آمارد

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

آمارد نام یکی از اقوام آسیانی (غیرآریایی و غیر سامی) ساکن کرانه جنوبی دریای خزر بوده است. این قوم پس از آمدن آریائیان به سرزمین ایران در قوم آریا حل شدند وزبانشان از میان رفت. از اقوام آسیانی که امروزه بجا مانده‌اند می‌توان از گرجی‌ها و چچن‌ها نام برد. نام شهر آمل در مازندران را دگرگون‌شده نام آمارد دانسته‌اند.

فهرست مندرجات

[ویرایش] از نگاه تاریخ نویسان

  • مورخان یونانی،گیلان را به نام‌های کاسپی،کادوز و کاتوش و گلای نام برده‌اند.
  • رابینو،مؤلف کتاب ولایات دارالمرز گیلان،بر این باور بود که،گیلان از واژه اوستایی «وارنا» که نام ناحیه‌ای در شمال کوه البرز است ،برگرفته شده است.(۱)
  • الکساندر خودزکو در وجه تسمیه گیلان می‌نویسد:

«نام این ایالت که ساکنانش گاهی آن را گیل،زمانی گیلان و گاهی گیلانات می‌نامنددر واقع معرف سرزمینی باتلاقی است. در گویش بومی مردم این سرزمین،گیل به معنای گِل به کاربرده می‌شود. وگیلان و گیلانات هردو شکل جمع این اسم هستند.»(۲)

علامت نسبت در زبان فارسی «ان» است که به آخر نام اضافه می‌شود مانند خسرو قبادان، به‌معنی خسرو فرزند قباد.

«گیلان» که از «گیل» و «ان»بوجود آمده که نشان دهنده محل منسوب به قوم گیل است.

  • دکتر فریدون جنیدی نیز بر این باور است:

که آریاییان هنگام مهاجرت از ایران هر کدام ،از محل وجای مشخصی در ایران مهاجرت کردند، نام آن منطقه خود را بر محلی که ساکن شدند، نهادند.

فرانسوی‌ها که خود را از «گِل»ها می‌دانند («گیل»‌اند)،و شباهت‌های زیادی که بین بیان و گفتار و نیز آداب و رسوم روستائی‌هایشان با گیلانیان وجود دارد خود گواه بر این مدعاست.(۳)

گیلان در دوران هجوم تازی‌ها (اعراب) دارالمرز نامیده می‌شد،زیرا حدود متصرفات اعراب در این نقطه پایان می‌یافت.(۴)

سرزمین گیلان قبل از صفویه به دو ناحیه «بیه‌پیش» و «بیه‌پس» مشهور بود و شهر رشت امروزی از نقاط عمده گیلان بیه‌پس محسوب می‌گردیده است.(۵)

[ویرایش] نژاد

ساکنان قدیم گیلان را دو قوم «گِل» یا «گیل» و آمارد تشکیل می‌داده‌اند که در جلگه‌های ساحلی دریای مازندران و دامنه‌های جبال البرز می‌زیسته‌اند و زندگی‌شان از راه زراعت و پروش دام و شکار و بازرگانی می‌گذشته است،در مواقع لازم به کوهستان‌ها و اعماق جنگل‌ها پناه می‌برده‌اند و از تعرض دشمن ایمن می‌ماندند.(۶)

اکساندر خودزکو که از سال ۱۸۴۹ تا ۱۸۵۰ کنسول روسیه در گیلان بود دربارهٔ نژاد مردم گیلان می‌نویسد:

«مردم گیلان از دو گروه نژادی متفاوت تشکیل یافته‌اند:بومیان و دسته‌هایی که به ارادهٔ پادشاهان ایران به انگیزه‌های سیاسی از سرزمین اصلی خویش جلای وطن کرده و در این محدوده دوباره اسکان یافته‌اند.»

«بومیان سرزمین پست گیلان،خود خویشتن را گیلک می‌نامند. ساکنان بخش کوهستانی هر یک به نام ولایت محل سکونت خویش مانند دیلمی،تالش و از این قبیل نامیده می‌شوند. در واقع مردم دشت‌ها و کوهستان‌ها به یک ریشه نژادی واحد تعلق دارند و تمایزات بدنی آن‌ها را جز به تأثیر مقتضیات محلی هر یک از آن‌ها نمی‌باید منتسب دانست.»(۷)

ترکیب و استخوان‌بندی گیلانی‌ها یکسان است و مختصر تفاوتشان از لحاظ چهره و خلق و خو،مربوط به خصوصیات محلی است.

گیلانیان ساکن جلگه‌ها میانه اندام‌اند و رنگ چهرهٔ آنان زیتونی یا مسی است و این در اثر فعالیت‌هایی است که در آب و هوای مختلف دارند.

زنان گیلان، به ویژه زنان شهرها،دارای اندام متناسب ،سفید،زیبا و خوشگل‌اند.(۸)

ساکنان کنونی گیلان عبارت‌اند از: گیلک‌ها،تالش‌ها،گالش‌ها،تات‌های رودبار و کُردهای عمارلو.

[ویرایش] زبان

لهجه مردم گیلان از نام ساکنان بومی‌این سرزمین گرفته شده و به گیلکی (یکی از شعب زبان پهلوی) مشهور است. «که واژه‌های بسیار نزدیکی با کردی و لری دارد».

مردم گیلان به گیلکی یا یکی از لهجه‌های فرعی آن مانند: گالشی،لاهیجی،املشی و ... و گروهی نیز به تالشی سخن می‌گویند. (که البته گروه زیادی (در حدود ۵/۱ میلیون نفر) از تالشی‌ها در آن‌سوی مرز بعد از مرزبندی ننگین روس‌ها در جمهوری ساختگی آذربایجان قرار گرفته‌اند.)

گویش گیلکی در غرب،شرق و حوزه‌های مرکزی گیلان متفاوت است و با هم اختلاف دارد،به طوری که حتا درکش برای ساکنان شهرستان‌های نزدیک و همجوار،مشکل است.

بسیاری از واژه‌های به کاررفته امروز، در اثر آمیختگی و آمیزش با واژه‌های فارسی دگرگون شده و سبب متروک شدن واژه‌های قدیمی شده‌اند.

  • لهجه تالشی ویژه ساکنان غرب، شمال، شمال‌غرب و جنوب‌ غربی گیلان است.
  • لهجه گالشی به مردم کوهپایه اختصاص دارد.

[ویرایش] دین

مردم گیلان پیرو دین اسلام و مذهب جعفری هستند،ولی در کوه‌های تالش گروهی اهل سنت زندگی می‌کنند .

اسلام در نیمه دوم سده ۳ ه.ق در اثر تبلیغات علویان رانده شده از دستگاه اموی و عباسی،درسرزمین گیل و دیلم رخنه کرد و آن هم به صورت مذهب زیدیه که با معتزله نزدیکی داشت.

ازآن پس گیلانیان رفته رفته شیعه شدند. مدت زمانی هم ملاحده الموت، از دوران داعی بزرگ امید،نایب حسن صباح،در گیلان نفوذ مادی و معنوی داشتند و بنابراین مردم گیلان در طی چند سده از نظر سنیّان مذهب رسمی شاهان قدیم جزو رافضیان شمرده می‌شدند.

اندک زمانی یکی از امیران فومن،مذهب سنّی شافعی داشت و جمعی نیز به او تأسی جسته بودند.(۱۰)

[ویرایش] منبع

۱-گیلان ۲ -گیلان میراث فرهنگی ۳- Iran Online Gilan Corner


    1. رابینو،ه.ل ولایات دارالمرز ایران گیلان،ص۳.
    1. خودزکو،الکساندر.سرزمین گیلان،ص۷۳.
    1. دکتر فریدون جنیدی از کتاب زندگی و مهاجرت آریائیان ص۱۷۶.
    1. فخرایی،ابراهیم. گیلان در گذرگاه زمان،ص۲۰ .
    1. طاهری،دکترابوالقاسم.گیلان،مازندران،آذربایجان از نظر جهانگردان،ص۲.
    1. فخرایی،ابراهیم. گیلان در گذرگاه زمان،ص۱۶۵ .
    1. خودزکو،الکساندر.سرزمین گیلان،ص۷۳.
    1. فخرایی،ابراهیم. گیلان در گذرگاه زمان،ص۱۶۹-۱۷۰ .
    1. فخرایی،ابراهیم. گیلان در گذرگاه زمان،ص۲۰۱ .
    1. کشاورز،کریم.گیلان،ص۱۲۱ .
    • منبع اصلی کتاب سیمای ایران.ایرج افشار سیستانی.فصل۱۸. خلاصه شده از ص۳۸۷ تا۴۰۲.