مظفرالدینشاه قاجار
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
مظفرالدین شاه پنجمین پادشاه ایران از دودمان قاجار بود.
او پس از کشته شدن پدرش ناصرالدین شاه،و پس از نزدیک به پنجاه سال ولیعهد بودن،شاه شد و از تبریز به تهران آمد.
او نیز مانند ناصرالدین شاه چند بار با وام گرفتن از کشورهای خارجی به سفرهای اروپايی رفت.در جریان جنبش مشروطه برخلاف کوششهای صدراعظمهایش میرزا علی اصغرخان امین السلطان (اتابک اعظم) و عینالدوله، با مشروطیت موافقت کرد و فرمان مشروطیت را امضا کرد.
او ده روز پس از امضای فرمان مشروطیت درگذشت.وی فردی بیمار بود و به این دلیل اداره امور کشور را به عین الدوله صدراعظم خود داد.
[ویرایش] پیوند به بیرون
- لقایی، تاجگذاری محمدعلی شاه
شاهان قاجار | |
آقا محمد خان | فتحعلی شاه | محمد شاه | ناصرالدین شاه | مظفرالدین شاه | محمدعلی شاه | احمد شاه |
[ویرایش] در سینما
در فیلم کمال الملک, مظفرالدین شاه نیز حضور دارد و شخصیت او توسط علی نصیریان بازی میشود.
1
شاهان قاجار | |
آقا محمد خان | فتحعلی شاه | محمد شاه | ناصرالدین شاه | مظفرالدین شاه | محمدعلی شاه | احمد شاه |
مظفرالدین شاه قاجار پسر چهارم ناصرالدین شاه قاجار و پسر شکوه السلطنه. وی چهل سال حاکم آذربایجان بوده و در پنج سالگی به عنوان ولیعهد انتخاب شد. وی پس از قتل ناصرالدین شاه قاجار سریعا به تهران حرکت کرد و در امارت بادگیر تاجگذاری نمود.دو ماه پس از جلوس وی میرزا رضای کرمانی در میدان مشق به دار آویخته شد.و از اتفاقات مهم در دوران وی ظهور اولین سینماتوگراف بود.
مظفرالدين شاه پنجمين شاه سلسله قاجار و کسی است که دوره ولايت عهدی اش سه برابر دوره سلطنتش به درازا کشيد. او که در سال ۱۲۶۹ ه.ق به دنيا آمد، چهارمين فرزند ناصرالدين شاه بود، اما چون دو برادر بزرگ ترش در خردسالی درگذشتند و مادر برادر سوم يعنی مسعود ميرزا ظل السلطان از خانواده شاهی نبود، ولايت عهدی را از آن خود کرد. هشت ساله بود که به للگی رضاقلی خان هدايت به آذربايجان فرستاده شد و يک سال بعد در ۱۲۷۸ به ولايت عهدی رسيد.
از دوران اقامتش در تبريز که قرار بود آيين شهرياری را به ممارست بياموزد، چيز دندان گيری گزارش نشده است، مگر آن که به روايت اغلب تاريخ نويسان مشروطه، چاپلوسان ناشايست دوره اش کرده بودند و سبب شدند که ساده دل و کم سواد و عياش بارآيد.
مهدی قلی هدايت ( مخبرالسلطنه ) در وصف اين ساده دلی آميخته به کند ذهنی می نويسد: زمانی وليعهد از تبريز به تهران آمد و " طالب شدند که نزد اخوی، صنيع الدوله حساب بخوانند. مدتی صرف اين کار شد و کار به تفريق نکشيد تا چه رسد به ضرب و تقسيم. بامزه تر، رغبت وليعهد با آن فکر سرشار به آموختن شطرنج بود!" اما هم او می گويد که در آستانه تاجگذاری مظفرالدين شاه " از صحبت های شاه جديد بوی توجه به تجدد می آمد."
او ۵۵ سال عمر کرد وتنها يک پنجم آن را به شاهی گذراند. در اين مدت به جز يادگار نيک مشروطه، امتيازهايی نيز به بيگانگان واگذار شد که مصيبت بار ترين شان امتياز نفت جنوب، معروف به قرارداد دارسی در سال ۱۳۱۹ بود
گويا طی ۳۵ سال اقامت در تبريز که مهد انديشه ترقی بود، تا حدودی با افکار نو آشنا شد و در عين حال به سبب نفوذ روس ها در آذربايجان به سياست آنان گرايش يافت. همچنين معروف است که يکچند نيز به فرقه شيخيه دل سپرد؛ اما اين دل سپردگی ناشی از تلون مزاج به سرسپردگی نرسيد.
مرگ پدر؛ پايان انتظار
هنگامی که ناصرالدين شاه در ۱۷ ذی قعده ۱۳۱۳ به ضرب گلوله ميرزا رضا کرمانی، جان باخت، مظفرالدين ميرزا هم فرصت پيدا کرد تا به رغم سال ها فرمانروايی بی نظم بر آذربايجان، خود را بر تخت سلطنت ايران بيابد.
او در نخستين گام با عزل امين السلطان، صدر اعظم پدر خويش، ميرزا علی خان امين الدوله را به صدرات گماشت (رجب ۱۳۱۵) که دوران صدراتش با اصلاحاتی در امور مالی و گمرکی و گسترش نهادهای آموزشی همراه شد. البته به جد از صدر اعظم خواسته بود "تعليمات [ مدارس را] نوعی قرار بدهند که خارج از تکاليف مذهبی به آنها ياد ندهند."
يک سال پس از روی کار آمدن امين الدوله، شاه ۴۷ ساله که در حسرت سفرهای پدر به فرنگستان بود، به خيال سفر اروپا افتاد و در بحران مالی روبه گسترش، چاره کار را در استقراض خارجی ديد؛ ليکن از آنجا که صدر اعظم قادر به رفع مشکلات مالی و تن دادن به شرايط ناگوار استقراض نبود، به ناگزير کنار رفت و جای خود را به سلف خويش امين السلطان سپرد. او نيز با گرفتن دو فقره وام از روسيه، در گشايش تنگناهای مالی کوشيد و مقدمات سفر شاه به فرنگستان را فراهم آورد.
شاه و سفر فرنگ
سياهه خريد شاه از فرنگ
کالسکه دو نفره ماشين الکتريکی بستنی سازی ديگ برقی غذاپزی ساعت طلا صد شيشه ادکلن دوربين عکاسی که "همه رنگ بيندازد" چهار عدد دستگاه تلفن که "تا صد فرسخ حرف بزند"
اين سفر که در ۱۲ ذی حجه ۱۳۱۷ آغاز شد شامل ديدار از روسيه، فرانسه، بلژيک، هلند، آلمان، اتريش، ايتاليا، يوگسلاوی وعثمانی بود. شاه در پاريس به شکلی نافرجام از سوی جوان ۲۷ ساله ای که به قول ناظم الاسلام کرمانی از "مجذوبين عوالم مدنيت" بود، ترور شد و ضارب در بازجويی ها گفت: "اگر رئيس جمهور ما استعفا می داد، بهتر از اين مهمانداری بود."
سياهه سفارشات خريد مظفرالدين شاه دراين سفر، از يک سو بازتابنده خلق و خوی او بود و از ديگر سو بيانگر دستاورد چنين سفرهايی برای ملت: کالسکه دو نفره، ماشين الکتريکی بستنی سازی، ديگ برقی غذاپزی، ساعت طلا، صد شيشه ادکلن، دوربين عکاسی که "همه رنگ بيندازد" و "چهار عدد دستگاه تلفن که تا صد فرسخ حرف بزند."
گويا شاه به چاپ خبرها و عکس های خود در مطبوعات اروپا نيز بی اندازه شايق بود و برای اين کار قراردادهايی با رئيس بخش مطبوعات پاريس و يک روزنامه فرانسوی به امضاء رساند، اما پول آنها پرداخت نشد، مگر با شکايت به دادگاه و احضار شاه برای دادرسی!
سفر به فرنگ دو بار ديگر تقريبا با همان مقدمات و مخلفات و تا حدودی برای معالجه بيماری های شاه تکرار شد؛ يکی در ۱۳۱۹ که دعوت رسمی دولت انگلستان برای ديدار ازاين کشور چاشنی اش بود و ديگری در ۱۳۲۳.
شاه تنها 9 روز پس از امضای فرمان مشروطه درگذشت و افتتاح مجلس شورای ملی را به چشم نديد
در فاصله اين دو سفر، اوضاع ايران رو به وخامت گذارد و در شهرهای اصفهان، تبريز، اروميه، اردبيل، شيراز، يزد، کرمان و مشهد آشوب هايی رخ داد. اين آشوب ها در اصفهان و تبريز که قحطی و کمبود نان بلوای بزرگی را رقم زد، دامنه وسيع تری داشت.
نهايتا کار به استعفای اجباری امين السلطان در ۱۳۲۱ انجاميد و عبدالمجيد ميرزا عين الدوله - داماد شاه - جای او را گرفت. ليکن او نيز نتوانست از شدت نارضايتی ها بکاهد وجريان امور سمت و سوی مشروطه خواهی يافت.
وقتی جنبش بالا گرفت، شاه اغلب اوقات را در بيماری به سر می برد و اطرافيان مانع آگاهی اش از رخدادها می شدند، اما آنجا که به ناگزير از درخواست های مشروطه خواهان با خبر می شد، از شدت عمل پرهيز می کرد و همراهی نشان می داد؛ چندان که آخرالامر عين الدوله مخالف مشروطه را از صدارت عزل کرد و کار را بدست ميرزا نصراله خان مشيرالدوله سپرد.
شاه بيمار و فرمان مشروطه
[مظفرالدين شاه] به ترقی مملکت مايل تر بود، ولو اندکی از اقتدارات او کاسته می شد
ناظم الاسلام کرمانی، تاريخ بيداری ايرانيان
در واقع به قول ناظم الاسلام "جبنيت پادشاه عاقبت به حال ايران مفيد واقع گرديد و به يک جنبش ملی مشروطيت، سلطنت را تسليم نمود" و شايد بدين دليل که باز به عقيده ناظم الاسلام "به ترقی مملکت مايل تر بود، ولو اندکی از اقتدارات او کاسته می شد."
نهايتا اين مظفرالدين شاه بود که بزرگ ترين و يکی از معدود يادگارهای نيک قاجاريان – صدور فرمان مشروطه – را به نام خويش ثبت کرد، چرا که می انديشيد: "حضرت باری تعالی جل شأنه سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ايران را به کف با کفايت ما سپرده ... لهذا در اين موقع رأی همايون ملوکانه ما بدان تعلق گرفته که برای رفاهيت و آسودگی قاطبه اهالی ايران و تشييد مبانی دولت، اصلاحات مقتضييه به مرور در دواير دولتی و مملکلتی به موقع اجرا گذارده شود."
شاه در اين راه تنها ۹ روز پيش از مرگ، قانون اساسی مشروطه را به امضاء رساند و سرانجام در شب ۲۴ ذی قعده ۱۳۲۴ درحالی که به مقتضای روحيه کودکانه اش مخبر السلطنه را ناگزير کرده بود بالای بسترش نشسته و از درختان ژاپن سخن بگويد، در گذشت. جنازه اش را مدتی در تکيه دولت به امانت گذاردند و سپس به عراق برده و در حرم سومين امام شيعيان به خاک سپردند.
او ۵۵ سال عمر کرد وتنها يک پنجم آن را به شاهی گذراند. در اين مدت علاوه بر يادگار نيک مشروطه ، امتيازهايی نيز به بيگانگان واگذار شد که مصيبت بار ترين شان امتياز نفت جنوب ، معروف به قرارداد دارسی در سال ۱۳۱۹ بود.