نهاد
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
نَهاد یا نهاد اجتماعی که در مواردی موسسه یا سازمان اجتماعی نیز نامیده شده است یکی از ساختارهای اجتماعی است.
برای اجرای مدیریت شهری و کشوری در شهرها و روستاها سازمانها و ارگانهای گوناگون دولتی مستقر شدهاند. ادارات کل و نهادهای مربوطه معمولاً در شهرهای بزرگ یا مراکز استانها قرار دارند. تعداد این نهادها در ایران به بیش از 130 عدد میرسد. نهاد واژهای عمومی دربرگیرندۀ اداره، ستاد، کمیته، بنیاد، سازمان، ارگان، تعاونی، نهضت، جمعیت، انجمن، سرپرستی، مرکز، کانون، آموزشگاه، وزارتخانه، شرکت، تشکل، موسسه، بنگاه و غیره است که کمابیش هرکدام تعریف خود را دارد و حوزه و قوانین کاری هر گونه از نهادها با هم مقداری تفاوت دارد.
نهاد اجتماعی را در یک معنی به "الگوی رفتار منظم و بادوام و پیچیده که بهوسیله آن کنترل اجتماعی صورت میگیرد "اطلاق گردیده است.
"دورکیم" تعریفی که از جامعهشناسی نموده آن را علم به نهادهای اجتماعی میداند مقصود ولی از نهاد اجتماعی مجموعهای از اصول و مقررات است که در جامعه بنیان یافته و بر رفتار فرد ناظر است بطوریکه سرپیچی از آنها مشکل و گاهی غیر مقدور است و در این مورد نهاد را به همه عقاید و شیوههای رفتاری اطلاق نموده است که اجتماع نهاد یا تاسسیس کرده است.
مارسل موس جامعه شناس فرانسوی که شاگرد دورکیم است در تعریف نهاد میگوید: "نهاد اعمال و افکاری اجتماعی اند که فرد در بدو تولد آنها را در مقابل خود ساخته و پرداخته مییابد و انتقال این اعمال و افکار غالباً از راه آموزش صورت میگیرد "و بالاخره مالینوفسکی مردمشناسی انگلیسی لهستانی الاصل نهاد اجتماعی را "اجزاء واقعی فرهنگ میداندکه دارای حساس ملاحظهای با دوام , عمومیت و استقلال است ".
اگبرن و نیم کف نیز نهاد اجتماعی را به "مجموعهای از پوششهای اجتماعی اطلاق نمودهاند که ناظر بر هدف یا هدفها و کارکردهای معینی بوده و کل یگانهای را بوجود میآورد"
بطور کلی با در نظر گرفتن ویژگیهای نهاد اجتماعی , میتوان آنها را "مجموعهای از الگوهای رفتار و اعمال و افکاری تلقی نمود که دارای هدف , کارکرد و ضرورت و عمومیت و دوام بوده , خود را کم و بیش به فرد تحمیل نموده و فرد پس از تولد آنها را ساخته و پرداخته در مقابل خود میبیند "مثال مشخص این تعریف خانواده است که تداوم جامعه انسانی بدان بستگی داشته و تمام جوامع اعم از ابتدائی یا پیشرفته پای بند اصول و مقررات آن بوده و در حفظ و باقی آن میکوشند. افراد بدنیا میآیند و از بین میروند و در حالیکه نهادهای نخستین اجتماعی مانند خانواده و دولت پابرجا بوده و در طول نسلهای متمادی هدفهای آشکاری را تعقیب میکنند. نهادهای نخستین اجتماعی از استمرار و دوام در طول تاریخ برخوردارند, چرا که به تدریج و آرام تغییر نموده و در مقابل جریانهای مخالف مقاوم اند.
[ویرایش] انواع نهادها
نهادهای اجتماعی بر اثر نیازهای جامعه بوجود میآیند. در حال اگر نیازمندیهای جامعه را به دو بخش ,اصلی و فرعی تقسیم کنیم میتوانیم نهادهای اجتماعی را هم به دو گونه بدانیم: نهادهای اصلی یا نخستین ,نهادهای دومین یا ثانوی.
نهادهای نخستین نهادهایی هستند که برای رفع نیازهای حیاتی افراد و بقای جامعه ضرورت دارند .از اینرو نهادهای نخستین یا اصلی عمومی و جهانی بودی یعنی در هر عصر و زمانی و در هر جامعهای وجود دارند. نهادهای اساسی مانند نهاد خانواده, آموزش و پرورش و دولت آنچنان برای یک فرهنگ اساسی هستند که بدون آنها نمیتوان اساساً زندگی اجتماعی را تصور کرد. مردم شناسان هرگز نتوانستهاند جامعه اولیه ای اعم از معاصر یا تاریخی را پیدا کنند که در آن نهادهای اساسی وجود نداشته اند. نهادهای اجتماعی اعم از نهادهای نخستین و ثانوی در سه ویژگی زیر با هم مشترکند بقرار زیر:
- هدف
- کارکرد
- ضرورت
اما نهادهای نخستین دارای ویژگیهای دیگری نیز هستند که آنها را از نهادهای ثانویی متمایز میکند: اول آنکه آن نهادهای نخستین همگانی بوده و در تمام جوامع انسانی عمومیت دراند. دوم آنکه ضرورت این نهادها در جامعه حیاتی و اساسی است سوم آنکه نهادهای نخستین قدیم بوده یعنی شکل گیری آنها مترادف با بوجود آمدن جامعه بشری است. چهارمین ویژگی این دسته از نهادها آنست که قبل از وجود آمدن فرد و هم بعد از وی وجود دارند و به عبارت دیگر فرد در بدو تولد آنها در مقابل خود مییابد. بالاخره پنجمین ویژگیهای آنها در اینست که به کندی تغیر میپذیرند ولی از بین نمیروند زیرا لازمه حیات اجتماعی هستند. بدین ترتیب ملاحظه میگردد که نهادهای نخستین نظم بخش حیات اجتماعی بوده و عناصر مهم و اساسی فرهنگ جامعه بشری محسوب میگردند و بهمین دلیل این نهادها را نهادهای اصلی نیز میگویند.
نهادهای ثانوی الزاماً ویژگیهای نهادهای نخستین را ندارند زیرا اولاً در تمام جوامع بشری عمومیت نداشته و نیز در تمام مقاطع تاریخ بشری وجود ندارد مثل حزب یا سندیکا. ضرورت نهادهای ثانوی ممکن است در مقاطع زمانی خاص در تاریخ جامعه مشخصی محسوس گردد و از طرف دیگر ثبات و دوام چنین نهادهایی نیز نسبی است و بالاخره آنکه ویژگیهای چهارم و پنجم نهادهای نخستین را نیز الزاماً دارا نیستند. بنابراین چنانچه بخواهیم تعریفی نیز از نهادهای ثانوی بدست دهیم میتوان نهادهای اجتماعی ثانوی را مجموعهای از الگوهای رفتار و اعمال و افکار و مقررات تلقیم نمود که دارای هدف ,کارکرد و ضرورت باشند.
بنابراین نهادهای ثانوی شامل سازمانهای ورزشی , تفریحی ,تجاری , فرهنگی و بطور کلی موسساتی میگرد که بنابر نیاز و توافق اعضاء جامعه ایجاد میگردند. تا زمانیکه کارکرد آنها مورد نیاز جامعه باشد دوام میآورند و وقتی که این نیاز بر طرف گردید بتدریج و یا سریعا متلاشی میشوند. این قبیل نهادها را جامعه شناسان از لحاظ معنی به نهادهای عام در مفهوم "هرچه مورد نیاز جامعه است " نیز نامیدهاند که شامل تمام موسسات و سازمانها و مقررات اجتماعی میگردد که بر اساس نیاز جامعه و برای تأمین حوایج جسمانی و حیاتی و نفسانی افراد بوجود میآیند و تا زمانیکه جامعه بآنها نیاز دارد تداوم دارند و زمانیکه نیازی نباشد منحل میگردد. این نهادها بر خلاف نهادهای اصلی و اساسی قابل انحلال بوده و عمومیت و ضرورت جهانی نیز نداشته بلکه وجود آنها بسته به نیاز جامعه است و به همین علت این نهادها در جوامع پیچیده فراوان تر یافت میشوند. بعبارت دیگر به تناسب گسترش ور شد جوامع و پیچیدگی ساخت اقتصادی , اجتماعی وفرهنگی تعداد نهادهای ثانوی نیز افزایش مییابد.
بنابراین در توجیه نهادهای ثانوی میتوان گفت که این نهادها به نیازهای درجه دوم انسان پاسخ میگویند و ضرورت همگانی و جهانی دارند بلکه وجود آنها بسته به نیاز جوامع است بدین معنی که اگر جامعه نیازمند برخی از آنها باشد در آن جامعه بوجود خواهند آمد (از قبیل بانک ,سندیکا, حزب وغیره....).در جوامع ساده و ابتدائی موسسات اجتماعی کمتری دیده میشود زیرا در چنین جوامعی یک نهاد به تنهایی دارای کارکردهای متعددی است. مثلاً درگذشته خانواده علاوه بر امر تولید (خوراک , پوشاک و....) حفاظت و تعلیم و تربیت کودکان و نیز حمایت جوانان را حتی پس از ازدواج بعهده داشت, نهادهای هنری یا تفریحی نیز بصورت مستقل وجود نداشتند و جزئی از نهاد خانواده بشمار آمدند.