بحث:یادگیری ماشینی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

سال‌هاست که آموزش و آموختن و یادگیری و یاددادن بجای تعلیم و تعلم بکار می‌رود. دلیلی دارد که تعلم را برابر learning انتخاب کرده‌اید؟ 17:50, ۹ آوریل ۲۰۰۶ (UTC)

با یادگیری ماشینی مخالفتی نیست؟ محمود 18:15, ۹ آوریل ۲۰۰۶ (UTC)

[ویرایش] توضیح‌ای در مورد ویرایش‌های اخیر

به سعی:

ممنون از افزودن کتاب Mitchell. مرجع خوب‌ای است با این عیب که کمی قدیمی شده است و مباحث‌ای که پوشش می‌دهد آن‌چیزی نیست که این‌روز در موردش صحبت می‌شود. با این حال آوردن‌اش بسیار مفید است. باید باز هم کتاب‌های بیش‌تری اضافه کرد از جمله کتاب‌های Kernel Methods، یکی دو کتاب کلاسیک شبکه‌های عصبی (مثلا Bishop که دید آماری‌ی قوی‌ای دارد) و احتمالا یکی دو کتاب دیگر برای بخش یادگیری بدون سرپرست که بعدا خواهم نوشت.

در مورد تغییری که در توصیف یادگیری‌ی ماشینی داشته‌اید چند نکته‌ای ذکر می‌کنم: با این‌که تعریف جدید هم خوب است، اما دقیق نیست. من مخصوصا از مطالعه‌ی روش‌های یادگیری خودکار ... استفاده کردم چون هم کلی باشد و هم نادقیق نباشد. اجازه دهید بگویم چرا از نظرم توصیف قدیمی (که شما آن را دوباره بازگرداندید) نادقیق است: تفاوت "شیوه" و "الگوریتم" در چیست؟ منظور از شیوه دقیقا چه چیزی است؟ "تنظیم" یک الگوریتم همان طراحی‌ی الگوریتم است؟ منظور از "اکتشاف" چیست؟

چرا هم "رایانه" به کار برده‌اید و هم "سامانه"؟ توجه کنید که کامپیوتر گستره‌ی وسیع‌ای دارد و (به گمان‌ام) هر چیزی که توانایی پردازش اطلاعات را داشته باشد و با یک زبان بتواند نحوه‌ی پردازش را توصیف کند، یک کامپیوتر است.

چرا هم از تعلم استفاده کرده‌اید و هم از یادگیری؟

و یک نکته‌ی دیگر ... همان‌طور که می‌دانید یادگیری‌ی ماشینی تنها درباره‌ی تحلیل الگوریتم‌های یادگیری نیست. بلکه راجع به این هم صحبت می‌کند که چه چیزی قابل یادگیری است، یادگیری با چه سرعت‌ای می‌تواند انجام شود (مستقل از الگوریتم) و چیزهای دیگری که اگر بخواهیم همه‌شان را در تعریف بیاوریم، به تعریف‌ای پیچیده و سخت‌خوان خواهیم رسید. از طرف دیگر محدود کردن تعریف نیز خیلی خوب نیست. به همین دلیل بود که من از عبارت "مطالعه" استفاده کرد.

به Behaafarid: می‌توانم بپرسم چرا در ویکیپدیای فارسی این‌چنین اصرار می‌شود که 'ی' ربط را با همزه بنویسند؟ البته این شیوه‌ای است که در کتاب‌های دبستان بیست سال پیش به آن عمل می‌شد (این‌کنون را نمی‌دانم، اما شنیده‌ام که دیگر چنین نیست) اما اینک کمینه نویسندگان معتبر بسیاری هستند که اعتقاد دارند جور دیگری باید نوشت (احمد شاملو، داریوش آشوری، ایرج کابلی). این افراد نویسندگان کوچکی نیستند (اگر نگوییم بزرگ‌ترین‌های‌اند) که خیلی راحت نظرشان را کنار بگذاریم. اگر به شیوه‌ی بی‌فاصله‌نویسی‌ی آن‌ها عمل نمی‌کنند، کمینه می‌توانند که شیوه‌شان را به رسمیت بشناسند و آن را خط نزنند. و هم‌چنین یک نکته‌ی دیگر: چرا "گسترده" را به "است" چسبانده‌اید؟ این کار مثل این است که بنویسید "این کتاب‌است". --سولوژن ۰۱:۱۴, ۵ سپتامبر ۲۰۰۶ (UTC)