ایل کلهر

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

ایل کَلهُر یکی از شاخه‌های اصلی کرد در ایران و از کهن‌ترین طایفه‌های باختر ایران است.

فهرست مندرجات

[ویرایش] پیشینه

وجه تسميه ايل كلهر

در علت نامگذاري اين ايل اصيل كرد با نام كلهر ، بايد در ساخت ، ريشه و معني آن دقيق شد لفظ كلهر با فتح كاف و ضم هاء از دو بخش «كل»و«هور»يا«هُر»تشكيل شده است. اين كلمه كه با تلفظ هاي متعدد در منابع آمده است از قبيل كلهور ، كلهر و كلِر. در زبان محلي تلفظ سوم بيشتر رايج است.از همه آنها يك معني به ذهن متبادر ملآشود.كَل به معناي آهوي كوهي نر مي باشد واز خصوصيات اين حيوان كوهي ،همانا شجاعت و جنگندگي و جست وخيز فراوان آن است .قسمت دوم كلمه ، هور يا هُر مي باشد كه در لغتنامه ها به معناي خورشيد وآفتاب آمده است.از ويژگي هاي خورشيد درخشندگي و سرعت و جذابيت مي باشد.حال اگر به دنبال وجه شبه اين دو كلمه كل و هور با مردمان ايل كلهر بگرديم بايد نظري داشته باشيم به زيستگاه وقلمرو آنها يعني دامنه ها و ارتفاعات پر فراز و نشيب زاگرس.مردمان اين ايل در طول تاريخ با ناملايمات طبيعي دست و پنجه نرم كرده با شجاعت و جنگندگي همانند آهو و كل ، كوه ها وصخره ها را در نورديده ورام خواسته هاي خويش كرده اند ومهاجماني كه از صفحات غربي ايران قصد سوئي نسبت به كشورمان را داشته اند عقب رانده و آنها را به خاك مذلت نشانده اند .از طرفي بنا به گفته نويسندگان بزرگ كلهرها كه شاخه اي از نژادكردهاي اصيل آريايي هستند.واينها را به خاطرچهره هاي بشاش وجذاب و همچنين سرعت برق آسايي كه درپيمودن كوهها و گردنه هاي صعب العبور داشته اند ، به خورشيد كه مظهر جذابيت است تشبيه كرده اند . بنابر اين كلهر نامي با مسمي وبرازنده بر اين گرد مردان كرد مي باشدكه سالها با شجاعت و دليري عرصه را بر دشمنان اين مرز و بوم تنگ كرده اند.


زيستگاه و وضعيت اجتماعي ايل كلهر

ايل كلهر از شمال به محدوده ايلهاي كرند ، گوران و گوران بان زرده ، از ناحيه جنوب به حوزه حكومتي والي پشتكوه (استان ايلام كنوني) ، از طرف مغرب به خاك كشور عراق (مندلي و خانقين )،همچنين به قشلاق ايل سنجابي و قشلاق ايل كرند ، از جانب مشرق به ييلاق ايل زنگنه و قسمتي از ييلاق سنجابي(ماهيدشت)و در واقع جنوب شهر كرمانشاه ، محدود ميشود. افراد اين ايل كه در واقع بزرگترين ايل در غرب كشور محسوب مي گردد. در شهرستانهاي گيلانغرب ، هارون آباد و بخشهايي از :كرند ، نفت شهر ، سومار ، گهواره ، ايوان ، ماهيدشت، ودر دهستان قلعه شاهين سرپل ذهاب و نصر آباد قصرشيرين و تمامي نواحي وحومه مكانهاي ياد شده ساكن هستند.البته پراكندگي مردمان ايل كلهر از مكانهاي نامبرده فراتر است به طوري كه تعداد زيادي از مردم شهر كرمانشاه از كلهرها هستند. مردمان اين ايل در محدوده هاي نامبرده با توجه به اين كه اكثريت از طريق دامپروري امرار معاش مي كرده اند جهت به دست آوردن علف چر براي احشام و گوسفندان خود در فصول مختلف سال دست به كوچ وتغيير مكان مي زده اند كه اين امر در بروز اختلاف بين آنها وساير ايلات تأثير مهمي داشته است. در تعيين حدود گرمسير وسردسير ايل كوه هاي قلاجه و سركش در شمال گيلانغرب و حومه آن را ميتوان مرز به حساب آورد .يعني جنوب اين كوه ها گرمسير وشمال آنها سردسير كلهرها بوده است. در اين مناطق (سردسير و گرمسير)گروهي از افراد ايل به صورت يكجانشين كه معيشت آنها به طريق اقتصاد كشاورزي و دامپروري (به صورت محدود) تأمين مي گردد. با توجه به درگيري هاي منطقه اي، نا امني راه ها و دخالتهاي گاه و بيگاه حكمرانان كرمانشاه ، و مشكلات طبعي اين مردمان ، كوچ به صورت دسته جمعي وگروهي صورت گرفته و در مكانهاي سردسير و گرمسير در يك محل نزديك به هم سكونت اختيار مي كرده اند. البته طوايف تابعه ايل كه عبارتند از :خالدي ، شياني ، سياه سياه ، كاظم خاني ، تلش ، خمان ، كرگا ، كله پا ، قوچمي ، هارون آبادي، منصوري ، كله جوب ، الوندي ، شوان ، ماهيدشتي ، بلاغ بيگي ، زينل خاني ، شاهيني ، ايواني ، گيلاني ، زويري ، منشي ، گليني و شيرگ(ديره اي،ورمزيار) و… هر كدام داراي محدوده اي مشخص بوده اند كه به همان نام طوايف نامگذاري شده اند.به گفته معمرين جايگاه هر ايل بيشتر با توافق ايلخان و كلانتر طايفه تعيين مي شده است. از گفتگو با معمرين چنين نتيجه مي شود كه قلمرو ايل بستگي زيادي به قدرت ايلخان و نفوذ او در منطقه داشته است . در دوره مورد بحث كه داودخان ايلخاني كلهر را بر عهده داشته است به دليل نفوذ زياد او ايل كلهر بيشترين قلمرو ايلي راداشته است . نفوذ داودخان تا آنجا بود كه حكمران كرمانشاه بدون جلب نظر داودخان نمي توانست رؤساي ديگر ايلات را منصوب يا معزول نمايد.


برخی از منابع قوم کلهر را غیرایرانی و گاهی یهودی معرفی می‌نمایند. با توجه‌ به اینکه کتاب‌های قدیمی و سفرنامه‌های جهانگردان و روایتهای سنتی رایج در میان ایل کلهر این ادعا را به اثبات می‌‌رساند که، ایل کلهر در غرب ایران از جایگاه کهن و اصیلی برخوردار بوده است این قوم زمانی بر سرزمین بابل و روزگاری نیز بر بغداد مقر خلافت عباسیان و با نام سرزمین کلهرستان حاکمیت داشته‌اند.

کلهرها از زمان باستان تا کنون نامشان موجود بوده است ولی تا به حال کسی تاریخی جامع و منسجم و علمی درباره‌ این قوم ننگاشته‌است. این قوم از روزگار شاه اسماعیل اول بنیان گذار دولت صفوی تاکنون با حکومتهای مرکزی ایران و برخی از دولت‌های دیگر ارتباط داشته‌است و همواره سخت‌ترین حوادث را تجربه نموده‌اند.

ایل کلهر در فتح مصر، شام، فلسطین و دفع تجاوز افغانهای هراتی و جلوگیری از تجاوزات پی در پی دولت عثمانی و اعراب به مرزهای غربی ایران و تأمین نیروهای مسلح نقش بسزایی داشته‌است. با شروع جنگهای ایران و عثمانی از زمان صفویان تا روزگار قاجاری عملکرد این ایل با سران آن در تاریخ جنگها و فتوحات ثبت و ضبط گردیده است.

عمادالدین دولتشاهی با آموختن الفبای اوستایی و ترجمه تازه‌ای از یشتها نکات جالبی از زوایای تاریک منطقه غریب ایران را روشن می‌‌کند. وی با ترجمه متن‌هایی از اوستا منطقه کردنشین غرب ایران از قصر شیرین تا ایلام و کرمانشاه و به‌ویژه‌ ایوان غرب و اسلام‌آباد که مرکز ایل کلهر هستند محل زنگی اقوام اسطوره‌ای ایران معرفی می‌‌کند. او با ریشه‌یابی واژه‌های اوستایی و تطبیق آنها با نام جای‌ها در این منطقه‌ به این نتیجه می‌رسد که جای ایران اسطوره‌ای که در شاهنامه مطرح است غرب ایران امروزی است. دولتشاهی در کتاب جغرافیای غرب ایران یا کوههای ناشناخته اوستا، نام جای‌هایی مانند زواره‌کوه، هفت آشیان، زویری، مرِگ (Merg)، مانِشت، گواور، تجر، سروناو، کبیرکوه و غیره را که هم اکنون نیز به همان نام‌ها نامیده می‌‌شوند به اقوام اسطوره‌ای ایران (پیشدادیان و کیانیان) منتسب می‌کند. چون تمامی این جای‌ها در حوزه حضور گویش کلهری قرار دارند، بی ربط نیست اگر بگوییم ایل کلهر که از زمانهای دور در همین منطقه می‌زیسته یکی از استوارترین ریشه‌های قومیت کرد ایرانی است.[1]

کلهرها از کهن‌ترین طوایف ایرانی هستند که در غرب ایران سکونت داشته‌اند که‌ با انتساب نژاد خود به پهلوانان شاهنامه این پیوند را پاسدار بوده و اصولا ادامه این نسبت طوری تداوم می‌‌یابد که پس از پیدایش دین اسلام با توجهی به آیین نوین محمدی آمیخته می‌شود.[2]

راولینسون درباره قدمت و موقعیت ایل کلهر با صراحت بیان می‌دارد: کلهرها اگر کهنترین ایل کردستان نباشند، یکی از طوایف شناخته شده در منطقه‌اند. ایل کهر همانطوری که امروزه در گشته‌ نیز زادگاه بسیاری از دانشمندان و هنرمندان باختر ایران بوده‌است. در گذشته‌های دور فرهاد کوه‌کن مشهور به "فرای" را از خود دانسته اند. چنانکه صاحب شرفنامه می‌‌نویسد: "نهنگ دریای محنت و پلنگ کوهسار مشقت، فرهاد که در زمان خسرو پرویز ظهور کرده از طایفه کلهر است." این سخن روایت سینه به سینه آگاهان ایل را که جوانان کلهر بر قله‌های زاگرس آتش‌افروز جشنهای باستانی و حامل تندیس‌های هنری و مذهبی بر صخره‌گاه‌های سخت‌گذر بوده‌اند را قوت می‌بخشد.

دو روستای داری اصالت و بزرگ ایل کلهر خوران و گاوسوار می باشند.

[ویرایش] پانویس

  • رضایی، ولی. سه جستاره.... صص 8و9. ^ 
  • سلطانی، محمدعلی. ایلات و طوایف.... ص513. ^ 
  • به کتاب جعفربیگی خسرو- مردم‌شناسی قوم کرد نگاهی بیاندازید تا آگاهی‌های بیشتری به دست آورید.

روستای خوران با وجود باغات واب فراوان در محدوده شهرستان ایوانغرب وبا فاصله 7 کیلومتر از مرکز شهرستان دارای مردمانی خوش ذوق و با فرهنگی اصیل واسلامی که با وجود افراد تحصیل کرده واگاه از جمله مسولان استانی وشهرستانی از بچه های این روستا در دوران جنگ ایران وعراق با اهداء خون خود کشور را مدیون این مردمان دلاور نمودند که همیشه اماده پاسداری از این اب وخاکندو روستای گاوسوار که دارای پیشینه با قدمت دو.ران قاجار واقع در همین شهرستان که دارای تعداد9 شهید دوران جنگ تحمیلی میباشد که خونشان موجب عزت این مردمان گردید و نام شهید عبدالرضا و مراد علی غلامی دو سرباز فدا کار در این اب وخاک برای همیشه زنده و جاوید خواهد بود و شهدا خانواده های شکری که در بمباران سال 67 این روستا بشهادت رسیدند گرامی بادوشهیده سحر تمری نیز پاک شهیده ای بود که خونش به این خاک ونام گاوسوار ارزش بخشیده است نویسنده محفوظ ن- غ روستای گاوسوار متشکل از چهار تیره بزرگ میباش به نامهای باباخان- شرفخان - هیاسه و موالی که با ارتباط فامیلی با هم اما در تضاد با هم درگیری های زیادی داشته اند و خاک گاوسوار را به قسمتهای متفاوت تقسیم کرده اند که پاسداری از ان به نسلهای جدید رسیده

[ویرایش] منابع

  • رضایی، ولی. سه جستاره، بخش ایل کلهر. انتشارات طاق بستان، سال 1378.
  • سلطانی، محمدعلی. ایلات و طوایف کرمانشاهان جلد 1و2.
  • برگرفته از وب‌گاه کردکلهر (برداشت آزاد با ذکر منبع)
  • کتاب ایل کلهر در دوره مشروطیت اثر علیرضا گودرزی نیز از منابع پایه در ارتباط با ایل کلهر در دوران مشروطیت می باشد.

[ویرایش] مطالعه بیشتر

  • کتاب ایل کلهر در دوره مشروطیت اثر علیرضا گودرزی

[ویرایش] جستارهای وابسته


شورش 1329ه.ق سالارالدوله در غرب كشور و نقش ايل كلهر

( بخش مختصری از کتاب ایل کلهر در دوره مشروطیت : اثر علیرضا گودرزی ، انتشارات کرمانشاه  مرکز اصلی فروش : کرمانشاه کتابفروشی شریعت پارکینگ شهرداری ، آقای پدرام )


ورود سالارالدوله به غرب ايران

پس از توافقات لازم بين محمد علي ميرزا و سالارالدوله در وينه ,شاه مخلوع چنين تصميم گرفت كه برادر صلبي او سالارالدوله به دليل آشنايي با مناطق كرد نشين غرب كشور به خاطر حكومت او در زمان مظفرالدين شاه در اين مناطق ,به آن صفحات رفته وپس از تدارك قواي عشايري آنجا منتظر بماند تاپس از ورود او به شمال كشور, از سه طرف دولت مشروطيت را در تنگنا قرار دهند . او چون مكرراً حكومت كردستان,كرمانشاهان,لرستان و بروجرد رادر دست داشته بود به پشتيباني عشاير وايلات آن حدود اطمينان داشت .دولت آبادي به نقل از جرايد منتشره در لندن , راجع به اوضاع ايران در اين مقطع زماني مي نويسد: «سالارالدوله عموي شاه (احمد شاه)كه مدتي در خارجه متواري بوده به سرحدات غربي ايران رسيده به خيال آنكه در لرستان و كردستان و سرحدات غربي آذربايجان نظر به سابقه هايي كه در آن حدود دارد لشكري جمع كرده به تهران حمله نمايد وتخت وتاج را تصرف كند.» سالارالدوله نيز در ربيع الاول 1329ه.ق به صورت مخفيانه ملاقاتي با شخصي به نام شيخ حسام الدين در منطقه (باغه كون) انجام داده وگفته بود كه اوايل بهار به طرف كردستان حركت خواهم كرد. درباره ملاقات هاي محرمانه او در سندي كه از اداره گمرك به تاريخ 29مه 1911 (8خرداد1290/30جمادي الاولي 1329)گزارش داده شده درباره سالارالدوله چنين آمده است: «اداره گمرك-سواد راپرت 29مه 1911 1.واقعه سالارالدوله چيزي كه از همه بيشتر در ميان اهالي واطراف,محل گفتگو و مذاكرات است طلوع سالارالدوله است كه از دو ماه به اين طرفدار حدود مشتركه مابين عثماني وايران گردش كنان با يك مقصود مجهولي كه متدرجاً مكشوف مي گردد حركت مي نمايد .دو,سه دفعه به ساوجبلاغ آمده و بعد از ملاقات هاي محرمانه با آقايان شهر قسمت گركان و مياندوآب وبلكه مراغه وماكو وغيره سري زده با خوانين وسران عشاير مذاكرات لازمه كرده است, دوباره به جهات حدود برگشته است.» شيخ محمد مردوخ كه توسط حسام الدين از اين جريان مطلع گرديده بود امير نظام قراگزلوي همداني(حكمران كردستان) را از ورود سالارالدوله باخبر مي سازد .امير نظام نيز اين خبر را تلگرافي به اطلاع قوام السلطنه وزير داخله مخابره مي كند اما قوام السلطنه جريان را تكذيب كرده ونوشته بود «اين حرفها بي اصل است و ما اطلاع داريم كه حالا سالارالدوله در خيابان شانزه ليزه پاريس قدم ميزند.» هر چند وزير داخله ورود سالارالدوله را تكذيب كرد .شاهزاده قاجاري در همين ايام از راه آسيايي عثماني وارد بغداد شده ودر اواسط جمادي الاول 1329ه.ق(ارديبهشت 1290ه.ش) از آنجا به محال آذربايجان وارد شدكه به احتمال قوي عثماني ها در آمدن سالارالدوله به داخل ايران نقش موثري داشته اند .به همين خاطر وزارت داخله از وزارت خارجه در خواست مي كند كه با عثماني ها مكاتبه كرده وازآنها بخواهندكه از ورود سالارالدوله به داخل ايران جلوگيري نمايند وزارت خارجه نيز جوابيه اي به وزارت داخله مي نويسد به اين مضمون: «وزارت امور خارجه اداره عثـــماني دائره مورخه22جمادي الاولي1329 نمره 16044/1957

                                     وزارت جليله داخله

مرقوم محترم جوابيه نمره 1883آن وزارت جليله عز وصول بخشيد اينكه مرقوم فرموده اند از بدونشر خبر سالارالدوله به وزارت امور خارجه اخطار فرموده بودند كه با سفارت عثماني در منع دخول ايشان به خاك ايران مذاكرات شود يك اندازه اسباب تعجب شد زيرا هر دولتي بايد خودش وسائط حفظ وحراست حدود وثغور وتأمين داخله خود را مهيا نمايد از همسايه كه شايد از اين گرفتاري ها استفاده نمايد نبايد چشم اميد داشت معذلك وزارت خارجه هيچ فروگذار نكرده ومذاكرات ومكاتبات لازمه را نموده است. وزارت امور خارجه» سر جارج باركلي در گزارش ماهيانه خود به سر ادوارد گري به تاريخ 18مه 1911م (28ارديبهشت1290/19جمادي الاول 1329) درذيل حوادث شهر تبريز چنين گزارش داده است : «قنسول اعليحضرتي در تاريخ دهم مه تلگرافاً(=تلگرافي)راپرت مي دهد كه سالارالدوله برادر شاه مخلوع از سرحد عبور نموده وبه عنوان اينكه عثمانيان به او وعده همراهي داده اند مشغول به هيجان آوردن اكراد مي باشد ولي تاكنون تلاش او چندان موفقيت حاصل ننموده.»با ورود او به آذربايجان فرمانفرماي آنجا از او دعوت مي كند تا به تبريز بيايد .سالارالدوله قبول نمي كند حكمران آنجا نيز او را از انجام چنين حركات نامعقولي ,او را متنبه مي سازد. سالارالدوله حدود يك ماه در آن صفحات به تدارك قوا پرداخت.در اين مدت تحركات او توسط مأمورين حكومتي آن مناطق به اطلاع مركز رسيد .در اين گزارشات به علاقه مندي مردم به سالارالدوله اشاره رفته است.در 18 جمادي الاول 1329ه.ق از سنندج گزارشي به وزارت داخله ارسال شده كه در آن اوضاع منطقه تا حدودي تشريح شده است در اين گزارش در خواست شده است كه يك نفر مفتش كه به زبان كردي آگاه باشد لازم است تا راي مردم را به طرفداري دولت تغيير دهد در غير اين صورت «ملت اكراد خاصه رعيت به اسم سالارالدوله عاشق ومايل هستند وممكن است اسباب دردسر وزحمت رابراي اولياي دولت فراهم آورد.» سالارالدوله در ماه جمادي الثاني در حدودات آذربايجان غربي اقدام به جمع آوري نيرو از بين سواران جاف و اكراد ساوجبلاغ ,مكري,سردشت ,بانه وغيره ,نمود و به طرف كردستان كه هواداران زيادي در آنجا داشت رهسپار گرديد.فريد الملك در خاطرات خود در ذيل حوادث يكشنبه 20جمادي الثاني 1329ه.ق مي نويسد : «افواهاً گفته مي شود سالارالدوله به خاك كردستان يا مراغه وارد شده است.» در مراغه به گزارش سر جارج باركلي شجاع الدوله حاكم آنجا براي مقابله با سالارالدوله كه با تعدادي درحدود دويست,سيصد نفردر نزديك مياندوآب بوده , قوايي فراهم مي كند اما مشخص نمي كند كه جنگي صورت گرفته است يا خير.اما از گفته هاي آنان چنين استنباط مي شود كه حاجي صمد خان شجاع الدوله به خاطر منافع شخصي به جلوگيري سالارالدوله رفته است.

 سالارالدوله كه به طرف كردستان در حركت بود توسط شخصي به نام احمد بيگ چندين نامه به اشخاص با نفوذ در كردستان از قبيل (مشير ديوان , آصف ديوان , حاج معتمد, وكيل الملك و آقا حبيب تاجر ) نوشت و ‌در اين نامه ها آنها را به همكاري بيشتر فرا خواند.سالارالدوله نوشته بود كه:«با شش هزار سوار جاف ومكري وسردشت وساوجبلاغ و اورامان ومريوان وغيره…وغيره عازم كردستان هستم كه دمار از مشروطه ومشروطه طلب ايران در بياورم واحترامات علماءو مشايخ واهل اسلام را اعاده وتجديد نمــــايم.مأموريني كه ازطرف مشـــروطه درآنجا هستند همه را گرفته توقيف نماييد تا من مي رسم.»
ادامه در:

کتاب ایل کلهر در دوره مشروطیت : اثر علیرضا گودرزی


فهرست

       مقدمه

فصل اول : كُــــليات سياست وعشاير وجه تسميه ايل كلهر زيستگاه و وضعيت اجتماعي ايل كلهر تاريخ مختصر ايل كلهر از ابتدا تا مشروطيت چگونگي قدرت گيري داودخان كلهر كرمانشاه در آغاز مشروطيت زندگي نامه سالارالدوله تا انقلاب مشروطيت فصل دوم: شورش سال 1325ه.ق سالارالدوله اقدامات سالارالدوله قبل از شورش 1325ه.ق آغاز طغيان سالارالدوله مشكلات اردوي سالارالدوله ومكاتبات او با رؤساي محلي اقدامات مجلس اول شوراي ملي عليه سالارالدوله اوضاع كلهرها در هنگام شورش سالارلدوله استمداد دولت از ملت ايران ، حركت داودخان در گيري نهائي و فرار سالارالدوله انعكاس برگشت داودخان به ميان ايل كلهر فصل سوم : اقدامات محمدعلي شاه مخلوع براي تصاحب تـــاج وتخت مشروطيت و محمدعلي شاه تمهيدات محمد علي شاه وبرادرانش براي تصاحب تاج وتخت ورود محمد علي ميرزا به صفحات شمالي ايران عكس العمل دولت مركزي در برابر قواي شورشي نهايت كار محمد علي شاه مخلوع ارشدالدوله و درگيري او با قواي دولتي زندگي نامه سپهدار ودلايل همراهي اوبا محمدعلي فصل چهارم: شورش 1329ه.ق سالارالدوله در غرب كشور و نقش ايل كلهر ورود سالارالدوله به غرب ايران سالارالدوله در كردستان علل گرايش داودخان به سالارالدوله و اقدامات اوليه او ورود سالارالدوله به كرمانشاه حركت به سوي تهران جنگ باغ شاه وشكست قواي سالارالدوله فصل پنجم: شــورش 1330ه.ق سالارالدوله ، فروپاشـي ايل كلهــُـــر اوضاع كرمانشاه پس از شكست ساوه وباغ شاه وبرگشت سالارالدوله به آنجا اقدامات دولت در جهت مقابله با تحركات سالارالدوله در غرب ملاقات سالارالدوله با والي ورفتن او به ميان كلهرها برگشت سالارالدوله به كرمانشاه مجلل السلطان و درگيري او با قواي دولتي درگيري يفرم خان با پيش قراولان سالارالدوله جنگ صحنه وكشته شدن داودخان سالارالدوله ونهايت كار او منابع و مآخذ تصاویر


این نوشتار ناقص است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.