگ (هر دو نویسنده و سیاستمدار) و... از آنجملهاند. خیلی زود، رومیان کوههای آلپ را پشت سر گذاشته و قلمرو حکومت خود را تا کوههای پیرِنِه گسترش دادند. سپس، بین کوههای آلپ و پیرنه، استان گالیا به مرکزیت شهر «ناربُن» تأسیس شد. این سرزمین، بارها و بارها تقسیم شد و مرزهای جغرافیایش تغییر کرد تا آنکه با حملههای پی در پی قومهای «فرانک» و «گاث» از آلمان امروزی و «هون» از آسیای مرکزی، عمر حکومت روم باختری، به سر رسید. پس از ورود رومیان، واژگان بسیاری، از زبان قوم پیروز«لاتین)، وارد زبان گلها شد، بطوریکه امروزه، لاتین را مادر زبان فرانسه میدانند. البته این واژگان در بسیاری از موارد، با تغییرهای جالب توجهی وارد زبان گالیش شدند. برای مثال، واژه "bonatitem" در زبان لاتین یعنی «مهربانی». فشار (stress) در این واژه بر روی دو بخش "bon" و "te" وجود داشتهاست. هنگامیکه یک «گل»، این واژه را از زبان یک رومی میشنید، دو بخش استرس دار واژه، بیشتر برایش قابل فهم بود و در نتیجه، "bonatitem"، بصورت "bonte" وارد زبان فرانسوی شد. در مورد سایر واژگان نیز همین قاعده، کمابیش صادق بود. از زبان اصیل گالیش، امروزه تنها ۳۵۰ واژه در زبان فرانسه باقی ماندهاست.
گفتیم که فرانکها، از جمله قومهایی بودند که در سرنگونی رومیان، نقش مهمی داشتند. این قوم، ۴۰۰ سال پس از میلاد، طی حملههایی به سرزمین گلها، موفق به بنیانگذاری حکومتی نو در آن سرزمین شدند. از همین دوران بود که این کشور با نام «فرانسه» شناخته شد. از آنجاکه زبان قوم پیروز، ژرمانیک بود، واژههای بسیاری در این دوره، از زبان ژرمانیک به زبان فرانسوی راه یافت. بیشتر این واژگان، در زمینه جنگ و کشاورزی و طبقات اجتماعی بود. از جمله، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: Jardin(باغ)، hou (کج بیل، بیل باغبانی)، guerre (جنگ)، franc(آزاد) {توضیح: در فرانسوی امروز، از واژه libre نیز برای این معنا استفاده میشود که ریشه ژرمانی ندارد}، auberge (مهمانسرا)، fauteuil(صندلی راحتی)، chambellan، و.... در اینجا نیز باید به این نکته توجه نمود که شکل اصلی واژگان اشاره شده، در زبان مادر، اندکی متفاوت بودهاست. برای نمونه، fauteuil، در زبان ژرمانیک، faldastol بوده و یا auberge، heriberga بودهاست و...
از سوی دیگر، قوم پیروز، ناچار بود برای زیستن در سرزمین فرانسه، زبان مردم آنجا(لاتین، با اندکی تغییر) را بیاموزد. این موضوع، روی لهجه زبان فرانسوی نیز تأثیر گذاشت. بطوریکه امروزه شباهت لهجه آلمانی (با ریشه ژرمانیک) و فرانسوی (با ریشه رومانس)، مایه شگفتی کسانی است که با تاریخ این دو زبان، آشنا نیستند. برای نمونه، توجه کنید به نحوه تلفظ "u" و "eu" در زبان فرانسوی و شباهت آن با «ü» و«ö» در زبان آلمانی؛ و یا به «غ» تلفظ کردن صدای /r/، در هر دو زبان.
بد نیست توضیح کوتاهی درباره دو صدای اشاره شده در بالا بدهم:
۱) /u/ در زبان فرانسوی: مثل /او/ در واژه «اوزوم» (انگور) در زبان ایرانی آذری. این صدا با آوای /او/ در فارسی اندکی تفاوت دارد. آنهایی که فیلم بسیار زیبای French Kiss را دیدهاند، حتما صحنهای را که در آن، مرد فرانسوی داشت تلفظ درست اسم خود (Luke) را به دختر آمریکایی میآموخت، به یاد دارند. اشکال آن دختر، درست در تلفظ آوای /u/ در زبان فرانسوی بود.
۲) /eu/ در زبان فرانسوی: مثل /اُ/ در واژه «اُزوم» (خودم) در زبان ایرانی آذری. این آوا، اندکی با صدای /اُ/ در فارسی تفاوت دارد؛ انگار گوینده آوا، تلاش دارد صداهای /اُ/ و /اِ/ را همزمان به زبان آورد. در تلفظ واژه eux (آنها) در جمله زیر، باید از آوای /eu/ استفاده شود: ce sont eux (سه سن تُ)
در قرنهای نهم و دهم، حدود نود واژه جدید از زبان دانمارکی وارد زبان فرانسوی شد. این واژگان، بواسطه حملههایی که«وایکینگ»ها به سرزمینهای جنوبی خود (از جمله به مناطق شمالی فرانسه) کردند، به زبان فرانسوی افزوده شد. البته این حادثه، از نظر زبانشناسی، (جز دانستن ریشه آن هشتاد و چند واژه) چندان مهم نیست؛ چراکه حمله وایکینگها، نه تغییری در دستور زبان ایجاد کرد و نه تعداد واژگان قرض گرفته شده از این زبان، چندان قابل ملاحظهاست. (قرنها پس از جدایی قومهای هند و اروپایی، چندین برابر این تعداد واژه از زبان فارسی به انگلیسی وارد شدهاست).
از اوایل قرون وسطی(یعنی اندکی پس از فروپاشی امپراتوری روم)، دو لهجه سرزمینهای بالای رود «لوار» و پایین این رود، بطور مستقل، شروع به تغییر و تکامل نمودند. به لهجه فرانسوی بالای رودخانه، «d'oil» و به لهجه فرانسوی پایین رودخانه، «d'oc» گفته میشد.
معنی هر دو واژه، یعنی «بله»؛ و در واقع نحوه بله گفتن در این دو لهجه را نشان میدهد! از اواخر قرن ۱۳ میلادی، این دو لهجه، تقریباً به دو زبان مستقل تبدیل شد. زبان «d'oc» به زبان لاتین نزدیکتر بود. از جمله تفاوتهای این دو زبان، تغییر آوای بدون استرس a به e در زبان d'oil بود. بنابراین، واژهای مانند "mare" (یعنی دریا) در زبان لاتین، تبدیل شد به "mer" در زبان d'oil. اما در d'oc، بصورت "mar" باقی ماند. البته در این دو زبان نیز، لهجههای گوناگونی دیده میشد. برای نمونه، در زبان d'oc، گویشهایی چون "Gascon"، "Languedocien"، "Auvergnat"، "Limousin" و "Bearnais" وجود داشت.
در زبان d'oil نیز گویشهایی چون Ile de France، Normandy(Normandie)، Picardy، Poitou و Burgundy دیده میشد. شعرها و متنهای بسیاری در قرن دوازدهم، به زبان d'oc نوشته شد و این زبان را نسبت به دیگر زبان فرانسوی، برتری بخشید. اما پس از آن d'oc، به سرعت، اهمیت خود را از دست داد. مهمترین دلیل برتری زبان d'oil، شاید آن بود که زبان دربار به حساب میآمد. چنانکه میدانید، پاریس از سال ۹۸۷، به پایتختی کشور فرانسه برگزیده شد. در مجموع، حدود ۵۰۰ واژه از زبان d'oc در فرانسوی امروزی وجود دارد. واژگانی چون: bague (حلقه)، cadeau (هدیه، کادو)، velours (مخمل) و... از آن جملهاند.
در قرن نوزدهم، جنبشی بنام Felibrige، به رهبری شاعرانی چون «فدریک میسترال» و «ژوزف رومانیل»، با هدف تبدیل d'oc به زبان ادبی بوجود آمد که به نتیجه نرسید. لهجهای که امروزه بهعنوان گویش استاندارد در فرانسه وجود دارد، Ile de France است.